اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

اصل اول: اثبات آنچه كه خدا و رسولش اثبات نموده‌اند

اصل اول: اثبات آنچه كه خدا و رسولش اثبات نموده‌اند

سلف صالح صفاتی را اثبات می‌نمایند که خدا و رسولش آنها را اثبات نموده‌اند و صفاتی را نفی می‌نمایند که خدا و رسولش آنها را نفی کرده‌اند.

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «اصل در باب صفات این است که خداوند را باید با آنچه که خودش را بدانها توصیف نموده و یا اینکه رسولش او را به طور اثبات یا نفی برای خدا بیان داشته، توصیف نمود. لذا آنچه را که خداوند برای خودش اثبات نموده، اثبات می‌شود و آنچه را که از خودش نفی نموده، نفی خواهد شد» [۱۱۰].

ابو اسماعیل عبد الرحمن بن اسماعیل انصاری می‌گوید: «اصحاب حدیث پروردگارشان را با صفاتی می‌شناسند که قرآن بدانها تصریح نموده‌ یا رسول الله صاز آنها سخن به میان آورده و آنها را افراد عادل و قابل اعتماد از پیامبر اکرم صنقل نموده‌اند. و صفاتی را برای خداوند اثبات می‌نمایند که خداوند خودش آنها را در کتاب خویش و یا از زبان پیامبرش اثبات نموده است» [۱۱۱].

امام شافعی می‌گوید: «من به تمام چیزهایی که از جانب خدا و پیامبرش آمده با همان مراد و مقصود رسول الله صایمان دارم» [۱۱۲].

همچنین امام شافعی به عنوان تأکید بر این اصل می‌فرماید: «خداوند دارای اسماء و صفاتی است که قرآن از آنها سخن گفته و پیامبر از آنها امتش را باخبر نموده و هیچ یک از افرادی که برای آنها اتمام حجت شده توانایی رَد آنها را ندارد...». وی سخنانش را ادامه می‌دهد تا آنجا که می‌گوید: مانند اینکه خداوند به ما خبر داده که او سمیع و بصیر است و دارای دو دست می‌باشد؛ چنانکه می‌فرماید: ﴿بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ[المائدۀ: ۶۴]. «بلکه دو دست خدا باز است ـ و او جواد و بخشنده است». و او دست راست دارد: ﴿وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦ[الزمر: ۶۷]. «آسمانها به دست راست او در هم پیچیده می‌شود». واو دارای صورت است، چنانکه می‌فرماید: ﴿وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ ٢٧[الرحمن: ۲۷]. «و تنها وجه پروردگار با عظمت و ارجمند تو می‌ماند و بس‏».

و خداوند قدم دارد؛ زیرا رسول الله ص‌فرمود: «حتى یضع الرب فيها قدمه» [۱۱۳]یعنی جهنم همچنان ندای هل من مزید سر می‌دهد تا اینکه خداوند قدمش را در آن می‌گذارد.

شیخ الحرمین ابوالحسن محمد بن عبدالملک گرجی در کتاب «الفصول في الأصول عن الأئمة الفحول إلزاماً لذوي البدع و الفضول» با بیان چکیده‌ی اقوال علمای سلف در خصوص اسماء و صفات خداوند می‌گوید: «ما معتقدیم که اسماء و صفات خداوند مخلوق نیستند؛ قرآن آنها را بیان نموده و پیامبر و اصحاب پیامبر نیز از آنها خبر داده‌اند. آن اسما و صفاتی که راویان اهل ثقه آنها را روایت کرده‌اند و ناقدان حدیث نیز آنها را صحیح دانسته‌اند و قرآن و حدیث صحیح بر آنها دلالت می‌نماید. و آنها عبارتند از: أول، آخر، أحد، قدیم، صمد، کریم، علیم، حلیم، علی، عظیم، رفیع و مجید، او دارای قدرت فوق‌العاده می‌باشد، او قبلاً آفرینش را آغاز نموده و او است که بعداً آفرینش را دوباره باز می‌گرداند، هر آنچه که بخواهد انجام می‌دهد، او قوی و قدرتمند و استوار است: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ[الشوری: ۱۱]. «هیچ چیز مانند او نیست و او شنوا و دانا است». و دیگر صفاتش مانند صورت، چشم، قدم، دو دست، علم، نظر، سمع، بصر، اراده، مشیت، رضایت، غضب، محبت، خندیدن، تعجب، حیا و آزرم، شهامت، ناخوشایند، برآشفتن، قبض و بسط، نزدیکی، بلند مرتبه، کلام و سلام، سخن و نداء، تجلی و لقاء، فرود آمدن، صعود کردن، استواء، و اینکه او در آسمان و بالای عرش قرار دارد، و از مردم جدا است» [۱۱۴].

