بیعت حضرت علی با حضرت عثمان:
حضرت علی به صحت امامت و خلافت حضرت عثمان به خاطر اجماع مهاجرین و انصار بر انتخاب وی به عنوان خلیفه، معتقد بود و خلافت وی را از رضایت خدا میدانست به طوری که کسی نمیتواند پس از آن، خلافت او را رد کند یا امامتش را انکار نماید؛ چه حاضر باشد و چه غایب؛ همان طور که در یکی از نامههایش در رد معاویه بن ابی سفیان میگوید: «شورا فقط حق مهاجرین و انصار است. اگر آنان بر کسی اجماع کردند و او را امام نامیدند، خدا به این کار راضی است. اگر کسی از روی عیب و ایراد به نظر شورا و یا به خاطر بدعتی از دستور شورا خارج شد، او را به تبعیت از دستور شورا باز میگردانند، اگر از این کار سرباز زد، به دلیل تبعیت از غیر راه مؤمنان با وی میجنگند و خدا او را به راهی که در پیش گرفته، میگرداند». [۳۵۰]
حضرت عثمان از جمله شش نفری بود که حضرت عمر فاروق جهت انتخاب خلیفه از میان آنان، تعیین کرده بود. وقتی عبدالرحمن بن عوف پس از آنکه با شورای مهاجرین و انصار نظرخواهی کرد و دید که شورا جز حضرت عثمان کسی دیگر را به عنوان خلیفه نمیخواهند، او نخستین کسی بود که با حضرت عثمان بیعت کرد. پس از عبدالرحمن بن عوف، حضرت علی با وی بیعت کرد:
«نخستین کسی که با عثمان بیعت کرد، عبدالرحمن بن عوف و پس از او علی بن ابیطالب بود». [۳۵۱]
حضرت علی این مطلب را اینگونه بیان میکند: «وقتی عمر فاروق به قتل رسید، مرا ششمین شش نفر قرار داد و من ناپسند دانستم که جماعت مسلمانان را متفرق کنم و وحدت آنان را بشکافم. شما با عثمان بیعت کردید، من هم با او بیعت کردم». [۳۵۲]
وی افزود: «شما میدانید که من از همه نسبت به خلافت شایسته ترم. به خدا مادام که امور مسلمان سر و سامان گیرد، تسلیم هستم و در این کار هیچ ظلم و ستمی به من نشده و این تسلیم، اجر و پاداش دارد». [۳۵۳]
ابن ابیالحدید معتزلی شیعی زیر این خطبه در شرح خود نوشته که عبدالرحمن بن عوف به علی گفت: با عثمان بیعت کن؛ چون اگر این کار را نکنی، از غیر راه مؤمنان تبعیت کردهای... پس علی گفت: شما میدانید که من از همه نسبت به خلافت شایستهترم... سپس دستش را دراز کرد و با عثمان بیعت کرد. [۳۵۴]
حضرت علی از جمله وفاداران و مخلصان و خیرخواه حضرت عثمان بود، و در زمان خلافت حضرت عثمان، وزیر، یا قاضی بود؛ همان طور که در زمان خلافت حضرت ابوبکر و حضرت عمر، وزیر یا قاضی بود. محدثان و مؤرخین شیعه ابواب جداگانهای آوردهاند و در آن قضاوتهای حضرت علی در زمان خلافت حضرت عثمان را آوردهاند. مفید در کتاب «الإرشاد» زیر عنوان «قضاوتهای علی در زمان فرمانروایی عثمان» تعدادی از قضاوتهایی که حضرت علی به آن حکم کرده و حضرت عثمان آن را اجرا کرده، آورده است. میگوید:
«پیرمردی با یک زن ازدواج کرد و زن باردار شد. پیرمرد میگفت که وی با آن زن رابطهی زناشویی نداشته و حمل را انکار میکرد. قضیه برای عثمان مبهم بود و از زن پرسید که آیا این پیرمرد با تو نزدیکی کرده یا نه؟ زن که هنوز باکره بود، گفت: خیر. عثمان گفت: حد را بر زن اجرا کنید. امیرالمؤمنین، علیس گفت: زن دو سوراخ دارد: یکی مربوط به خون حیض است و دیگری مربوط به ادرار. شاید این پیرمرد با این زن نزدیکی کرده و آب منیاش را در سوراخی که مربوط به خون حیض است، ریخته و در نتیجه زن بر اثر آن باردار شده است. پس در این باره از مرد سؤال کن. از پیرمرد در این باره سؤال شد، در جواب گفت: من آب منیام را در دُبر زن میریختم بدون اینکه عمل دخول را انجام داده باشم. امیرالمؤمنین÷ گفت: حمل و بچه از آنِ اوست، و معتقد بود که این پیرمرد باید به خاطر انکار بچه، مجازات شود. عثمان به قضاوت علی حکم کرد و از قضاوتش خوشش آمد». [۳۵۵]
