مبحث چهارم: موضعگیری علمای سلف در برابر مخالفانشان
علمای سلف بیم داشتند که مبادا شبهات گمراهان در صفوف مسلمانان اهل سنت نفوذ کند؛ لذا بسیار تلاش نمودند تا با شیوههای مختلف اهل سنت را در برابر دیدگاههای گمراه کننده واکسینه کنند. ما در این مبحث به بیان برخی از این شیوهها میپردازیم:
۱- اهل سنت را از مجالست با صاحبان بدعت برحذر میداشتند. ابن بطه میگوید: عبدالله بن سری گفت: «روش ما این نیست که پاسخ اهل هوا را بدهیم؛ بلکه نباید با آنها صحبت کنیم» [۲۹۸].
۲- اعتقاد صحیح را در میان مردم گسترش میدادند و برای مردم بیان مینمودند و این کار را علمای ما در تمام زمانها انجام دادهاند. شیخ الاسلام ابن تیمیه نقل نموده است که: ابو اسحاق اسفراینی که امام عصر خود بشمار میرفت، روزهای جمعه هنگامی که به نماز میرفت، در مکانی که رباط نام داشت و طلاب علوم دینی که از مناطق مختلف به بغداد آمده بودند، در آن سکونت داشتند، توقف مینمود و میگفت: گواه باشید که من اقرار میکنم قرآن کلام خداوند و غیر مخلوق است آنگونه که امام احمد میگوید نه آنگونه که باقلانی میگوید.
و هنگامی که از وی فلسفهی تکرار این سخن را در هر جمعه پرسیدند، گفت: تا در میان همهی مردم و در همهی سرزمینها پخش شود و مردم بدانند که من از آنچه باقلانی و یارانش میگویند، بیزارم [۲۹۹].
۳- بدعت را در میان مردم پخش نمیکردند و به رد آن نمیپرداختند مگر اینکه در میان مردم پخش میشد و باعث بیماری دلها و اندیشههای مسلمین میشد؛ اینجا بود که آنها چارهای بجز رد کردن آن و بیان عیوبش نداشتند.
بغوی روایت کرده که سفیان ثوری گفت: «هرکس بدعتی را شنید، نباید آنرا برای دوستانش نقل نماید؛ مبادا که در دلهایشان جای گیرد» [۳۰۰].
همچنین امام احمد فردی را که میخواست به اهل بدعت پاسخ دهد، نصیحت نمود و گفت: «این کار را نکن» [۳۰۱].
قابل یادآوری است که سلف صالح از اهل بدعت نمیترسیدند؛ اما آنها از اهل بدعت دوری مینمودند تا مبادا بدعت و گمراهی آنان میان مردم گسترش یابد. ولی هر گاه وارد صحنهی نبرد میشدند، با اهل باطل به مبارزه میپرداختند. لذا شما انوار حق را مشاهده مینمایید که ارتشهای ظلمت و تاریکی را شکست میدهد و شمشیر حق شبهات باطل را میشکافد و مغلوب مینماید.
ابن عباس رضی الله عنهما با خوارج به مناظره پرداخت و توانست پردههای گمراهی و ضلالت را از جلوی چشمان دو هزار نفر از آنان بردارد و آنها را به حق بازگرداند.
همچنین محمد بن عبدالعزیز با خوارج و قدریه مناظره نمود و آنها را مغلوب ساخت. و هنگامی که امام احمد در برابر جهمیه و جوجههای معتزلی مسلک آنان قرار گرفت، با حقی که همراه داشت، باطل آنها را درهم کوبید. در نتیجه، هنگامی که در میدان حجت و برهان مغلوب شدند، سلطان را علیه او تحریک کردند.
یکی از پرچمداران اهل سنت به نام عثمان بن سعید دارمی، متوفای (۲۸۲ هـ) در مقدمهی کتابی که در رد بشر مریسی نوشته، روش و منهجی را که علمای ما در رد کسانی که در موضوع اسماء و صفات خداوند از راه حق منحرف شدهاند، ذکر نموده و میگوید: «اگر این فرد معارض نشر گمراهیهای مریسی را آغاز نمیکرد و آنها را در میان شما پخش نمیکرد، ما با ذکر سخنانش خودمان را مشغول نمیساختیم؛ زیرا بیم آن میرود که برخی از سخنانش بر دل انسانهای نادان بنشیند و آنها را نسبت به خالقشان دچار شک و تردید کند و در گمراهی بیندازد یا اینکه آنها را وادار به تأویلهای محال او کند؛ زیرا تمام سخنان او در واقع، تنقیص، عیب جویی، استخفاف و سب و شتم پروردگار متعال میباشد و بیم آن میرود که تنازع و اختلاف در این موارد، انسان را به کفر بکشاند.
و شاید به همین سبب است که عبدالله بن مبارک میگوید: «نقل سخنان یهود و نصارا برایم بهتر از نقل سخنان جهمیه است.» ما هم به همین سبب، اشتغال به این امور و پخش نقایص وی را ناپسند دانستیم تا اینکه این شخص معارض به پخش و نشر آنها پرداخت. لذا برای ما هیچ راهی باقی نماند مگر اینکه در برابر پخش کنندهی آنها بایستیم، پاکی خداوند را بیان کنیم، اسما و صفاتش را اثبات نماییم، مردم را به راه راست هدایت کنیم و از افراد ضعیف و ناتوان و زنان و کودکان غافل دفاع نماییم تا مبادا گمراه شوند و دچار فتنه گردند؛ زیرا فردی که این سخنان را میان مردم پخش میکند، به نوعی اشاره میشود که از فقه و بصیرتی برخوردار است.
علی بن خشرم نامهای به من نوشت و گفت: شنیدم که یونس میگفت: «با جهمیه همنشینی نکنید و جریان آنها را برای مردم بیان کنید تا آنها را بشناسند و از آنان برحذر باشند» [۳۰۲].
هرکس که در این نقل قول دارمی دقت کند، به منهج سلف صالح در مورد رد اهل بدعت پی خواهد برد.
مسئلهی دیگری که جا دارد در اینجا به آن اشاره نماییم این است که: روش سلف صالح در رد منهج اهل بدعت اینگونه است که شبهات گمراهان را بطور مجمل ذکر میکنند؛ اما بطور مفصل به آنها پاسخ میدهند. و این روش کاملا با روش قرآن موافق است؛ لذا شما میبینید که قرآن کریم اقوال گمراهان را بطور اجمالی ذکر مینماید و بطور تفصیلی پاسخ میدهد. مانند این ادعای نصارا که عیسی را پسر خدا میدانند و خداوند آن را بطور مفصل رد مینماید.
[۲۹۸] الابانة (۲/۳۶۵). [۲۹۹] شرح العقيدة الاصفهانية ص (۳۶). [۳۰۰] الشرح السنة ص (۳۶) تأليف بغوى. [۳۰۱] الابانة (۱/۴۴) تأليف ابن بطه. [۳۰۲] رد الامام الدارمي عثمان بن سعيد علي بشر المريسي ص (۴).