همکاری ابوبکر صدیق در ازدواج علی با فاطمه:
ابوبکر صدیق بر علیبمنت گذاشت؛ زیرا واسطهی ازدواجش با فاطمهلشد و به او کمک کرد. به طوری که او یکی از شاهدان ازدواج وی بود که به درخواست رسول الله جبود. این طبق روایتی است که یکی از بزرگان شیعه معروف به شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی از ضحاک بن مزاحم آورده که گوید: من از علی شنیدم که گفت: ابوبکر و عمر نزد من آمدند و گفتند: اگر پیش رسول الله جرفتی، فاطمه را از او خواستگاری کن. علی گوید: من نزد وی رفتم و دیدم که رسول الله جتبسمی بر لب دارد و میفرماید: تو را چه شده ای علی، و چه میخواهی؟ علی گفت: قرابت و سابقهی اسلام را و یاری کردن اسلام و جهاد خود را برای پیامبر جیاد آوری کردم. پیامبر جفرمود: ای علی، تو راست میگویی، تو برتر از آن هستی که ذکر کردی. گفتم: ای رسول الله، جفاطمه را به عقد من در بیاور. [۱۶۸]
اما مجلسی که قادر نیست نام صحابه و به خصوص ابوبکر و عمر را بیاورد مگر با چند فحش و ناسزای قبیح و القاب کثیف، مانند بد چهره و شیاطین – پناه بر خدا – همین مجلسی ملعون این واقعه را اینگونه بیان میکند و آن را بیشتر توضیح میدهد و میگوید:
روزی از روزها ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ در مسجد رسول الله جنشسته بودند و دربارهی ازدواج فاطمه با هم بحث میکردند. [۱۶۹]ابوبکر گفت: اشراف و بزرگان قریش فاطمه را از پیامبر جخواستگاری کردند اما رسول الله جفرمود: این کار در دست خداوند متعال است – و گمان میکنم که فاطمه از آنِ علی بن ابیطالب باشد – اما علی به دلیل فقر و مشکل مالی برای این کار اقدامی نکرده است. سپس ابوبکر به عمر و سعد گفت: برخیزید با هم برویم و علی را تشویق کنیم که این درخواست را از پیامبرجبکند. او مشکل مالی دارد باید کمکش کنیم. [۱۷۰]سعد جواب داد: این بهترین نظر است. پس آنها به خانهی امیرالمؤمنین، علی رفتند. هنگامی که به او رسیدند، علی از آنها پرسید: چرا در این وقت به اینجا آمدهاید؟ ابوبکر گفت: ای ابوالحسن، دارای ویژگیهای خوبی هستی پس چه چیزی باعث شده که فاطمه را از پیامبر جخواستگاری نکنی؟ وقتی علی این سخن را از ابوبکر شنید، اشک از چشمانش جاری شد و گفت: این آرزویی است که مدتهاست آن را پنهان داشتهام. [۱۷۱]کیست که نخواهد با وی ازدواج کند، اما فقر و مشکل مالی مانع این کار شده است. [۱۷۲]و از ابوبکر شرم داشتم که بگویم و من در این حال و وضعیت هستم ... تا آخر. [۱۷۳]
علاوه بر این، ابوبکر صدیق همان کسی است که حضرت علی را به ازدواج با فاطمه تشویق کرد و همان کسی است که عملاً به حضرت علی کمک نمود و اسباب و زمینهی ازدواج را برای او فراهم نمود.
