مطلب سوم: گروه سوم: معتزله
این گروه، اسمهای خداوند متعال را اثبات میکنند؛ اما صفاتی را که این اسمها بر آنها دلالت دارند، نفی میکنند. آنان پیرو واصل بن عطاء غزال هستند؛ همان کسی که از مجلس امام اهل سنت در دوران خودش ؛حسن بصری؛ جدا شد و کناره گیری کرد و این کناره گیری او باعث کناره گیری از مذهب اهل سنت گردید.
واصل بن عطا در سال هشتاد هجری در مدینهی منوره متولد گردید و در بصره بزرگ شد. وی ابو هاشم عبدالله بن محمد بن حنیفه را ملاقات نموده است. سپس بطور مرتب در مجلس حسن بصری شرکت میکرد. و از آنجایی که او بسیار به بازار غزال میرفت تا زنان پاکدامن را شناسایی کند و به آنها صدقه بدهد، به وی واصل بن عطاء غزال میگویند.
واصل بن عطا فردی بسیار فصیح بود. او با وجود اینکه لکنت زبان داشت و نمیتوانست حرف «راء» را تلفظ کند، سعی میکرد از استعمال کلماتی که حرف «راء» در آنها وجود دارد، پرهیز کند. و پر واضح است که با کثرت کلماتی که دارای حرف راء هستند، پرهیز از آنها بسیار دشوار است. وی در سال (۲۳۱) هجری قمری فوت کرد و کتابهای «المنزلة بين المنزلتين»، «الفتيا» و «التوحيد» را از خود بجا گذاشت.
فرقههای مختلف معتزله با تمام اختلافاتی که دارند، بر چند اصل اساسی اتفاق نظر دارند بگونهای که هیچ کس بدون التزام به این اصول نمیتواند معتزلی باشد. و این اصول عبارتند از: عدل، توحيد، منزلة بين المنزلتين، وعده و وعيد و امر به معروف و نهی از منکر.
آنچه در این مبحث برای ما اهمیت دارد، اصل توحید است؛ چرا که معتزله توحید را به معنی وحدت ذات میدانند؛ به این معنا که خداوند نباید دارای صفات قدیم و زائد بر ذات باشد. و علت آن را هم اینگونه بیان کردهاند که مختصترین صفات الوهیت، قدیم بودن است. پس اگر ذات خداوند دارای صفاتی قدیمی باشد، تعدد آلهه لازم میآید.
بزرگترین مصیبت معتزله این است که آنها در تقدیس عقل افراط میکنند و آن را نخستین منبع مسایل اعتقادی میدانند. لذا آنان در تأویل نصوصی که آنها را متعارض با حکم عقل میپندارند، هیچ شک و تردیدی به خود راه نمیدهند؛ چرا که به گمان آنان، حکم عقل قطعی است اما دلالت نصوص ظنی میباشد [۲۲۱].
آنها گمان میکنند که: «هرکس بگوید خداوند دارای علم و قدرت است، در واقع، خدا را جسم مرکب دانسته است و این تشبیه خداوند به مخلوقات است؛ زیرا که این صفات جزو اعراض هستند و عرض فقط با جوهر متحیز قایم میشود. و هر متحیزی نیز مرکب یا جوهر فرد است. و هرکس که چنین سخنی بگوید، مرتکب تشبیه شده است؛ زیرا اجسام مانند یکدیگرند» [۲۲۲].
صاحب طحاویه در تبیین مذهب باطل آنها میگوید: «معتزله با اصول پنجگانهی خویش بسیاری از امور دینی را نابود کردهاند.
آنها اصل اعتقاد خود را بر جسم و عرض پایه گذاری کردهاند که نزد آنها همان موصوف و صفت است. آنان با صفات که اعراضاند بر حدوث موصوفی که جسم است، استدلال میکنند؛ بنا بر این اصل، دربارهی توحید صحبت مینمایند. لذا تمامی صفات خداوند را نفی میکنند؛ آنهم بدین خاطر که صفات خداوند را به صفات موجودات که همان اجسام هستند، تشبیه میکنند» [۲۲۳].