اموری که بر صحت این اصل دلالت می‌نماید:

اول: اسماء و صفات خداوند جزو امور غیبی هستند و صرفا از طریق وحی می‌توان از آنها باخبر شد. و خداوند بندگان مؤمنش را که به غیب ایمان دارند، مورد ستایش قرار می‌دهد و می‌فرماید:

﴿الٓمٓ ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ[البقرۀ: ۱-۳].

«الف، لام، میم، این کتاب، هیچ شک و تردیدی در آن وجود ندارد و راهنمای پرهیزگاران است، آن کسانی که به دنیای غیب باور ‌دارند».

همچنین خداوند افرادی را که به آنچه از جانب خداوند آمده ایمان دارند، مورد ستایش قرار می‌دهد و می‌فرماید:

﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ[البقرۀ: ۲۸۵].

«پیامبر معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است و مؤمنان بدان باور دارند؛ همگی به خدا، فرشتگانش، کتاب‌های وی و پیغمبرانش ایمان دارند».

دوم: رَد و انکار هر آنچه که خداوند برای خودش قائل است و یا پیامبر آن را برای خدا ثابت نموده، در حقیقت به معنای تکذیب خدا و سول خدا می‌باشد. چگونه کسی ادعای اسلام و ایمان می‌نماید حال آنکه اسماء و صفات الهی را رَد می‌کند. بله، خداوند برای خودش صفاتی مانند الحی، القیوم، العلیم، الخبیر، الحكیم، الـملك، القدوس، السلام، الـمؤمن، الـمهیمن، العزیز، الجبار والـمتكبررا ثابت می‌نماید؛ آنگاه یک فرد جاهل و مغرور در برابر خداوند خبیر و حاکم آسمانها و زمین قرار می‌گیرد و آنچه را که خداوند برای خود اثبات نموده است، نفی می‌کند و می‌گوید: خداوند حی و قیوم و خبیر و... نیست.

چگونه کسی می‌تواند ادعا ‌کند که به وحی الهی ایمان دارد و در عین حال، علم، سمع، بصر، رضا، محبت، استواء و سایر صفاتی را که خداوند برای خود اثبات نموده، نفی می‌کند؟!!.

سوم: نصوصی که دستور به ایمان آوردن به اسماء و صفات خداوند می‌دهند. کسی که آیات قرآن کریم را مورد مطالعه‌ قرار دهد، متوجه خواهد شد که خداوند در آیات اسماء و صفات، تنها به بیان اسماء و صفات بسنده نمی‌کند؛ بلکه دستور به ایمان آوردن به آنها نیز می‌دهد. آیا کسی که دستور خداوند را نمی‌پذیرد، مسلمان بشمار می‌رود؟

﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ[النور: ۶۳].

«آنان که با فرمان او مخالفت می‌کنند، باید از این که بلایی گریبانگیرشان گردد یا به عذاب دردناکی گرفتار شوند بر حذر باشند».

حقا که این سخن خداوند متعال متحقق گردیده و بسیاری از منکران اسماء و صفات الهی، چنانکه در زندگی‌شان می‌خوانیم، گرفتار شده‌اند و در دنیا قبل از آخرت به عذابهای دردناک مبتلا گردیده‌اند.