همچنانکه طوسی روایت میکند که علی زره خود را فروخت و پولش را نزد پیامبر آورد. سپس رسول الله جدرهمها را با دو دستش از او گرفت و به ابوبکر داد و گفت: لباس و وسایل خانگی لازم را برای فاطمه بخر. عمار بن یاسر و تعدادی از اصحاب را همراه ابوبکر فرستاد. به بازار رفتند. آنان هر چیز مناسبی را که میدیدند، نمیخریدند مگر اینکه آن را به ابوبکر نشان میدادند. اگر ابوبکر آن را میپسندید، میخریدند تا اینکه خرید وسایل تمام شد. ابوبکر مقداری از وسایل را برداشت و اصحاب رسول الله جکه همراهش بودند، بقیهی آن را برداشتند. [۱۷۴]البته ابوبکر صدیق و دوستانش به درخواست خود رسول الله جشاهد ازدواج آنها بودند. همچنانکه خوارزمی شیعی [۱۷۵]و مجلسی و اربلی بیان میکنند که ابوبکر صدیق و عمر فاروق و سعد بن معاذ وقتی علی را به نزد پیامبر جفرستادند، در مسجد منتظر وی ماندند تا از پاسخ مثبتی که پیامبر به وی میدهد، خوشحال شوند. پس چنانکه انتظار داشتند، پیش آمد... علی گفت: «از پیش رسول خدا جرفتم در حالی که از خوشحالی در خودم نمیگنجیدم. ابوبکر و عمر به روی من آمدند و به من گفتند: چی شد؟ گفتم: رسول الله جدخترش فاطمه را به عقد من در آورد... ابوبکر و عمر به خاطر این خبر خیلی خوشحال شدند و به مسجد بازگشتند. در این هنگام رسول خدا جبه ما پیوست و از خوشحالی و شادی چهرهاش میدرخشید، آنگاه فرمود: ای بلال! بلال جواب داد: گوش به فرمانم ای رسول خدا ج. آن حضرت فرمود: مهاجرین و انصار را جمع کن. بلال آنها را جمع کرد. سپس پیامبر جیک پله از منبر بالا رفت و خداوند را حمد و سپاس گفت و فرمود: ای مردم، جبرئیل اندکی پیش نزد من آمد و به من خبر داد که پروردگارم، فرشتگانش را نزد کعبه گرد آورده و همهی آنها را شاهد گرفته که او فاطمه دختر رسول الله را به عقد علی بن ابی طالب در آورده است، و به من نیز امر کرد که در زمین او را به عقد علی در بیاورم و شما را بر این ازدواج شاهد گیرم». [۱۷۶]
اربلی در کتاب خود شاهدان ازدواج حضرت علی با فاطمه را نام برده و میگوید: از انس روایت شده که او گفت: نزد رسول الله جبودم، وحی بر او نازل شد و هنگامی که به حالت عادی برگشت، به من گفت: ای انس، آیا میدانی که جبرئیل از نزد صاحب عرش برای من چه چیزی آورد؟ گفتم: خدا و رسول وی آگاه ترند. فرمود: مرا امر کرد که فاطمه را به عقد علی در بیاورم. برو و ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و تعدادی از انصار را نزد من فرا خوان. انس گوید: من رفتم و آنها را فرا خواندم. وقتی آنان به خدمت رسول الله جرسیدند، پیامبر جبعد از حمد و سپاس خدا فرمود: من شما را شاهد میگیرم که فاطمه را با مهریهی چهارصد مثقال نقره به عقد علی در آوردم. [۱۷۷]
هنگامی که علی و فاطمه، صاحب حسن شدند، ابوبکر صدیق، دوست پدر بزرگِ حسن و یار غارش و دوست پدرش، علی و یاری دهندهی آنها در امر ازدواجشان، حسن را بر شانههایش میگذاشت و با او بازی میکرد و میگفت: جانم فدایت بیشتر شبیه پیامبر هستی تا شبیه علی. [۱۷۸]
فاطمه دختر رسول الله جنیز، همین سخن را میگفت. [۱۷۹]
روابط محکم و صمیمی آنها تا جایی بود که همسر ابوبکر، اسماء دختر عمیس، در زمان بیماری فاطمهلاز او پرستاری میکرد و تا نفسهای آخر همراه وی بود و در غسل و کفن کردن او شرکت داشت. حضرت علی خودش از فاطمه پرستاری میکرد و اسماء بنت عمیس حضرت علی را در امر پرستاری فاطمه کمک میکرد. [۱۸۰]
فاطمه وصیت کرده بود که کفْن و دفن و تشییع جنازهی وی با اسماء باشد. [۱۸۱]اسماء همین کار را کرد. او همان کسی بود که تا نفسهای آخر همراه فاطمه بود، و همان کسی است که علی در وفاتش، او را مدح و ثنا گفت. [۱۸۲]و او در غسل فاطمه شرکت داشت. [۱۸۳]
حضرت ابوبکر صدیق مدام با حضرت علی در ارتباط بود و از حال دختر پیامبر جمیپرسید. برخلاف آنچه که شیعیان میپندارند.
«فاطمهلمریض شد و حضرت علی نمازهای پنجگانه را در مسجد میخواند، وقتی که نماز تمام میشد، حضرت ابوبکر و حضرت عمر میگفتند: حال دختر رسول الله جچطور است؟» [۱۸۴].
