دیدگاه اهل بیت پیامبر جدربارهی ابوبکر صدیقس:
ابن عباس که پسر عموی پیامبر جو پسر عموی علی÷و یکی از کارگزاران وی بوده که جعفر بن باقر دربارهاش گفته است: «هنگامی که ابن عباس درگذشت، پرندهای سفید پرواز کنان از کفنش خارج شد و به طرف آسمان پرواز کرد و مردم به آن مینگریستند تا وقتی که از دیدهها پنهان شد. آنگاه جعفر گفت: پدرم او را بسیار دوست میداشت». [۱۰۹]
مفید [۱۱۰]دربارهاش میگوید: امیر المؤمنین شبی را نزد حسن و شبی را نزد حسین و شبی را نزد عبدالله ابن عباس سپری میکرد. [۱۱۱]
این ابن عباس است که دربارهی ابوبکر صدیق میگوید: «خداوند ابوبکر را بیامرزد، او نسبت به فقرا بسیار مهربان و بخشنده بود و همیشه قرآن میخواند و از منکر نهی میکرد و آشنا به دین خود بود و از خدا میترسید و از نهی شدهها منع میکرد و امر به معروف و شب زندهداری میکرد و روزها روزه بود، و در تقوا بر اصحاب خود برتر بود و در زهد و پاکدامنی سرور آنها بود». [۱۱۲]
حسن بن علی ــ امام دوم معصوم شیعیان و همان کسی که به گمان شیعیان خداوند تبعیت از وی را واجب کرده است ـ دربارهی ابوبکر صدیق میگوید و این گفته را به پیامبر جنسبت میدهد که: «إن أبابكر مني بمنزلة السمع» [۱۱۳]: «ابوبکر نسبت به من مانند گوش است».
حسن بن علیستا حدی احترام برای ابوبکر و عمربقایل است که یکی از شروط برای معاویه بنابی سفیان این شرط قرار داد که در میان مردم مطابق کتاب خدا و سنت رسول الله جو سیرهی خلفای راشدین - و در نسخهی دیگری- خلفای صالح حکم کند. [۱۱۴]
از امام چهارم شیعیان، علی بن حسین بن علی روایت شده که چند نفر از عراق نزد وی آمدند و دربارهی ابوبکر و عمربسخن گفتند و هنگامی که فارغ شدند، علی بن حسین به آنها گفت: «به من بگوئید که آیا شما از جملهی ﴿ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨﴾[الحشر: ۸]. هستید؟ گفتند: خیر. گفت: آیا شما از جملهی ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ﴾[الحشر: ۹]. هستید؟ گفتند: خیر. گفت: شما تبری جستید از اینکه یکی از این دو گروه باشید و من شهادت میدهم که شما از جمله کسانی نیستید که خداوند دربارهشان فرموده است: ﴿يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾[الحشر: ۱۰]. از نزد من بروید، خداوند شما را از بین ببرد». [۱۱۵]
از پسر زین العابدین محمد بن علی بن حسین ملقب به باقرـ امام پنجم و معصوم شیعیان ـ دربارهی آراستن شمشیر سؤال شد چنانکه علی بن عیسی اربلی [۱۱۶]در کتاب «کشف الغمة» روایت کرده است: از ابوعبدالله جعفی از عروه بن عبدالله روایت شده که گفت: «از ابوجعفر محمد بن علی÷دربارهی آراستن شمشیر سؤال کردم! او گفت: اشکالی ندارد، چون ابوبکر صدیق گاهی شمشیرش را میآراست. راوی گوید: گفتم: میگویی صدیق؟ یک باره از جایش پرید و به طرف قبله ایستاد و گفت: بله صدیق. چون اگر کسی نگوید صدیق، خداوند در دنیا و آخرت هیچیک از اقوال وی را تصدیق نمیکند». [۱۱۷]