نصوص فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که به ما دستور می‌دهد تا خداوند و اسماء و صفاتش را بشناسیم:

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ[البقرۀ: ۲۳۱].

«از خدا بترسید و بدانید که خداوند از هر چیزی آگاه است».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ[البقرۀ: ۲۳۳].

«از خدا بترسید و بدانید که خداوند به آنچه که انجام می‌دهید، بینا است».

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٞ[البقرۀ: ۲۴۴].

«و بدانید که خداوند شنوا و دانا است».

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ[المائدۀ: ۳۴].

«و بدانید که خداوند دارای مغفرت و رحمت فراوان است».

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[البقرۀ: ۲۶۷].

«و بدانید که خداوند بی‌نیاز و شایسته‌ی ستایش است».

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[البقرۀ: ۲۰۹].

«پس بدانید که بی‌گمان خدا توانا و حکیم است».

همچنین خداوند مهربان آیات و نشانه‌های خود را برای مردم بیان می‌نماید و دستاوردهای خود را به آنها نشان می‌دهد تا اینکه بدانند که خداوند بر هر چیزی قادر و مالک و صاحب هستی است:

﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ١٠٦ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ ١٠٧[البقرۀ: ۱۰۶-۱۰۷].

«مگر نمی‌دانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟ آیا ندانسته‌ای که ملک و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست؟ و جز خدا سرپرست و یاوری برای شما وجود ندارد».

نصوصی که بر وجوب شناخت اسماء و صفات خداوند دلالت می‌نمایند، فراوانند؛ در حقیقت، نصوص فراوانی که راجع به صفات خداوند آمده‌اند، بر وجوب شناخت خداوند از طریق آشنایی با صفاتش، دلالت می‌نمایند. چرا که خداوند به ما دستور داده تا به او ایمان بیاوریم و او را بشناسیم. و باید دانست که ایمان هیچ فردی کامل نمی‌شود تا زمانی که به صفات مذکور در قرآن و سنت ایمان نیاورد.

و اگر ما معنای صفتی از صفات خداوند را ندانیم، واجب است قرآن و سنت را تصدیق نماییم و به آن صفت ایمان داشته باشیم.

اما در مورد صفاتی که تعدادی خداوند را بدانها توصیف می‌کنند ولی در قرآن و سنت نیامده‌اند، قبول و رَد آنها منوط به شناخت هدف و مراد فرد می‌باشد؛ اگر منظور و مراد صحیحی داشته باشد، آنها را می‌پذیریم. در غیر این صورت، نمی پذیریم. البته ما إن شاء الله در صفحات آینده بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

اسماء و صفاتی که بوسیله‌ی احادیث آحاد اثبات شده‌اند

علما معتقدند که هیچ تفاوتی میان مسایل اعتقادی اثبات شده با قرآن و حدیث صحیح، و همچنین امور اعتقادی اثبات شده با حدیث متواتر و آحاد ـ اگر به صحت رسیده باشد ـ وجود ندارد. به همین سبب است که علما صفات وارده در احادیث صحیح مانند الحنان، المنان، الشافی و السبوح را جزو اسم‌های مبارک خداوند به شمار آورده‌اند. ولی برخی از فقها و اصولیان متأخر، با اثبات مسایل اعتقادی بوسیله‌ی احادیث آحاد به مخالفت پرداخته‌اند؛ اما آنچه صحیح است، صحت اثبات مسایل اعتقادی با احادیث آحاد می‌باشد. ما در کتاب «شناخت الله» به تفصیل به این مسئله پرداخته‌ایم.

[۱۱۰] مجموعه فتاوای ابن تیمیه (۳/۳). [۱۱۱] عقیدة السلف و اصحاب الحدیث، اثر صابونی ص (۳). [۱۱۲] مجموعه فتاوای شیخ الاسلام (۳/۲). [۱۱۳] مجموعه فتاوای شیخ الاسلام (۴/۱۸۲). [۱۱۴] شیخ الاسلام آن را از گرجی نقل کرده است. نگا: مجموعه فتاوی (۴/۱۸۱).