توهین به محمد باقر و پسرش:
محمد باقر و پسرش جعفر، مظلومهای حقیقی هستند؛ چرا که هیچ قباحت و زشتی باقی نمانده که به آنها نسبت ندهند. با نام آنها مذهبی را اختراع و مسلکی را ایجاد کردند که خود آنها خبر ندارند. آنها گفتهاند: باقر از ترس، آنچه را خدا حرام کرده بود، حلال کرده است؛ مثلاً فتوا داده است: هرچه باز و عقاب بکشند، حلال است، حال آنکه حرام میباشد.
زراره بن اعین از راویان و بزرگان شیعه و مدار مذهبشان، دربارهی محمد باقر میگوید: او پیرمردی است که از خصومت و فصل دعاوی آگاهی ندارد. [۷۵۸]
آوردهاند که زراره بن اعین گفت: «از محمد باقر مسألهای را پرسیدم و او جوابم را داد سپس مردی نزد وی آمد و همان سؤال را پرسید و او بر خلاف جواب من، به او جواب داد. سپس مرد دیگری آمد و بر خلاف جواب من و آن مرد جوابش داد. وقتی که بیرون رفتند، گفتم: ای پسر رسول الله، این دو فرد، عراقی و از شیعیان شما بودند و شما به هرکدام جوابهای متفاوتی دادید؟
گفت ای زراره، این برای ما بهتر است و باعث بقای ما و شما میشود. اگر همگی بر یک جواب اتفاق داشته باشیم، مردم شما را علیه ما تصدیق میکنند و این بقای ما و شما را کمتر میکند.
زراره گفت: سپس به ابوعبدلله گفتم: شیعیان شما طوری هستند که اگر کوچکترین آزاری به آنان برسد از اطراف شما پراکنده میشوند. زراره گوید: او مانند پدرش جواب مرا داد». [۷۵۹]
همچنین دربارهی جعفر گفتهاند که او از ابوحنیفه که در حضورش بود، تمجید کرد و پس از آنکه از نزدش رفت، او را مورد مذمت و نکوهش قرار داد؛ همان طور که کلینی از محمد بن مسلم روایت کرده که گوید: «بر ابوعبدالله وارد شدم در حالی که ابوحنیفه پیشش بود. به او گفتم: فدایت شوم خواب عجیبی دیدم. به من گفت: ای ابن مسلم! خوابت را تعریف کن؛ چون کسی که بر تعبیر خواب علم و آگاهی دارد، اینجا نشسته است. با دستش به ابوحنیفه اشاره کرد. محمد بن مسلم گوید: گفتم: در خواب دیدم که وارد خانهام شدم، دیدم که همسرم به روی من بیرون میآید، وسایل زیادی را شکستم و همسرم آنها را به طرف من پرتاب کرد. از این خواب درشگفتم. ابوحنیفه گفت: تو مردی هستی که راجع به ارث همسرت خیلی جر و بحث و مجادله میکنی. پس از تلاش و زحمت فراوان به خواستهات میرسی. محمد بن مسلم گوید: ابوعبدالله گفت: ای ابوحنیفه به خدا قسم که خوب و درست، خوابش را تعبیر کردی. سپس ابوحنیفه از نزدش رفت. آنگاه گفتم:
فدایت شوم! من از تعبیر خواب این ناصبی خوشم نیامد. ابوعبدالله گفت: ای مسلم! ناراحت نشو؛ چون تعبیر خواب آنان با تعبیر خواب ما خیلی فرق دارد و تعبیر خوابت این نبود که او گفت. به او گفتم: فدایت شوم! تو که به او گفتی درست تعبیر کردی و بر آن قسم خوردی حال آنکه اکنون میگویی اشتباه کرده است؟ گفت: آری، قسم خوردم که او به خطا، اصابت کرد». [۷۶۰]
همچنین به او نسبت دادهاند که گفت: «من با هفتاد زبان حرف میزنم و مخرج تمام آنها را به خوبی ادا میکنم». [۷۶۱]
پیش از این خرافات و بدگوییهایی را که انسان از ذکر آنها شرم دارد، ذکر کردیم [۷۶۲]و در اینجا فقط یک روایت را که کشی از زراره نقل کرده است، میآوریم. در این روایت زراره میگوید: قسم به خدا، اگر تمام آنچه از ابوعبدالله شنیدهام، بازگو کنم؛ آلت تناسلی مردان مانند چوب باد میکند. [۷۶۳]
[۷۵۸] الدصول من الکافی. [۷۵۹] الأصول من الکافی (کتاب فضل العلم)، تهران، ص۶۵. [۷۶۰] الروضة من الکافی، ج۸، ص۲۹۲. [۷۶۱] بصائر الدرجات، جزء ۶. [۷۶۲] نگاه کنید به باب سوم «شیعه و دروغهایشان بر اهل بیت» از این کتاب. [۷۶۳] رجال الکشی، شرح حال زراره بن اعین، ص۱۲۳.