رسول الله جکه وحی ناطق بوده، او را صدیق نامیده است. همچنانکه بحرانی شیعی در تفسیرش، «البرهان» از علی بن ابراهیم آورده است: پدرم از برخی از راویانش از ابوعبدالله÷روایت کرده که: «وقتی رسول الله جدر غار بود به ابوبکر گفت: گویی قایقی را میبینم که جعفر و پیروانش در دریا بر آن نشستهاند و به انصار مینگرم که در حیاطشان خود را پنهان کردهاند. ابوبکر گفت: آنها را میبینی ای رسول خدا ج؟ فرمود: آری. ابوبکر گفت: به من نیز، نشان بده. پس رسول الله جچشمان ابوبکر را لمس کرد و ابوبکر آنها را دید. آنگاه رسول خدا جفرمود: تو صدّیق هستی». [۱۱۸]
طبرسی [۱۱۹]از باقر روایت کرده که گفت: «فضل ابوبکر را انکار نمیکنم. فضل عمر را نیز، انکار نمیکنم، اما ابوبکر از عمر برتر و فاضلتر بود». [۱۲۰]
سپس از ابوعبدالله، جعفر ملقب به صادق، - امام ششم و معصوم شیعیان – دربارهی ابوبکر و عمر سؤال شد چنانکه قاضی نورالله شوشتری [۱۲۱]-شیعی اهل غلو که به سال۱۰۱۹ کشته شد- روایت میکند که شخصی از امام صادق÷پرسید: «ای فرزند رسول خدا ج،دربارهی ابوبکر و عمر چه نظری داری؟ گفت: دو امام عادل و بر حق بودند که در راه حق فوت کردند. رحمت و آمرزش خداوند در روز قیامت شامل آنها باد». [۱۲۲]
کلینی در الفروع، حدیث طولانی از امام جعفر صادق دربارهی ابوبکر روایت کرده که میگوید: «ابوبکر هنگام مرگش در جواب درخواست «وصیت کن» گفت: به خمس وصیت میکنم، و خمس هم زیاد است. خداوند متعال به خمس رضایت داده است. پس به خمس وصیت کرد، و خداوند به یک سوم هنگام مرگ رضایت داده است. و اگر میدانست که یک سوم برای وی بهتر است، به آن وصیت مینمود.
سپس به فضل و زُهد سلمان و ابوذر پرداخته است. سلمان وقتی هدیهای را دریافت میکرد، به اندازهی غذای یک سالش از آن بر میداشت تا اینکه سال بعدی دوباره چیزی به او بخشیده میشد. به او گفتند: ای ابوعبدالله، تو که زاهدی چرا این کار را میکنی؟ و تو نمیدانی شاید امروز یا فردا بمیری. جوابش این بود که شما را چه شده که امیدی به بقای من ندارید، همان طور که از فنا نیز میترسید. بدانید ای انسانهای نادان، که نفس اگر مقدار معیشتی نداشته باشد که بر آن تکیه کند، به صاحبش میپیچد و آرام و قرار ندارد اما وقتی معیشت خود را به دست آورد، آرام میگیرد. ابوذر شتران و گوسفندان اندکی داشت که آنها را میدوشید و هرگاه خانوادهاش، اشتهای گوشت میکردند، یا مهمانی داشت، حیوانی سر میبرید و گوشت حیوان را میان آنان تقسیم میکرد و خودش مانند آنان یک سهم بر میداشت و از آنان بیشتر برنمیداشت. چه کسی از اینان پارساتر است، و رسول خدا جآن احادیث را دربارهشان فرموده است؟ [۱۲۳]
این روایت اثبات میکند که جایگاه ابوبکر در زهد و پارسایی در میان امت، در درجهی اول است و پس از وی، ابوذر و سلمان در ردههای بعدی قرار دارند.
