شیعه و اهل بیت

فهرست کتاب

عثمان ذی النورین و رابطه‌اش با اهل بیت:

عثمان ذی النورین و رابطه‌اش با اهل بیت:

هاشمی‌ها در زمان خلافت حضرت عثمان، مناصبی را از وی قبول می‌کردند؛ مثلاً مغیره بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب منصب قضاوت را در زمان وی قبول کرد. [۳۶۰]و حارث بن نوفل نیز، منصب قضاوت را قبول کرد. [۳۶۱]

عبدالله بن عباس سرپرستی حج را در سال ۳۵ هجری قبول کرد. [۳۶۲]

همچنین هاشمی‌ها در زیر پرچم عثمان و در ارتش و سپاه و لشکری که حضرت عثمان برای مبارزه با کفار و دشمنان امت اسلامی تدارک دیده بود، جهاد می‌کردند. پسر عموی پیامبر،‌ عبدالله بن عباس در جنگ‌های اسلامی سال ۲۶ هجری در آفریقا شرکت کرد. [۳۶۳]

حسن و حسین، فرزندان علی بن ابی‌طالب، و عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب و عموی آن‌ها و پسر عموی پیامبر ج، عبدالله بن عباسب، در زیر فرماندهی عبدالله بن ابی‌سرح به برقه و طرابلس و آفریقا لشکرکشی کردند. [۳۶۴]

حسن و حسین و عبدالله بن عباس زیر پرچم سعید بن عاص اموی در جنگ‌های خراسان و طبرستان و گرگان شرکت داشتند. [۳۶۵]و در سایر غزوات و جنگ‌ها نیز، شرکت داشتند.

همچنین حضرت عثمان غنایم و هدایا به هاشمی‌ها می‌داد همین طور کنیز و خدمتکار را برایشان می‌فرستاد. مامقانی از رضا –امام هشتم شیعیان– نقل کرده که گفت: «وقتی عبدالله بن عامر بن کریز، خراسان را فتح کرد، دو دختر از دختران یزد گرد بن شهریار پادشاه ایران را دید،‌ و آن‌ها را نزد عثمان فرستاد. عثمان یکی را به حسن و دیگری را به حسین بخشید و هردو نزد حسن و حسین وفات یافتند. [۳۶۶]

عثمان بن عفان، حسن و حسین را اکرام می‌کرد و آن‌ها را دوست می‌داشت. به همین دلیل، وقتی عثمان از طرف شورشیان محاصره شده بود،‌ علی حسن و حسین را فرستاد و به آن‌ها گفت: با شمشیرهای خود بروید و جلو در منزل عثمان بایستید و نگذارید کسی به او نزدیک شود». [۳۶۷]

همچنین عده‌ای از اصحاب پیامبر جفرزندانشان را فرستادند تا مانع ورود شورشیان به منزل عثمان بشوند. از جمله مدافعانی که بر در منزل عثمان ایستاده بود، پسر عموی حضرت علی، عبدالله بن عباس، بود، و هنگامی که در این روزهای ویرانگر و سیاه، عثمان او را به حج امر کرده بود، گفت: «قسم به خدا ای امیر المؤمنین، جهاد برای من بسیار محبوب‌تر از حج است. قسم خوردم تا مرا از آن رها کنی». [۳۶۸]

همچنان‌که خود علی مرتضی، نخستین بار برای دفاع از او حاضر شد. خود را بارها آماده کرد و شورشیان را از او دور می‌کرد و پسرانش و برادرزاده‌اش، عبدالله بن جعفر، را برای نجات او گمارد. [۳۶۹]

بعد از اینکه مدتی طولانی با دست و زبان از او دفاع کرد ولی دفع شورشیان ممکن نبود، کناره‌گیری کرد. [۳۷۰]با دست و زبان و فرزندانش، شورشیان را دفع می‌کرد، اما ره به جایی نبرد.» [۳۷۱]

او خودش این مطلب را اظهار داشته و می‌گوید: قسم به خدا آن قدر از او دفاع کردم تا جایی که گمان کردم گناهکارم. [۳۷۲]

چون عثمان آن‌ها را از دفاع کردن منع کرده بود و می‌گفت: «شما برگردید و سلاح‌تان را زمین بگذارید و در خانه‌های خود بمانید». [۳۷۳]

حسن بن علی و عبدالله بن زبیر و محمد بن طلحه ... و گروهی از فرزندان انصار مانع شورشیان می‌شدند که عثمان آن‌ها را منع می‌کرد و می‌گفت: شما در زمره‌ی کسانی هستید که مرا یاری می‌کنید. [۳۷۴]

از میان اهل بیت و فرزندان صحابه، حسن بن علی و برده‌ی آزاد شده‌اش، قنبر زخمی شدند. [۳۷۵]