معتزله میگویند: «خداوند با ذات خودش علیم، بصیر و سمیع است نه اینکه علم، سمع و بصر دارد. آنها اسمها را برای خداوند اثبات میکنند؛ آنان صفات را که بر اسمها دلالت میکنند و از آنها مشتق میشوند، نفی مینمایند. این اقدامشان نیز بدین سبب است که به گمان آنها اثبات صفات موجب تعدد قدما میشود و این امر با توحید منافات دارد. همچنین میگویند: صفات اعراضاند، و عرض نیز صرفا با جوهر متحیز بوجود میآید. و هر متحیز نیز جسم مرکب یا جوهر فرد میباشد. پس هرکس که چنین چیزی بگوید، در واقع، خداوند را به مخلوقات تشبیه کرده است؛ زیرا اجسام مانند یکدیگرند» [۲۲۴].
اینها در حقیقت با بدیهیات عقلی مخالفت میکنند؛ زیرا برای عقل قابل هضم نیست که ذاتی عالم، سامع و قادر بدون علم، سمع، و قدرت وجود داشته باشد.
همچنین با نصوصی که صراحتاً صفات خداوند را اثبات مینمایند، مخالفت میکنند؛ چنانکه خداوند متعال در این آیات میفرماید:
﴿أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ﴾[النساء: ۱۶۶].
«خداوند قرآن را بر اساس علم خود نازل فرموده است».
﴿وَمَا تَحۡمِلُ مِنۡ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلۡمِهِۦۚ﴾[فاطر: ۱۱].
«هیچ زنی باردار نمیشود و وضع حمل نمیکند مگر اینکه خداوند نسبت به آن علم دارد».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ ٥٨﴾[الذاریات: ۵۸].
«تنها خدا روزیرسان و صاحب قدرت است و بس».
و در حدیث آمده است که: «أَللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْتَخِيْرُكَ بِعِلْمِكَ، وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ». «بار الها من با تکیه به علم تو استخاره مینمایم و از قدرت تو طلب قدرت مینمایم».
ما ملاحظه مینماییم که خداوند صراحتاً برای خودش صفاتی مانند علم، قوت و قدرت را اثبات مینماید و باید دانست که نصوص دال بر این موضوع بسیار زیادند. [۲۲۵]
تاثیر معتزله بر نسل های بعدیشان
بعضی گمان میکنند که معتزله منقرض شدهاند و از بین رفتهاند. ولی این، یک اشتباه بزرگ است؛ زیرا بسیاری از آرا و اعتقاداتشان به نسلهای بعدی منتقل گردید.
جمال الدین قاسمی میگوید: شیعههای عراق بدون استثنا معتزلی هستند. همچنین شیعههای هندی و سرزمین شام و فارس و شیعههای زیدی یمن، همگی معتزلی مسلک هستند آنگونه که علامه مقبلی در کتاب «العلم الشامخ» گفته است.
و اینگونه معلوم میشود که جهمیهای معتزلی مسلک نه تنها اینکه منقرض نشدهاند تا نیازی به مجادلهی با آنها نباشد؛ بلکه تعداد آنها هم اندک نیست. و باید دانست که کسانی که آنها را تمام شده تصور میکنند، هیچ شناختی از جغرافیای سرزمین های مختلف و مذاهب آنها ندارند [۲۲۶].
[۲۲۱] به کتاب خبيئة الأکوان في افتراق الأمم على الأديان ص (۱۵) تأليف محمد صديق حسن خان مراجعه نماييد. [۲۲۲] مجموعه فتاواي شيخ الاسلام (۵/۱۱-۱۱۲). [۲۲۳] شرح العقيدة الطحاوية ص (۳۳۴). [۲۲۴] نگا: أقاويل الثقات في تأويل الأسماء و الصفات ص (۶۹). [۲۲۵] روایت بخاري (۱۱۶۲و ۶۳۸۸) و ترمذی (۴۸۰) و ابن ماجه (۱۳۸۳) و ابوداوود (۱۵۳۸) و نسائی (۶/۸۰) و احمد (۶/۸۰ ،۸۱). [۲۲۶] تاریخ الجمعیه و المعتزله:ص(۵۶)