اول: ادعاي اينكه آنها پيروان بهترين منهجاند
ما قبلاً این موضوع را مورد بررسی قرار دادیم و بیان داشتیم که به خلاف این ادعا مذهب سلف صالح سالمترین و بهترین منهج است.
اما کسانی که حقایق را وارونه جلوه میدهند، گمان میکنند که منحرفان از راه راست امثال معتزله و فلاسفه تنها صاحبان منهج اصیل عقلیاند. و آنها آزاد اندیشان مسلمان هستند. پژوهشگر کتاب «رسائل العدل والتوحید» اثر قاضی عبدالجبار معتزلی و دیگران معتقد است که این رسالهها «نصوصی اسلامیاند که از چشمههای فکر عقلانی سرچشمه گرفتهاند» و گمان میکند که شناخت معتزله از توحید ـ همان شناختی که بوسیلهی آن صفات خداوند را نفی کردند ـ «بینش برتری است که عقل انسانی بدان رسیده است».
همچنین تصور میکند که نویسندگان این رسالهها «چراغهای فروزانی هستند که یکی پس از دیگری در عصرهای مختلف درخشیدند» و خیال میکند که «مدارس و جریانهای فکری شیعه، معتزله، امامیه، زیدیه و اهل سنت در این اصول فکری و اساسی مثل توحید و عدل با هم اتفاق نظر دارند و این دو اصل، خلاصهی فلسفهی انسان مسلمان و تصور وی در مورد ذات خداوند متعال است» [۳۰۳].
باید دانست که چنین سخنانی وارونه جلوه دادن حقایق است؛ زیرا معتزله جزو بهترین افراد این امت بشمار نمیروند، آزاد اندیش اسلامی بحساب نمیآیند و صاحبان منهج اصیل اسلامی را نمایندگی نمیکنند؛ چرا که آنان به گواهی تاریخ، بیشتر از دیگران استبداد رأی داشتند و در برابر مخالفانشان تنگ نظری بیشتری نشان میدادند. بله، هنگامی که دستگاه سیاسی به آنان گرایش داشت، به مخالفانشان ظلم و ستم میکردند، به اذیت و آزار همهی امت میپرداختند، مردم را مجبور به پذیرش اعتقادات خودشان میکردند، نصوص قرآنی و نبوی و عقلانی را زیر پا میگذاشتند و خودشان را با وضع اصول و قواعد مخالف با نصوص وحی از خالق آسمانها و زمین آگاهتر میدانستند.
خلاصهی دستاورد آنها نفی صفات و متهم کردن اثبات کنندگان صفات به شرک و تشبیه میباشد. و چنین دستاوردی نمیتواند دلیلی برای رشد عقلی و آزاد اندیشی آنها باشد؛ بلکه آنها از روش و منهج حق منحرف شدند و حق را درست نفهمیدند.
[۳۰۳] مقدمهی کتاب «رسائل العدل و التوحيد» ص (۸).