هنگامی که شورشیان عثمان را از آب منع کردند، علی به آن‌ها گفت:

«ای مردم،‌ کاری که شما انجام می‌دهید نه شبیه کار مسلمانان است و نه شبیه کار کافران. ایرانیان و رومیانی که اسیر شدند، غذا و آب به آن‌ها داده شد. شما را به خدا قسم، آب را از این مرد قطع نکنید. و او سه ظرف پر از آب را همراه گروهی از جوانان بنی‌هاشم برای عثمان فرستاد». [۳۷۶]

در پایان می‌خواهیم از مسعودی [۳۷۷]نقل کنیم که گوشه‌ای از این فاجعه‌ی هول‌انگیز و ناراحت‌کننده را بیان می‌کند: «وقتی علی متوجه شد که شورشیان می‌خواهند عثمان را بکشند؛‌ پسرانش حسن و حسین را با چند نفر فرستاد تا شمشیر به دست از در خانه‌ی عثمان مراقبت کنند و او را یاری دهند و به آن‌ها امر کرد که نگذارند، کسی وارد بشود. زبیر، فرزندش عبدالله و طلحه، فرزندش محمد و بسیاری از صحابه، فرزندانشان را فرستادند تا از خانه‌ی وی محافظت کنند. پس کسی که معروف به تیرانداز بود،‌ تیری انداخت و همگی پراکنده شدند و حسن زخمی شد و قنبر خراش برداشت و محمد بن طلحه زخمی شد. پس از آن، این افراد ترسیدند که در مقابل بنی‌هاشم و بنی‌امیه قرار گیرند، از این رو این افراد را در جنگ بر در عثمان رها کردند و چند نفر از آن‌ها به خانه‌ی جماعتی از انصار رفته و بالای خانه‌ها رفتند. از جمله کسانی که به عثمان رسیدند، محمد بن ابی بکر و دو مرد دیگر بودند. همسر عثمان همراهش بود و خانواده‌اش و دوستدارانش مشغول دفاع بودند. محمد بن ابی‌‌بکر، ریش عثمان را گرفت. عثمان گفت: ای محمد، قسم به خدا اگر پدرت تو را می‌دید‌، سرزنشت می‌کرد. او دستش را پایین نهاد و از خانه خارج شد. دو نفر دیگر عثمان را دیدند و او را ‌در حالی که قرآن در جلویش بود و آن را می‌خواند، کشتند. ‌سپس زنش برخاست و فریاد کشید: امیر المؤمنین کشته شد. ناگاه حسن و حسین و چند نفر از بنی‌امیه داخل شدند و دیدند که فوت کرده است. پس گریه کردند. خبر به علی و طلحه و زبیر و سعد و گروهی از مهاجرین و انصار رسید. آنان «إنا لله وإنا إلیه راجعون»گفتند‌. علی داخل خانه شد و خیلی ناراحت و اندوهگین به پسرانش گفت: امیرالمؤمنین چگونه کشته شد در حالی که شما جلوی خانه بودید؟ یک سیلی به حسن زد و به سینه‌ی حسین زد و محمد بن طلحه را سرزنش کرد و عبدالله بن زبیر را نفرین کرد. [۳۷۸]

سپس علی و خانواده‌اش، شبانه او را به خاک سپردند و بر او نماز خواندند؛ همچنان‌که ابن ابی‌الحدید شیعی معتزلی می‌گوید:

افراد کمی از خانواده‌اش به همراه حسن بن علی و ابن زبیر و ابو جهم بن حذیفه در فاصله‌ی بین نماز مغرب و عشاء،‌ جنازه‌ی عثمان را بیرون بردند و در یکی از زمین‌های مدینه معروف به «حشّ کوکب» که خارج از بقیع است [۳۷۹]، به خاک سپردند و بر او نماز جنازه خواندند. [۳۸۰]

از جمله نشانه‌های دوستی اهل بیت با عثمان ذی‌النورین این بود که آن‌ها دخترانشان را به پسران وی می‌دادند، همچنان‌که پیامبر ج، دو دختر خود را به عثمان داده بود و فرزندانشان را به نام وی می‌نامیدند. همچنان‌که مفید می‌گوید: یکی از پسران علی بن ابی طالبس، عثمان نام داشت. فرزندان امیر المؤمنین ۲۷ نفر پسر و دختر بوده‌اند: ۱- حسن ۲- حسین... ۱۰- عثمان که مادرش ام البنین دختر خرام بن خالد بن ورام بوده است. [۳۸۱]

اصفهانی می‌گوید: او همراه برادرش در کربلاء کشته شد.