از طرف دیگر، همسر ابوبکر به پرستار و مراقب معروف شده بود، چون پرستار حقیقی او بود.
وقتی فاطمه از دنیا رفت، مدینه مملو از گریهی مردان و زنان شد. مردم در آن روز مانند روز وفات پیامبر جناراحت بودند. حضرت ابوبکر و حضرت عمر به حضرت علی تسلیت عرض میکردند و میگفتند: ای ابوالحسن، پیش از ما بر دختر رسول خدا جنماز جنازه مخوان.» [۱۸۵]
[۱۶۸] - طوسی، الامالی، ج۱، ص۳۸. [۱۶۹] - چقدر اصحاب رسول الله جصادقانه در کارهای پیامبر جفکر میکردند و همّ و غم رسول اللهج، همّ و غم آنها بود؛ چون او را دوست داشتند و به او وفادار بودند. چقدر زیباست چنین پیروی کردنی. [۱۷۰] - چقدر اصحاب پیامبر جبا هم مهربان و دلسوز بودند و این بر خلاف گمان و پندار شیعه است. [۱۷۱] - این قوم حیا و شرمی ندارند تا جایی که چنین حکایتهای خرافی و دور از شأن را میسازند و آن را به شخصیتهای مبارک نسبت میدهند. آیا دست از این کار بر نمیدارند؟ [۱۷۲] - فقر علی چیست؟ شیعههای افراطی مانند قمی و مجلسی روایت میکنند که وقتی رسول الله جخواست حضرت فاطمه را به عقد حضرت علی در بیاورد، زنان قریش به او گفتند که علی مردی چاق، با دستانی کشیده و پاهایی جمع شده، با سری طاس و چشمانی درشت است و استخوانهای شانهاش نرم است و لبی خندان دارد اما مال و دارایی ندارد. پیامبر جاین اوصاف را انکار نکرد. بلکه – طبق روایتهای شیعه – گفت: ای فاطمه، آیا نمیدانی که خداوند مرا در دنیا مشرف گردانیده و از میان مردان جهان مرا برگزیده است. سپس خداوند تو را بر زنان جهانیان برتری داده است ای فاطمه. وقتی در شب معراج به آسمان بلند کرده شدم، سنگ نوشتهای را در بیت المقدس یافتم که روی آن نوشته بود: «لا اله الا الله محمد رسول الله أیدته بوزیره ونصرته بوزیره»: «هیچ معبود برحقی جز الله نیست و محمد فرستادهی خداست. او را به وسیلهی وزیرش کمک و یاری کردم». گفتم: وزیر من چه کسی است. گفت: علی ابن ابی طالب. (تفسیر قمی،۱/۳۳۶، جلاء العیون،۱/۱۸۵). [۱۷۳] - مجلسی، جلاءالعیون، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ص۱۶۹. [۱۷۴] - الأمالی، ج۱ ،ص۳۹. ابن شهر آشوب مازندرانی، هند، ج۲، ص۲۰ . جلاءالعیون، ج۱، ص۱۷۶. [۱۷۵] - ابوالمؤید موفق بن احمد خوارزمی شیعی، فقیه و محدث و خطیب و شاعری است که کتابی در مناقب اهل بیت دارد. وی در سال ۵۶۸ درگذشت. خوارزم نام ناحیهای است و یکی از روستاهای زمخشر میباشد. (الکنی والألقاب،۲/۱۲-۱۱). [۱۷۶] خوارزمی، مناقب، ص۲۵۱و۲۵۲. کشف الغمة، ج۱، ص۳۵۸. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۸و۳۹. جلاءالعیون، ج۱، ص۱۸۴. [۱۷۷] کشف الغمة، تبریز، ج۱، ص۳۴۸و۳۴۹ . بحارالانوار، ج۱، ص۴۷و۴۸. [۱۷۸] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۷. [۱۷۹] همان. [۱۸۰] طوسی، الامالی، ج۱ ،ص۱۰۷. [۱۸۱] جلاء العیون، ص۲۳۵ و ۲۴۲. [۱۸۲] جلاء العیون، ص۲۳۷. [۱۸۳] کشف الغمة، ج۱، ص۵۰۴. [۱۸۴] کتاب سلیم بن قیس، ص۳۵۳. [۱۸۵] همان، ص۲۵۵.