اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

اصل چهارم: پذيرفتن صفات بر اساس ظاهر آنها

اصل چهارم: پذيرفتن صفات بر اساس ظاهر آنها

اصل چهارمی که مذهب سلف صالح در خصوص اسماء و صفات خداوند بر آن مبتنی است، پذیرفتن آنها بر حسب ظاهرشان می‌باشد.

شیخ‌ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «خطابی، ابوبکر بن خطیب و دیگران نقل کرده‌اند که: ‌مذهب سلف صالح پذیرفتن احادیث وارده در مورد صفات، بر حسب ظاهرشان می‌باشد» [۱۴۱].

و منظور سلف از پذیرفتن آنها بر حسب ظاهرشان این است که انسان یقین قطعی داشته باشد که صفات خداوند دارای معانی حقیقی‌ای است که شایسته‌ی مقام شامخ خداوند می‌باشد. آنهم معنایی که از لفظ، آنگونه که اعراب می‌فهمند، متبادر و آشکار می‌گردد.

مخالفان منهج سلف در مورد این اصل، سه گروهند:

اول: کسانی که صفات خداوند را بر حسب ظاهرشان می‌پذیرند و ظاهر آنها را از جنس صفات مخلوقات می‌دانند؛ اینها گروه مشبهه می‌باشند که دارای مذهب باطلی هستند. سلف صالح این امت با این رأی به مخالفت برخاسته، آن را تقبیح کرده و این رأی و صاحبانش را بشدت مورد هجوم قرار داده‌اند. اشتباه آنها این است که فکر می‌کنند ظاهر صفات خداوند به معنای تشبیه است، حال آنکه تمام کسانی که خداوند را مقدس و بزرگ می‌دانند، متوجه هستند که ظاهر صفات همانا تقدیس و تعظم خداوند می‌باشد.

دوم: گروهی که معتقدند باید ظاهر صفات را نفی کرد؛ زیرا ظاهرشان باعث تشبیه خداوند‌ می‌شود. تعدادی از این گروه تمام صفات خداوند متعال را نفی می‌کنند و صرفا برای خداوند، صفات سلبی، اضافی و مرکب از آن دو را اثبات می‌کنند. و قایل به صفات ثبوتی برای خداوند نیستند.

و برخی دیگر از این گروه، فقط هفت یا هشت یا پانزده صفت را برای خداوند اثبات می‌کنند. یا اینکه حالت‌ها را اثبات، و صفات را نفی می‌کنند. و برخی از آنها هم صفات خبری قرآن کریم را می‌پذیرند؛ اما صفات وارده در احادیث را رد می‌کنند.

گروه دوم به طور کلی دو دسته‌اند: یک دسته از آنها صفات را تأویل، و مراد آنها را تعیین می‌کنند؛ بعنوان نمونه می‌گویند: إستوی به معنای حاکم و غالب شدن است یا به معنای بلندی جایگاه و مکانت خداوند می‌باشد و یا به معنای ظهور نور خداوند بر عرش است و یا اینکه مخلوقات همه به سوی او برخواهند گشت و معانی دیگری که متکلمین ذکر کرده‌اند. دسته‌ی دوم معتقدند که: خداوند خودش بهتر منظور صفات را می‌داند. اما ما خوب می‌دانیم صفتی که خارج از چهارچوب دانش ما باشد، وارد نشده است.

سوم: کسانی که قائل به توقف‌اند؛ اینها نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک گروه می‌‌گویند: جایز است که ظاهرشان آنگونه که شایسته‌ی جلال خداوند متعال است، مراد باشد. همچنین جایز است که برای خداوند صفت نباشند. و این، شیوه‌ی بسیاری از فقها و متکلمین است.

دسته‌ی دیگر، افرادی هستند که از هر گونه اظهار نظری خودداری می‌ورزند. آنها تنها به تلاوت قرآن و خواندن احادیث اکتفا می‌کنند و دلها و زبانهایشان را از حدس و گمان دور می‌دارند. [۱۴۲]

به هر حال، خلاصه‌ی مذهب سلف صالح در باره‌ی این اصل این است که: «سلف صالح اسماء و صفات خداوند را بر حسب ظاهرشان می‌پذیرند و معتقدند که معنای ظاهریشان، معنای حقیقی آنهاست که شایسته‌ی جلال و کمال خداوند متعال می‌باشد. و اصلاً ممکن نیست که که این معنا با صفات مخلوقات مشابهتی داشته باشد و ما نیازی به تأویل صفات خداوند در هیچ شرایطی نداریم».

شیخ‌ الاسلام نیز مذهب سلف صالح را در این باره توضیح داده و می‌گوید: «مذهب سلف همانا پذیرفتن احادیث و آیات صفات بر حسب ظاهرشان با نفی کیفیت و تشبیه می‌باشد. لذا ما نمی گوییم که «ید» به معنای قدرت است و «سمع» به معنای علم است؛ چرا که سخن گفتن در مورد صفات، برگرفته و فرع سخن در مورد ذات خداوند متعال است و از همان قانون پیروی می‌کند. پس همانگونه که اثبات ذات، اثبات وجود بدون کیفیت است، اثبات صفات نیز اثبات وجود بدون کیفیت می‌باشد» [۱۴۳].

شیخ محمد بن ابراهیم /می‌گوید: «مذهب اهل سنت و جماعت عبارت است از: ایمان به لفظ و معنای اسماء و صفاتی که در قرآن و سنت به ثبوت رسیده و ایمان به اینکه اسماء و صفات بر معنای حقیقی‌شان حمل می‌شوند نه معنای مجازی. همچنین اعتقاد به اینکه آنها دارای معانی حقیقی شایسته‌ی ذات خداوند‌ می‌باشند و در این باره دلایل زیادی وجود دارد.