«عثمان بن علی در حالی که پسری ۲۱ ساله بود، کشته شد. ضحاک گفت: خولی بن یزید او را با تیری زد و وی را از پای در آورد و مردی از بنی‌أبان بن دارم او را زد و کشت و سرش را برداشت.» [۳۸۲]

بنابراین، عثمان بن عفانسداماد پیامبر ج، دوست وی در دنیا و آخرت، دوستدار اهل بیت، پسر عمو و پسر عمه‌ی آن‌ها بود که آن‌ها را دوست می‌داشت و آن‌ها نیز، مانند ابوبکر و عمر او را دوست می‌داشتند. او از نظر قرابت و خویشاوندی از ابوبکر و عمر به رسول الله جنزدیک‌تر بود و در دامادی به درجه‌ای رسید که ابوبکر و عمر به آن درجه نرسیده بودند. [۳۸۳]همچنان‌که علی بن ابی‌طالب این را اظهار می‌دارد.

این دیدگاه اهل بیت درباره‌ی ابوبکر و عمر و عثمان، سه خلیفه‌ی راشد بود که از کتاب‌های خود شیعه و منابع اصلی و معتبر آن‌ها با ذکر صفحه و جلد بیان کردیم.

[۳۶۰] الاستیعاب، اسد الغابة، الاصابة، و غیر آن. [۳۶۱] طبقات، الاصابة . [۳۶۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۶. [۳۶۳] ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۴۵ . [۳۶۴] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۰۳. [۳۶۵] تاریخ طبری، الکامل ابن اثیر، البدایة و النهایة، تاریخ ابن خلدون. [۳۶۶] مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، تهران، ج۳، ص۸۰. [۳۶۷] بلاذری، انساب الاشراف، مصر، ج۵، ص۶۸ و ۶۹ . [۳۶۸] تاریخ الامم والملوک، اوضاع سال ۳۵ هجری. [۳۶۹] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ایران، ج۱۰، ص۵۸۱. [۳۷۰] شرح ابن میثم بحرانی، تهران، ج۴، ص۳۵۴ . [۳۷۱] شرح ابن ابی الحدید،‌ ذیل عنوان همان قومی که با ابوبکر بیعت کردند، با من نیز، بیعت کردند. [۳۷۲] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۸۶. [۳۷۳] تاریخ خلیفة بن خیاط، عراق، ج۱، ص۱۵۱ و ۱۵۲. [۳۷۴] شرح النهج،‌ تحت عنوان محاصره‌ی عثمان و منع‌کردن او از آب. [۳۷۵] بلاذری، الانساب، ج۵، ص۹۵. البدایة،‌ تحت عنوان قاتلان عثمان. [۳۷۶] ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۳۱. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۶۹ . [۳۷۷] ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی،‌ در دهه‌ی سوم قرن سوم هجری در بغداد متولد شد و در سرزمین‌های شرقی آفریقایی گشت و گذار کرد و در سال ۳۴۲ یا ۳۴۶ درگذشت. محسن امین در طبقات المؤرخین شیعه می‌گوید: مسعودی در تاریخ، امام بود و صاحب کتاب «مروج الذهب» و «اخبار الزمان» بود. (اعیان الشیعة،‌ بخش دوم،‌۱/۱۳۰). قمی می‌گوید: او بزرگ مؤرخان و ستون آن‌هاست. درباره‌ی امامت و غیر از آن کتاب دارد؛ از جمله کتاب «إثبات الوصیة لعلی بن ابی طالب». او صاحب کتاب «مروج الذهب» است و نجاشی در فهرست خود او را از راویان شیعه آورده است. (الکنی والألقاب،‌۳/۱۵۳). خوانساری اقوال عده‌ای از علمای رجال شیعه را بیان کرده که او را مدح و ثنا گفته‌اند و با اوصاف پسندیده‌ی زیادی همچون شیخ گرانقدر، معتمد، امین و شیخ متقدم امامیه، معاصر صدوق، از بزرگان علمای امامیه و از فاضلان متقدم شیعه‌ی دوازده امامی، او را تمجید کرده‌اند.(روضات الجنات،‌۴/۲۸۱). [۳۷۸] - مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج۲، ص۳۴۴ . [۳۷۹] - فعلا این زمین در وسط قبرستان بقیع در مدینه قرار دارد. [مصحح] [۳۸۰] - ابن ابی‌الحدید، شرح النهج، ایران، ج۱، ص۹۷ . همان، بیروت، ج۱، ص ۱۹۸. [۳۸۱] - مفید، الإرشاد (تحت عنوان ذکر اولاد امیر المؤمنین)، ص۱۸۶. [۳۸۲] - مقاتل الطالبین، ص۸۳. عمدة الطالب، نجف، ص۳۵۶. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۳. [۳۸۳] - نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۲۳۴.