اهانت به پسر پیامبر ج:
روایت باطل دیگری را آوردهاند که باعث پایین آوردن شأن و منزلت پسر پیامبر جو تحقیر وی در مقابل نوههای پیامبر از فاطمه است. به طور خلاصه داستان اینگونه است که رسول الله جنشسته بود، روی ران چپش ابراهیم بود و در سمت راستش، نوهاش حسین بود. گاهی ابراهیم را میبوسید و گاهی حسین را. جبرئیل نگاه کرد و گفت: پروردگارت مرا فرستاده و سلام بر تو کرده و فرموده این دو در یک زمان با هم جمع نمیشوند. پس یکی از آنها را بر دیگری ترجیح بده و دومی را رها کن. سپس پیامبر جبه ابراهیم نگریست و گریه کرد و به سید الشهداء نگریست – به این عبارت دلسوزانه بنگرید که چگونه میان پسر علی و پسر خودش مقایسه میکند – و گریست و گفت: مادر ابراهیم، ماریه بود و هنگام مرگش کسی جز من ناراحت نشد اما مادر حسین، فاطمه و پدرش علی، پسر عمویم بود که به منزلهی روح من است و او گوشت و خون من است و اگر پسرش بمیرد او و فاطمه نیز، ناراحت میشوند. پس جبرئیل را مخاطب قرار داد و گفت: ای جبرئیل، ابراهیم را فدای حسین کردم و به مرگش راضی شدم تا حسین زنده بماند. [۷۰۷]
[۷۰۷] مجلسی، حیاة القلوب، ص۵۹۳. ابن شهر آشوب، المناقب .