دوم: اعتدال و ميانه روي
سلف صالح در تمام امور به ویژه در باب اعتقاد، معتدل و میانه رو هستند.
آنها در میان مذاهبی که دچار افراط و تفریط شدهاند، راه اعتدال و میانه روی را در پیش گرفتهاند. و در باب اسما و صفات نیز بین اهل تمثیل که خداوند را به انسان و مخلوقات تشبیه مینمایند و اهل تعطیل که صفات خداوند را نفی میکنند، راه اعتدال و وسط را در پیش گرفتهاند.
ابن تیمیه میگوید: «همانگونه که این امت در میان دیگر امتها، امت وسط و اعتدال است، ما نیز در میان گروههای مختلف این امت، گروه وسط و میانه هستیم. همچنین عقیدهی ما در مورد صفات خداوند متعال، در میان جهمیها که اهل تعطیلاند و مشبهه که اهل تمثیلاند، عقیدهای وسط میباشد» [۱۷۹].
سفارینی میگوید: «مذهب سلف صالح میان تعطیل و تمثیل قرار دارد؛ آنها صفات خداوند را به صفات مخلوقات تشبیه نمینمایند همانگونه که ذات وی را به ذات مخلوقات تشبیه نمیکنند. صفاتی را که خداوند خودش را به آنها توصیف نموده، نفی نمینمایند، اسماء و صفات خداوند را تعطیل نمیکنند و کلمات الهی را تحریف نمینمایند» [۱۸۰].
فلسفهی اعتدال و میانه روی این منهج در تمسک به حقی است که از جانب پروردگارشان نازل شده است. حق نیز همیشه میان افراط و تفریط قرار دارد.
اما گروههای گمراه همواره راه افراط را در پیش میگیرند. و هرگاه گروهی راه افراط را در پیش گیرد، در مقابل آنها، گروه دیگری پیدا میشود که راه تفریط را در پیش میگیرد. به عنوان نمونه، جهمیها در نفی صفات خداوند متعال بسیار افراط کردند تا جایی که وجود خداوند نزد آنها به موجودی غیر حقیقی و صرفا یک وجودی ذهنی و خیالی تبدیل گردید. آنگاه در مقابل آنان، شخصی به نام مقاتل بن سلیمان ظهور کرد و به اندازهای در اثبات صفات، مبالغه کرد که خداوند را جسم دانست. امام ذهبی میگوید: «در خراسان، شخصی بنام جهم بن صفوان ظهور کرد و مردم را به سوی نفی صفات خداوند و مخلوق بودن قرآن فراخواند. در مقابل او، مقاتل بن سلیمان مفسر ظهور کرد و به اندازهای در اثبات صفات خداوند، مبالغه کرد که خداوند را جسم دانست» [۱۸۱].
جهمیها معتقد به مخلوق بودن قرآن بودند. آنگاه ابن کلاب آمد و در رد معتزله دچار افراط گردید. وی فکر میکرد که نمیتواند سخنان باطل آنها را رد کند مگر اینکه بگوید: کلام خداوند معنای واحد و قائم به ذات اوست.
[۱۷۹] العقيدة الواسطة ص (۳۲) تأليف شيخ الاسلام. [۱۸۰] لوامع الانوار البهية (۱/۱۱۶) تأليف سفارينى، و نگا: مجموعه فتاوای شیخ الاسلام (۵/۲۷). [۱۸۱] تذکرة الحفاظ (۱۵۹-۱۶۰).