اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

پنجم: توافق و انسجام و عدم تناقض و اختلاف

پنجم: توافق و انسجام و عدم تناقض و اختلاف

هیچ اختلافی در آنچه که از جانب خداوند متعال نازل گردیده، وجود ندارد:

﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا[النساء: ۸۲].

«‏و اگر از سوی غیر خدا آمده بود، در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا می‌کردند». ‏

روش کسانی که به منهج قرآنی و نبوی ایمان دارند، در باب اسماء و صفات خداوند کاملا هماهنگ است و هرگز در وضع قوانین، قواعد و شرح مسایل دچار اختلاف و تناقض نشده‌اند. بر خلاف منهج فلسفی و کلامی که در وضع قواعد و قوانین بسیار دچار اختلاف و تناقض گویی شده‌اند و این موضوع با ذکر موارد ذیل روشن خواهد شد:

۱- آنها مدعی هستند که با نفی اسماء و صفات ‌یا نفی صفات و تأیید اسماء در صدد بیان تنزیه و تقدیس خداوند متعال هستند. آنها می‌گویند: اثبات اسماء و صفات یا اثبات صفات مستلزم تشبیه و تمثیل است. ‌ولی متوجه این نکته نشده‌اند که با نفی صفات، خداوند را به معدومات تشبیه کرده‌اند. و هنگامی که گروهی از آنان متوجه گردیدند که دچار گمراهی شده‌اند، هر دو نقیض را از خداوند نفی کردند و گفتند: ما نمی‌گوییم که خداوند داخل هستی است یا خارج آن. همچنین نمی‌گوییم که عالم یا جاهل است. در اینجا نیز آنها متوجه نشده‌اند که با این کارشان، خداوند را به ممتنعات تشبیه کرده‌اند. البته تمام کسانی که از منهج قرآنی و نبوی تخطی کرده‌اند، دارای چنین وضعیتی هستند.

۲- اکثر کسانی که صفات خداوند را نفی می‌کنند، مدعی‌اند که عقل اثبات صفاتی را که آنها نفی ‌کرده‌اند، محال می‌داند. به عنوان نمونه، کسانی که رؤیت خداوند را در آخرت انکار می‌کنند، گمان می‌نمایند که عقل رؤیت خداوند را محال می‌داند. به همین سبب است که به تأویل نصوصی پرداخته‌اند که دال بر رؤیت خداوند متعال است. همچنین کسانی که علم، قدرت و غیر مخلوق بودن کلام خداوند را محال می‌دانند، مدعی‌اند که عقل آنها را محال می‌داند؛ لذا به تأویل پناه می‌برند. حتی فیلسوفانی که منکر حشر جسمانی انسان و خوردن و آشامیدن حقیقی در بهشت‌اند، گمان می‌کنند که عقل این چیزها را نمی‌پذیرد؛ لذا آنها مجبورند که به تأویل پناه ببرند.

قابل یادآوری است که کسانی که بر محال دانستن عقل تکیه کرده‌اند، در این زمینه دارای یک قاعده و قانون پایدار نیستند؛ زیرا مواردی را که برخی از آنان از دیدگاه عقل محال می‌دانند، برخی دیگر اثبات آنها را از دیدگاه عقل واجب می‌دانند.

در صورت تحقیق و پژوهش، عدم صحت دیدگاه آنها روشن خواهد شد. همچنین اشتباه آنان در مورد وجوب تأویل نصوص، آشکار می‌شود؛ زیرا نصوصی را که آنها تأویل می‌نمایند، هرگز قابل تأویل نیستند. همچنین باید دانست که عقل صریح هیچگاه مخالف نقل صحیح نیست.

۳- متکلمین بیشتر از دیگران آرا و اندیشه‌هایشان را تغییر می‌دهند و چه بسا که در جایی یک رأی قطعی صادر می‌کنند و در جایی دیگر با فاطعیت تمام، ضد آن را به اثبات می‌رسانند و گوینده‌ی رأی اول را تکفیر می‌کنند. و این خود، دلیل عدم یقین آنها است. به همین سبب است که متکلمین بسیار دچار اختلاف و نزاع شده‌اند. و فیلسوفان بیشتر از آنها با یکدیگر دچار اختلاف شده‌اند.

و به سبب همین تناقض گویی و اختلافات است که بعضی از آنها بعضی دیگر را تکفیر می‌کنند و از یکدیگر تبرّی می‌جویند؛ اما اهل سنت اینگونه نیستد.

عبدالقادر بغدادی می‌گوید: «اهل سنت یکدیگر را تکفیر نمی‌نمایند و میان آنها اختلافی وجود ندارد که موجب تبرّی و تکفیر گردد. لذا آنها بر جماعت و حق هستند. خداوند نیز از حق و پیروانش حمایت می‌نماید. لذا دچار تناقض و اختلاف نمی‌شوند.

تمام گروه‌های مخالف اهل سنت مانند خوارج، رافضیه و قدریه یکدیگر را تکفیر کرده و از یکدیگر تبرّی می‌جویند تا جایی که اگر هفت نفر از آنها در جایی اجتماع کنند، با تکفیر یکدیگر از هم جدا می‌شوند. آنان در این باب مانند یهود و نصارا هستند که یکدیگر را تکفیر می‌کردند» [۱۸۷].

[۱۸۷] الفرق بين الفرق ص (۳۶۱).