اربلی از جعفر صادق روایت میکند که میگفت: «ابوبکر از دو جهت پدر من است.» [۱۲۴]چون مادرش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابیبکر بود و مادر ام فروه، اسماء دختر عبدالرحمن بن ابیبکر بود. [۱۲۵]
سید مرتضی در کتاب «الشافی» خود از جعفر بن محمد آورده که او ابوبکر و عمر را دوست میداشت، و بر سر قبرشان میآمد و در ضمن سلام کردن به رسول خدا جبه آنان نیز سلام میکرد. [۱۲۶]
برای جلوگیری از اطناب کلام به آخرین امام شیعیان؛ یعنی، حسن بن علی ملقب به حسن عسکری – امام یازدهم شیعیان – میپردازیم. او در توضیح واقعهی هجرت پیامبر جمیگوید: بعد از اینکه پیامبر جاز علیسخواست تا در بسترش بخوابد، به ابوبکرسفرمود: «أرضيت أن تكون معي يا أبا بكر تطلب كما أطلب، وتعرف بأنك أنت الذي تحملني على ما أدعيه فتحمل عني أنواع العذاب؟ قال أبو بكر: يا رسول الله! أما أنا لو عشت عمر الدنيا أعذب في جميعها أشد عذاب لا ينزل عليّ موت صريح ولا فرح منج، وكان ذلك في محبتك لكان ذلك أحب إلي من أن أتنعّم فيها وأنا مالك لجميع مماليك ملوكها في مخالفتك، وهل أنا ومالي وولدي إلا فداءك، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: لا جرم أن اطلع الله على قلبك، ووجده موافقاً لما جرى على لسانك.. جعلك مني بمنزلة السمع والبصر، والرأس من الجسد، والروح من البدن» [۱۲۷]: «آیا راضی هستی که با من باشی و آنچنان که من میخواهم تو نیز بخواهی. میدانی که تو با قبول این امر، انواع سختیهایی که برای من -در طول راه- پیش میآید، برای تو نیز، پیش میآید. ابوبکر گفت: ای رسول خدا، اگر من به اندازهی عمر دنیا زندگی کنم و در آن به سختترین عذابها دچار شوم اما در راه محبت تو باشد، این برای من از آسایش و رفاه زندگی و دارایی تمام ممالک در صورت مخالفت با تو بهتر است. خودم و اموال و اولادم همگی فدای تو باد! رسول خدا جفرمود: در حقیقت، خداوند از درون تو آگاه است و آن را موافق زبانت میداند و تو را به منزلهی گوش و چشم و سر برای بدن من، و روح برای جسم من قرار داده است».
ما این روایات را از کتابهای خود شیعیان از پیامبر ج، امام دو هستی و رسول ثقلین، – خودم و پدر و مادرم فدایش باد – و از علی بن ابی طالبس- امام معصوم اول شیعیان- تا آخرین امام، نقل کردیم.
برای کاملکردن بحث دو روایت دیگر از اهل بیت علیسو از کتابهای خود شیعه نقل میکنیم.
روایت اول از زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب، برادر محمد باقر و عموی جعفر صادق است که دربارهاش گفتهاند: او همنشین و هم پیمان قرآن بود. [۱۲۸]و بسیاری از شیعیان، اعتقاد به امامت وی دارند و علت اعتقاد آنها خروج و شورش وی علیه حکومت وقت بوده است. [۱۲۹]
ابوالفرج اصفهانی شیعی [۱۳۰]از أشنانی از عبدالله بن جریر نقل کرده که گفت: جعفر بن محمد (یعنی جعفر صادق) را دیدم که پشت سر زید، سوار بر اسب بود و لباسهایش بر زین اسب آویزان بود. [۱۳۱]
این همان زید بن زین العابدین است که صاحب کتاب ناسخ التواریخ [۱۳۲]از او نقل میکند که دربارهی ابوبکر گفت: «چند نفر از رؤسای کوفه و بزرگان قوم آمدند تا با زید بیعت کنند و به او گفتند: خدایت بیامرزد، نظرت دربارهی ابوبکر و عمر چیست؟ گفت: جز خیر دربارهی آنها چه میتوانم بگویم، همچنانکه مانند اهل بیت پیامبر جتا به حال جز خیر دربارهشان چیزی نشنیدهام. آن دو به ما و به هیچکس ظلم نکردند و به کتاب خدا و سنت پیامبر جعمل کردهاند». [۱۳۳]
او میگوید: وقتی اهل کوفه این گفته را از زید شنیدند، او را ترک کردند و به باقر پناه آوردند. زید میگوید: امروز ما را ترک کردند و به همین علت، این جماعت به رافضی مشهور شدند. [۱۳۴]
روایت دوم از شخصی است که شیعه اسطورههای زیادی دربارهاش درست کرده است؛ یعنی، سلمان فارسی که دربارهاش گفتهاند: سلمان محمدی، او مردی از ما، اهل بیت است و به راستی سلمان از اهل بیت است [۱۳۵]. همهی مسلمانان پس از رسول اللهجمرتد شدند جز سه نفر: مقداد، ابوذر و سلمان (رحمهم الله). [۱۳۶]
علی دربارهاش گفته است: «سلمان دروازهی خداوند بر روی زمین است. هرکس او را بشناسد، مؤمن و هرکس او را نشناسد، کافر است». [۱۳۷]
این سلمان است که میگوید: «رسول الله جدربارهی صحابهاش میفرماید: ابوبکر به خاطر نماز و روزه بر شما پیشی نجسته است، بلکه به خاطر ایمان و اعتقادی که در قلب دارد بر شما پیشی گرفته است». [۱۳۸]
رسول الله جدربارهی ابوبکر بسیار حریص بود تا حدی که وقتی ابوبکر میخواست در جنگ بدر با پسرش که مسلح و سواره بود، بجنگد، پیامبر جاو را منع کرد و فرمود: «شم سيفك، وارجع إلى مكانك، ومتعنا بنفسك» [۱۳۹]: «شمشیرت را غلاف کن و به جای خود برگرد و ما را با وجود خودت نفع برسان». پیامبر جبقای ابوبکر را نعمتی برای خود دانسته است. این آخرین مطلبی بود که ما، در این باب به آن پرداختیم.
