اسما و صفات الهی

فهرست کتاب

اول: اعراض کردن از قرآن و سنت و حکم قرار دادن عقل در حوزه‌ی شرع

اول: اعراض کردن از قرآن و سنت و حکم قرار دادن عقل در حوزه‌ی شرع

امت‌های گذشته همانگونه که در آرای زیادی به بی‌راهه رفتند، در خصوص اسماء و صفات خداوند نیز دچار گمراهی گردیدند. آنگاه خداوند متعال بر پیامبرش محمد ص وحی نازل فرمود تا مردم را از گمراهی بیرون آورده و بسوی نور الهی رهنمون گردد. و اینگونه، وحی با اخبار صادق و علم مفید به صحنه آمد و پروردگار را به بهترین وجه به مردم معرفی نمود و سخنان وحی برای هدایت آنان کافی بود.

اما همانگونه که شوکانی می‌گوید بعضی از عالم نمایان در مرز معین وحی توقف نکردند و وارد دروازه‌هایی شدند که خداوند به آنها اجازه‌ی ورود نداده بود. و در جستجوی اموری برآمدند که خداوند آنها را تنها به خودش اختصاص داده بود؛ لذا دچار تفرقه و اختلاف شده‌ و به گروهها و احزاب مختلفی تقسیم شدند [۲۴۸].

بسیاری از افرادی که زیر پرچم اندیشه‌های انسانی حرکت می‌کنند، اصول و قواعدی بدون دلیل به گمان اینکه حق و درست‌اند، وضع کردند و دست به سینه‌ی نصوص قرآن و سنت زدند و این ترواش‌های فکری خود را بالاتر از احکام نصوص دانستند. اما در حقیقت، آنچه که آنان بعنوان قاعده و اصل معرفی کردند، قاعده و اصل نبود؛ بلکه شبهات و خیالاتی بیش نبودند. این راه و روش بود که بعضی از سالکانش را بسوی نفی اسماء و صفات خداوند سوق داد و برخی‌ دیگر را مجبور ساخت تا دست به دامن تأویل شوند و تعدادی دیگر را هم متحیر کرد تا جایی که راه حق را گم کردند و ندانستند که حق و باطل را از یکدیگر متمایز و جدا سازند.

ابن‌ قیم در مورد اندیشه‌هایی که با مقیاسهای باطل، اسماء و صفات خداوند را نفی می‌کنند و از جانب گروه‌های گمراهی مانند جهمیه و معتزله و قدریه و امثال آنها مطرح شده‌اند، صحبت نموده و اشاره کرده که صاحبان این اندیشه‌ها از قیاس‌های فاسد، افکار باطل و شبهات پوچ و بی‌اساس برای رد نصوص صحیح و صریح استفاده کرده‌اند و اینگونه راهی برای تکذیب راویان آنها پیدا کردند و اگر نتوانستند الفاظ نصوص را رد کنند، سلف این امت را در فهم نصوص تخطئه کردند. لذا با حربه‌ی تکذیب به مقابله با نصوص اول رفتند و با تحریف و تأویل به جنگ با نصوص نوع دوم پرداختند. و با همین روش، رؤیت خداوند را در آخرت توسط مؤمنان انکار کردند و صحبت خداوند با بندگانش را رَد کردند. همچنین جدا بودن خداوند از هستی، قرار گرفتن وی بر عرش، علوّش بر مخلوقاتش و عموم قدرت وی بر هر چیزی را انکار کردند.

هرکس از ذره‌ای عقل برخوردار باشد، درمی‌یابد که فساد هستی از مقدم داشتن رأی بر وحی، و هوا و هوس بر عقل می‌باشد.

[۲۴۸] التحف في مذاهب السلف تألیف شوکانى (مجموعة الرسائل المنيرية (‌۲/۸۵).