مردی کنیزی داشت که بچهای را برای او به دنیا آورد و سپس از کنیز کنارهگیری کرد و او را به ازدواج بردهاش درآورد. سپس صاحب برده درگذشت و کنیز به وسیلهی ملک پسرش آزاد شد و فرزندش از شوهر این زن ارث برد. سپس پسرش وفات یافت و از پسرش سهم ارث شوهر دومش را داد. زن و شوهر دومش با هم اختلاف داشتند و قضیه را پیش عثمان بردند. زن میگفت: این بردهام است و مرد میگفت: این زن من است و من از وی جدا نشدهام. عثمان گفت: این قضیه، مبهم است. علیس نیز، در آنجا حاضر بود و گفت: از زن بپرسید که آیا بعد از ارثی که به این مرد داده، مرد با او همبستری کرده است؟ زن گفت: خیر. علی گفت: اگر میدانستم که مرد این کار را انجام داده، او را مجازات میکردم. برو که او بردهی توست و او حقی بر گردن تو ندارد. اگر خواستی آزادش کن یا او را بفروش، چون مال خودت است. [۳۵۶]
کلینی در صحیح خود از ابوجعفر محمد باقر روایت میکند که گفت: وقتی که علیه ولید بن عقبه شهادت داده بودند که شراب نوشیده است، عثمان به علی گفت: میان وی و کسانی که میپندارند شراب نوشیده است، قضاوت کن. علی÷امر کرد که او را با تازیانهای دو سر، چهل ضربه بزنند. [۳۵۷]
یعقوبی میگوید: وقتی ولید نزد عثمان آمد، عثمان گفت: چه کسی او را میزند؟ مردم به دلیل خویشاوندی او با عثمان، چیزی نگفتند؛ چون ولید برادر مادری عثمان بود. علی بلند شد و او را تازیانه زد. [۳۵۸]
این کار فقط از کسی برمیآید که به خلافت و صحت خلیفه اعتراف و آن را صحیح بداند و اوامر خلیفه را برآورد و در حکم با حاکم مشارکت داشته باشد. علی بن ابیطالب و پسرانش و بنیهاشم، همگی از خلیفهی سوم راشد، حضرت عثمان اطاعت میکردند.
سخن حضرت علیسبعد از شهادت آن امام مظلوم ـ وقتی مردم میخواستند با وی بیعت کنند- که در مقدسترین کتاب شیعه آمده، بر آن دلالت دارد؛ آنجا که گفت: «مرا رها کنید و دنبال دیگری بروید... و اگر مرا رها کنید، من نیز، مانند یکی از شما هستم، و چه بسا که از شما بیشتر به خلیفهی شما گوش بدهم و از وی اطاعت کنم». [۳۵۹]
[۳۵۰] نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۳۶۸ . [۳۵۱] طبقات ابن سعد، لیدن، ج۳، ص۴۲ همچنین بخاری، باب «داستان بیعت و اتفاق علي عثمان بن عفان» آن را آورده است. [۳۵۲] طوسی، الأمالی، نجف، ج۲، ص۱۲۱. [۳۵۳] نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۱۰۲. [۳۵۴] ابن ابیالحدید. همچنین ناسخ التواریخ، ایران، ج۲، ص۴۴۹. [۳۵۵] الإرشاد، قم (ایران)، بصیرتی، ص۱۱۳،۱۲۲. [۳۵۶] - الإرشاد، ص۱۱۳. [۳۵۷] - الکافی فی الفروع (باب آنچه حد شرب دربارهی آن واجب میشود)، ج۷، ص۲۱۵. [۳۵۸] - تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۵ . [۳۵۹] - نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۱۳۶ .