[۱۰۹] - رجال الکشی (تحت عنوان عبدالله بن عباس)، کربلاء، ص۵۵ . [۱۱۰] - محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی، در سال ۳۳۸ متولد و در سال ۴۱۳ در بغداد درگذشت. سید مرتضی بر او نماز خواند و او مشهور به مفید شد. چون مهدی غائب این لقب را به او داده بود. – چنانکه خود میپندارند-. (معالم العلماء، ص۱۰۱). او یکی از بزرگترین علمای شیعه و رئیس و استاد آنها بوده و تمامی متأخرین شیعه از وی بهره بردهاند. فضل وی بیشتر از آن است که مشهور به فقه و کلام و روایت باشد. مطمئنترین و مورد اعتمادترین و داناترین فرد زمان خود بوده است. ریاست امامیه را در زمان خود به اتمام رسانید. او نزدیک دویست کتاب کوچک و بزرگ تألیف کرده است. (روضات الجنات ۶/۱۵۳). می گویند: امام عصر (غائب وهمی) شیخ مفید را در کتابش به برادر محکم و مولی رشید خطاب کرده است. «ای مولی، مخلص در دوستی ما و ای یاریگر ما و منادی حق و دلیل حق و عبد صالح و یاریگر حق و داعی حق،...». (مقدمة الإرشاد، ص۴). [۱۱۱] - الإرشاد ،ص۱۴. [۱۱۲] - ناسخ التواریخ (کتاب۲)، تهران، ج۵، ص۱۴۳و۱۴۴. [۱۱۳] - عیون الاخبار، ج۱، ص۳۱۳. معانی الاخبار، ایران، ص۱۱۰. [۱۱۴] - منتهی الآمال، ایران، ج۲، ص۲۱۲. [۱۱۵] - اربلی، کشف الغمة، تبریز (ایران)، ج۲، ص۷۸ . [۱۱۶] - اربلی بهاء الدین ابوالحسن علی بن حسین فخرالدین عیسی بن ابیالفتح اربلی، در اوایل قرن هفتم هجری در اربل نزدیک موصل به دنیا آمد و در بغداد سال ۶۹۳ درگذشت. قمی دربارهاش میگوید: اربلی یکی از علمای بزرگ امامیه بوده و عالم فاضل و شاعر و ادیب و نویسنده و محدث آگاه و معتمد گرانقدری بود. او صاحب فضایل و محاسن بود و صاحب کتاب «کشف الغمة فی معرفة الأئمة» است. وی اشعار زیادی در مدح ائمه در کتاب کشف الغمة آورده و این کتاب، ارزشمند و جامع تمام خوبی هاست. (الکنی و الألقاب، ج۲، ص۱۵-۱۴، قم، ایران). خوانساری دربارهاش گفته است: او از محدثین بزرگ شیعه و علمای بزرگ سدهی هفتم هجری بوده است. همهی امامیه اتفاق نظر دارند بر اینکه علی بن عیسی از بزرگان شیعه و از جمله علمای آنها بود که هیچ غباری آن را غبار آلود نمیکند و او در نقل احادیث معتمد و مورد اعتماد بوده است. (روضات الجنات،۴/۳۴۲-۳۴۱). [۱۱۷] - کشف الغمة، ج۲، ص۱۴۷. [۱۱۸] - البرهان، ج۲، ص۱۲۵. [۱۱۹] - او ابو منصور احمد بن علی بن ابیطالب، اهل طبرستان است. این مرد از بارزترین پیروان متقدم ما بود و کتاب «الاحتجاج» از اوست که کتابی معروف در میان شیعه