شیعه و اهل بیت

فهرست کتاب

توهین به حسین بن علی:

توهین به حسین بن علی:

حسینس نیز، خوشبخت‌تر از برادر و مادر و پدرش نبود، هرچند که این قوم در حبّ و پیروی از وی مبالغه کرده‌اند اما قولاً و عملاً به او توهین کرده‌اند و گفته‌اند:

فاطمهلاز تولد حسین ناراحت بود و بارها بشارت ولادت وی را رد می‌کرد. همان طور که رسول خدا جنمی‌خواست که مژده‌ی ولادتش را قبول کند. فاطمه با روحیه‌‌‌‌ی بد و از روی اجبار او را به دنیا آورد و اینکه حسین از فاطمه شیر نخورد نشانه‌ی همین ناخوشایندی فاطمه بود. این روایات در مهم‌ترین و صحیح‌ترین کتاب‌های حدیثی شیعه روایت شده است. کلینی از جعفر روایت می‌کند که گفت: «جبرئیل نزد رسول الله جآمد و گفت: فاطمه فرزندی به دنیا خواهد آورد که امت تو بعد از تو او را خواهند کشت. پس وقتی که فاطمه به حسین آبستن شد از آن خوشش نیامد ‌و هنگام به دنیا آمدنش نیز، خوشش نیامد. سپس ابوعبدالله گفت:

در دنیا مادری را ندیدم که پسری به دنیا بیاورد و خوشش نیاید. او خوشش نیامد؛ زیرا می‌دانست که کشته خواهد شد. وی گفت: این آیه درباره‌ی او نازل شده است: ﴿وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ إِحۡسَٰنًاۖ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ كُرۡهٗا وَوَضَعَتۡهُ كُرۡهٗاۖ[الأحقاف: ۱۵] [۷۴۰].

اهانت! چه اهانتی؟! بدگویی!‌ کدام بدگویی؟! دروغ! چقدر بزرگ؟!

حسین از فاطمه شیر نمی‌خورد و از هیچ زن دیگری نیز، شیر نمی‌خورد. سپس پیامبر جآمد و انگشت ابهامش را در دهانش گذاشت و او به اندازه‌ی دو یا سه روز از آن شیر می‌نوشید. [۷۴۱]

اینگونه شیعیان همانند رفتاری که با برادر و پدرش کرده بودند با وی با وی نیز رفتار کردند. همچنان‌که مورخان گفته‌اند: کوفه که مرکز شیعیان بود هر آنچه خواستند درباره‌ی حسین گفتند. جعفر می‌گوید: «ولایت ما بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها وسرزمین‌ها عرضه شد و هیچکدام جز اهل کوفه قبول نکردند». [۷۴۲]

درباره‌ی کوفه گفته‌اند: خداوند چهار سرزمین را برگزید: و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الأمین. ‌تین، مدینه است، زیتون، بیت المقدس و طور سیناء، کوفه و هذا البلد الأمین، مکه است. [۷۴۳]

از همین کوفه حدود صد و پنجاه نامه به حسین ارسال شد که در آن نوشته شده بود:

بسم الله الرحمن الرحیم، ‌از طرف شیعیان حسین و شیعیان پدرش به حسین:

سلام بر تو،‌ مردم منتظر تو هستند و رأیی غیر از تو ندارند،‌ پس عجله کن. عجله کن ای پسر رسول خدا، والسلام علیکم و رحمة الله. [۷۴۴]

در نامه‌ای دیگر می‌نویسد: اما بعد؛ باغ‌‌‌‌ها سرسبز و میوه‌ها رسیده‌اند. هرگاه خواستی به طرف سربازانت بیا. [۷۴۵]

وقتی که نامه‌ها و فرستاده‌های شیعه را بررسی کرد،‌ پسر عمویش، مسلم بن عقیل، را نزد آن‌ها فرستاد‌. آن‌ها نیز، همگی پیرامون وی جمع شدند و با او بیعت کردند و گریستند؛ در حالی که تعدادشان از هیجده هزار نفر بیشتر بود. [۷۴۶]

بعد از چند روز مسلم بن عقیل به حسین نامه نوشت که: تو صد هزار سرباز شمشیر به دست داری، پس درنگ مکن. [۷۴۷]

حسینسدر جوابشان نوشت: «من روز سه شنبه از مکه حرکت می‌کنم،‌ وقتی که فرستاده‌ی من نزد شما آمد و از اوضاع جویا شد، بدانید که ما پیش شما می‌آییم». [۷۴۸]

اما اوضاع دگرگون شد و شیعه مانند قبل عوض شدند و مسلم بن عقیل را بدون هیچ یار و یاوری کشتند. هنگامی که حسین، خبر مرگ وی را شنید و با لشکر ابن زیاد کوفی مواجه شد، پس با کفش و رداء پیش آن‌ها رفت. پس از حمد و سپاس خدا گفت: «ای مردم، من هیچگاه نزد شما نمی‌آمدم تا اینکه نامه‌‌های شما را دریافت کردم و شما گفتید: نزد ما بیا که ما امامی نداریم، شاید خدا ما را بر راه راست و هدایت جمع کند. وقتی دیدم شما اینگونه هستید، نزد شما آمدم. پس به عهد و پیمانی که با من بستید، وفا کنید. اگر شما این کار را نکنید و از آمدن من خوشتان نیاید،‌ من به همان جایی که از آن آمده بودم، بر می‌گردم». [۷۴۹]

سپس او را خوار کردند و از او روی برگرداندند و او را به دست دشمن سپردند تا اینکه همراه چند نفر از اهل بیت و اصحابش کشته شد. همچنان‌که محسن امین می‌گوید:

پس حسن با بیست هزار نفر از اهالی عراق بیعت کرد اما آن‌ها به او نیرنگ زدند و بر او شورش کردند و او را کشتند. [۷۵۰]

یعقوبی شیعه می‌نویسد: هنگامی که اهل کوفه او را کشتند، اموال وی را غارت کردند و حرم او را برداشته و به طرف کوفه بردند. وقتی که وارد کوفه شدند، زنان کوفه فریاد زنان و گریه کنان بیرون آمدند. علی بن حسین گفت: این‌ها برای ما گریه می‌کنند؟ پس چه کسانی ما را کشتند؟ [۷۵۱]

این‌ها همان شیعیان و آن‌ها همان اهل بیت هستند و این هم رابطه و رفتار آن‌ها با اهل بیت؛ همان کسانی که ادعای حبّ و پیروی از آن‌ها را دارند.

[۷۴۰] الأصول من الکافی، کتاب الحجة، باب مولد حسین، ج۱ ،ص۴۶۴ . [۷۴۱] همان، ص۴۶۵. [۷۴۲] صفار، بصائر الدرجات، جزء۲، باب ۱۰. [۷۴۳] مقدمة البرهان، ص۲۲۳. [۷۴۴] - کشف الغمة ج۲، ص۳۲. الإرشاد، ص۲۰۳ . الفصول المهمة فی معرفة احوال الأئمة، ص۱۸۲ . [۷۴۵] - مفید، الإرشاد، ص۲۰۳. طبرسی، اعلام الوری، ص۲۲۳. [۷۴۶] - مفید، الإرشاد، ص۲۰۵. [۷۴۷] - همان، ص۲۲۰ . [۷۴۸] همان . [۷۴۹] همان، ص۲۲۴. [۷۵۰] أعیان الشیعة، ص۳۴ . [۷۵۱] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۵ .