و معانی این صفات مانند سایر الفاظ قرآن کریم بسیار واضح و روشن است طوری که پیچیدگی‌، اشکال و التباسی در آنها وجود ندارد. بله، اصحاب رسول الله صقرآن را از پیامبر مهربان یاد ‌گرفتند و احادیث را از ایشان روایت ‌کردند و اصلاً در فهم معانی این آیات و احادیث دچار اشکال نشدند؛ چرا که مفهوم آنها واضح و روشن بود. همچنین مردم در خیر القرون اینگونه بودند» [۱۴۴].

رد نظریه‌ی مفوّضه

کسانی که صفات خداوند را بر حسب ظاهرشان می‌پذیرند و شناخت معانی آنها را به خداوند تفویض می‌کنند و می‌گویند: ما معنای آنها را نمی‌دانیم، مفوّضه نام دارند.

بسیاری از پژوهشگران مدعی‌ شده‌اند که مذهب مفوّضه‌ همان مذهب سلف صالح است.

اما تحقیقات نشان می‌دهد که سلف صالح معانی اسماء و صفات را به خداوند تفویض و واگذار نکرده‌اند؛ بلکه آنها کیفیت صفات را به خداوند تفویض نموده‌اند. ولی معانی آنها باتوجه به زبان عرب، معلوم و روشن است.

رد مفوضه از جهات مختلف

۱- از سلف صالح به ثبوت رسیده است که آنها معانی اسماء و صفات خداوند را بر حسب فهم اعراب از زبان عربی تفسیر کرده‌اند و هرگز خلاف این از آنها روایت نشده است.

در این زمینه مقوله‌ی امام مالک معروف است که در پاسخ سؤالی در مورد کیفیت استواء فرمود: استواء معلوم، اما کیفیت آن مجهول، و مراد از آن نیز معلوم؛ یعنی معنای آن معلوم می‌باشد.

۲- اگر اسم‌های خداوند متعال الفاظ بدون معنا می‌بودند، دیگر آنگونه که خداوند خبر داده است، حسنا و خوب بحساب نمی‌آمدند و اصلاً بر مدح و کمال دلالت نمی‌نمودند؛ چونکه حُسن آنها به اعتبار معانی آنها است. اگر معنایی وجود نداشته باشد پس حُسن آنها از کجا ظاهر می‌گردد؟ [۱۴۵]

۳- اگر اسم‌های خداوند الفاضی بدون معانی می‌بودند، باید جایز می‌بود که ما اسم‌های دال بر خشم و انتقام را جایگزین اسم‌های دال بر رحمت و احسان کنیم و بگوییم: خدایا من به خود ظلم کرده‌ام، پس مرا ببخش؛ زیرا تو جبار و انتقام گیرنده هستی. خدایا نعمت خویش را به من عطا بفرما، زیرا تو ضرر رسان و مانع و قابض هستی.

۴- اگر آنچه نافیان صفات می‌گویند، درست می‌بود، جایز نبود که بجای صفت بوسیله‌ی مصدرش خبر دهیم و خدا را با مصدر صفت، توصیف نماییم؛ حال آنکه خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ ٥٨[الذاریات: ۵۸].

«تنها خدا روزی‌رسان و صاحب قدرت و نیرومند است و بس».

همانگونه که ملاحظه می‌نمایید، «قوی» از اسم‌های خداوند متعال است و به معنای خداوندی است که موصوف به صفت قوت می‌باشد.

همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ جَمِيعًاۚ[فاطر: ۱۰]. «همه‌ی عزت از آنِ الله است».

پس عزیز نام کسی است که دارای عزت باشد. اگر قوت و عزت برای خداوند ثابت نمی‌شد، چگونه او را قوی و عزیز نام می‌نهادند.

۵- اگر اسماء خداوند مشتمل بر معانی و صفات نمی‌بود، جایز نبود که از خداوند با افعالش خبر دهیم.

یعنی نمی‌توانستیم بگوییم: خداوند می‌شنود، می‌بیند، می‌داند و اراده می‌کند؛ زیرا ثبوت احکام صفات فرع بر ثبوت صفات است و انتفای اصل صفت، ثبوت حکم آن را نیز غیر ممکن می‌نماید.

۶- اگر اسم‌های خداوند دارای معانی و اوصاف نمی‌بودند، مانند اعلام محض جامد می‌بودند؛ آنگونه اعلامی که برای مسمای آنها معنایی لحاظ نشده است. لذا همه‌ی آنها از نظر معنا مساوی می‌شدند و هیچ تفاوتی میان مدلولات آنها وجود نداشت. و این، یک لجاجت واضح و افترای آشکار است که هیچ کس آن را نمی‌پذیرد؛ زیرا کسی که اسم قدیر را به معنای اسم سمیع و بصیر بداند یا معنای اسم توّاب را با معنای اسم منتقم یکی بداند و اسم معطی را با اسم مانع هم معنا بداند، در واقع با عقل و لغت و فطرت مخالفت ورزیده است. [۱۴۶]

[۱۴۱] مجموعه فتاوای شيخ الاسلام (۳۳/۱۷۷). [۱۴۲] مجموعه فتاوای شيخ الاسلام (۵/۱۱۳). [۱۴۳] مجموعه فتاوای شيخ الاسلام (۳۳/۱۷۷). [۱۴۴] فتاوا و رسائل شيخ محمد بن ابراهيم (۱/۲۲۳). [۱۴۵] التفسير القيم ابن قيم ص (۲۸). [۱۴۶] التفسير القيم (۲۹).