شیعه و اهل بیت

فهرست کتاب

اهانت به موسی بن جعفر:

اهانت به موسی بن جعفر:

به موسی بن جعفر و مادرش نیز اهانت کرده و گفته‌اند:

«پسر عکاشه بر ابوجعفر وارد شد و ابوعبدالله نزد وی ایستاده بود. ‌انگوری را به او تقدیم کرد و گفت: پیرمرد و کودک یکی یکی می‌خورد و کسی که تصور می‌کند سیر نمی‌شود، سه تا سه تا و چهار تا چهار تا می‌‌خورد. اما دو تا دو تا بخور؛ چون این مستحب است. به ابوجعفر گفت: چرا ابوعبدالله ازدواج نمی‌کند، وقت ازدواجش رسیده است؟ یک کیسه پول جلویش بود و گفت: کنیز فروشی از اهل بربر می‌‌آید و در خانه‌ی میمون می‌نشیند و با این کیسه پول کنیزی برای او می‌خریم. گفت: بروید و هر وقت آمد، خبر بدهید. سپس روزی ما پیش ابوجعفر رفتیم و از کنیز فروشی که گفته بود او را خبر کردیم. گفت: بروید و با این کیسه پول، کنیزی بخرید. گفت: نزد کنیز فروش آمدیم و او گفت: جز دو کنیز مریض، کنیز دیگری ندارم. گفتیم: آن‌ها را بیرون بیاور تا ببینیم. سپس آن‌ها را بیرون آورد و گفتیم: این دو را چقدر به ما می‌فروشی؟ گفت: به هفتاد دینار. گفتیم: خوب است. گفت: کمتر از هفتاد دینار نمی‌دهم. گفت: ما آن‌ها را در مقابل این کیسه پول می‌خریم و نمی‌دانیم که چقدر پول در آن است. مردی با موهای سفید نزد وی بود و گفت: آن‌ها را جدا کن و بشمار. کنیز فروش گفت: اگر یک درهم کم داشته باشد، معامله نمی‌کنم. هنگامی که کیسه پول را شمردند، درست هفتاد دینار بود و کم و زیاد نداشت. ما کنیز را برداشتیم و او را پیش ابوجعفر بردیم؛ در حالی که جعفر نزد وی ایستاده بود و ماجرا را برایش تعریف کردیم. سپس خدای را شکر کرد و گفت: اسمت چیست؟ گفت: حمیده. گفت: در دنیا حمیده و در آخرت محمود هستی. بگو آیا باکره هستی یا بیوه؟ گفت: باکره هستم. گفت: چطور ممکن است کنیزی در دست این کنیز فروشان سالم بماند و او را خراب نکنند. کنیز گفت: از پشت با من نزدیکی می‌کردند. سپس او گفت: ای جعفر! بگیر که او بهترین فرد روی زمین، موسی بن جعفر را برایت به دنیا می‌آورد». [۷۶۴]

درباره‌ی علم و عقل موسی بن جعفر سخن گفته‌اند؛ از جمله می‌گویند: راجع به زنی که با مردی ازدواج می‌کند در حالی که شوهر دارد، از او سؤال شد، در جواب گفت: زن سنگسار می‌شود مرد هیچ گناهی ندارد و حدی بر او اجرا نمی‌شود. ابوبصیر را دیدم و به او گفتم: از ابوالحسن درباره‌ی زنی که با مردی ازدواج می‌کند در حالی که شوهر دارد، پرسیدم در جواب گفت: زن سنگسار می‌شود و مرد هیچ گناهی ندارد و حدی بر او اجرا نمی‌شود. ابوبصیر سینه‌اش را دست کشید و گفت: تصور می‌‌‌کنم دوستمان (یعنی موسی بن جعفر) حکمش درست نیست. در روایتی دیگر می‌گوید: تصور نمی‌کنم دوستمان علمش کامل باشد.

ابوبصیر مرادی این چنین موسی بن جعفر را متهم می‌کند که او مرد دنیاست؛ همان طور که کشی از حماد بن عثمان روایت کرده که گوید: من و ابن ابی‌یعفور و مردی دیگر به حیره یا به جایی دیگر رفتیم و از دنیا سخن می‌گفتیم. ابوبصیر مرادی گفت: اگر این دوستتان بر دنیا مسلط شود، آن را برای خود بر می‌‌‌‌‌گزیند. [۷۶۵]

[۷۶۴] الأصول من الکافی، ج۱، ص۴۷۷. [۷۶۵] همان، ص۱۵۴.