است. همچنین در کتاب «أمل الآمل» از او سخن به میان آمده که او عالم فاضل و محدث معتمد بود. کتاب «الاحتجاج» از آثار اوست. (روضات الجنات، ۱/۶۵). طبرسی شیخ عالم و فاضل کامل و فقیه و محدث بزرگ و معتمدی بود. (الکنی و الألقاب، ۲/۴۰۴). [۱۲۰] - طبرسی، الاحتجاج (تحت عنوان «احتجاج ابیجعفر بن علی الثانی» دربارهی انواع مختلف علوم دینی)، کربلاء، ص۲۳۰. [۱۲۱] - نور الله بن شرف الدین شوشتری از علمای بزرگ شیعه در هند که در لاهور و در عهد جهانگیر، یکی از سلاطین مغول، قاضی بود. او محدث و متکلم و محقق فاضلی بود. کتابهایی دربارهی مذهب شیعه و رد مخالفان نوشته است که به تهمت رافضی بودن در دولت جهانگیر در اکبر آباد – قرن یازدهم – کشته شد و عنوان شهید ثالث بر او اطلاق شد. (روضات الجنات ۸/۱۶۰). [۱۲۲] - شوشتری، احقاق الحق، مصر، ج۱، ص۱۶. [۱۲۳] - الفروع من الکافی (کتاب المعیشة)، ج۵، ص۶۸. [۱۲۴] - کشف الغمة، ج۲، ص۱۶۱. [۱۲۵] - نوبختی، فرق الشیعة، ص۷۸. [۱۲۶] - الشافی، ص۲۳۸ . شرح نهج البلاغة، بیروت، ج۴، ص۱۴۰. [۱۲۷] - تفسیر حسن عسکری، ایران، ص۱۶۴و۱۶۵. [۱۲۸] - مفید، الإرشاد (تحت عنوان «ذکر اخوته»؛ یعنی، باقر)، ص۲۶۸. [۱۲۹] - مفید، الإرشاد، ص۲۶۸. [۱۳۰] - ابوالفرج علی بن حسین بن محمد در سال ۲۸۴ در اصفهان متولد شد. سپس به بغداد نقل مکان کرد و آنجا بزرگ شد و به درجات والا نایل آمد. وی به سال ۳۵۶ درگذشت. وی مقرب و محبوب درگاه آل بویه بود و شاید یکی از علل مقام و منزلت وی، همسو شدن با آنان در تشیع باشد. او تألیفات زیاد و مشهوری در زمینهی ادبیات و شعر دارد که مشهورترین آنها «الأغانی» و «مقاتل الطالبین» است که محسن امین در طبقات الشعرای شیعه و در طبقات المؤرخین ذکر کرده است. (اعیان الشیعة ۱/۱۷۵) [۱۳۱] - اصفهانی، مقاتل الطالبین، بیروت، دارالمعرفة، ص۱۲۹. [۱۳۲] - کتاب ناسخ التواریخ از میرزا تقی خان سپهر که معاصر با ناصر الدین شاه و پسرش مظفرالدین بود. ناسخ التواریخ او به زبان فارسی نوشته شده که مانند آن چاپ نشده است. (اعیان الشیعة، ذیل طبقات المؤرخین، بخش اول ۱/۱۳۲). [۱۳۳] - ناسخ التواریخ (تحت عنوان احوال امام زین العابدین)، ج۲، ص۵۹۰ . [۱۳۴] - ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۹۰ . [۱۳۵] - رجال الکشی، کربلاء، الاعلمی، ص۱۸و۲۰. [۱۳۶] - الروضة من الکافی، ج۸، ص۲۴۵ . [۱۳۷] - رجال الکشی، ص۷۰ . [۱۳۸] - شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۸۹ . [۱۳۹] - کشف الغمة، ج۱، ص۱۹۰.