تمجید مهاجرین و انصار از جانب حضرت علی:
در جواب سؤال معاویه بن ابی سفیانس، مهاجرین را تمجید میکند و میگوید: «پیشینیان ما با پیشینهی خود رستگار شدند و مهاجرین نخستین فضلشان را بردند». [۶۲]
همچنین دربارهی مهاجران میگوید: «در میان مهاجرین خیر بسیاری وجود دارد که تو میدانی. خداوند به آنها بهترین پاداش را عطا فرماید.» [۶۳]
همچنین انصار را که از اصحاب حضرت محمد جبودند اینگونه میستاید: «قسم به خدا، آنها اسلام را رواج دادند و دستان بخشنده و زبانی توانگر داشتند.» [۶۴]
همچنین، اصحاب خود و معاویه را با یاران پیامبر جمقایسه میکند و میگوید: «ای مردم، به خدا سوگند که اهالی شهرها و قلمرو شما بسیار بیشتر از انصار عرب هستند و هیچگاه از رسول الله جو مهاجرین همراه وی ممانعت نکردند تا پیامبر ج بتواند پیام پروردگارش را برساند. تنها دو قبیلهی کوچک برای پیامبر جمانع ایجاد کردند و آنها نیز، جزو اعراب قدیمی نبودند و تعدادشان زیاد نبود. وقتی که پیامبر جو اصحابش را پناه دادند و خدا و دین وی را یاری کردند، تمامی عرب از هم گسیخت و یهودیان نیز، با مخالفان هم پیمان شدند و همراه آنان جنگیدند و این تنها به خاطر نصرت و یاری دین خداوند بود. و تمام قراردادهایی که میان آنها با عرب بسته شده بود، قطع شد و آن را به اهالی نجد و تهامه و مکه و یمامه اعلام کردند، آنان دین را برپا کردند و بر عیاشیهای جلادان صبر کردند تا اینکه عربها، خود، نزد پیامبر جآمدند و روشنی چشمان خود را در دین وی دانستند؛ قبل از اینکه خداوند آن روشنی را از آنها بگیرد. پس شما در میان مردم بیشتر از اعراب آن زمان هستید». [۶۵]
خود پیامبر جانصار را به گفتهی شیعیان تمجید میکند و میفرماید: «اللهم اغفر للأنصار، وأبناء الأنصار، وأبناء أبناء الأنصار، يا معشر الأنصار! أما ترضون أن ينصرف الناس بالشاه والنعم، وفى سهمكم رسول الله صلى الله عليه وسلم» [۶۶]: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندانِ انصار را ببخشای! ای جماعت انصار! آیا راضی نیستید که مردم گوسفندان و چهارپایان را ببرند و در سهم شما رسول خدا جباشد؟»
همچنین آن حضرت جمیفرماید: «الأنصار كرشي وعيني، ولو سلك الناس وادياً، وسلك الأنصار شعباً لسلكت شعب الأنصار» [۶۷]: «انصار چشم و ابروی من هستند و اگر مردم درهی بسیار وسیعی را برای زندگی انتخاب کنند و انصار راه کوچکی را انتخاب کنند، من راه کوچک انصار را انتخاب میکنم».
مجلسی [۶۸]از طوسی و از علی بن ابیطالب روایت کرده که او به اصحابش گفت: «شما را دربارهی اصحاب رسول خدا جسفارش میکنم، آنان را دشنام ندهید؛ چون آنها یاران پیامبر شما هستند و آنها کسانی هستند که در دین بدعتی ایجاد نکردند و هیچ بدعتگذاری را تأیید نکردند. آری، رسول الله جدربارهی این اصحاب به من سفارش کرد». [۶۹]
همچنین مهاجرین و انصار را تمجید کرده است، به گونهای که اختیار تعیین و انتخاب امام را به خودشان داده است. آنان در قرن اول در میان مسلمانان جزو اهل حل و عقد بودند و کسی بر آنها ایرادی نگرفته و بدون آنها تصرفی انجام نداده و نسبت به سخنان آنها اعتراضی نکرده است؛ چون آنان پایه و رکن مسلمانان بودند.
همچنانکه به معاویه، امیر شام، نامهای در ردّ ادعایش مبنی بر اینکه او امام و فرماندهی و حاکم مسلمانان نوشت که امام کسی است که توسط اصحاب محمد جانتخاب شده است. این علی بن ابی طالبساست که این حقیقت را به معاویه یادآوری میکند و به برحق بودن خودش به امامت، استدلال میکند. این سخن از کتابهای خود شیعه است.
[۶۲] - همان. [۶۳] - همان. [۶۴] - همان، ص۵۵۷. [۶۵] - الغارات، ج۲، ص۴۷۹ و ۴۸۰ . [۶۶] - تفسیر منهج الصادقین (ج۴ ص۲۴۰)، همچنین کشف الغمة. (ج۱ ص۲۲۴). [۶۷] - همان. [۶۸] - ملا باقر بن محمد تقی مجلسی، در سال ۱۰۳۷هـ متولد شد و در سال ۱۱۱۰هـ درگذشت. او از سر سختترین دشمنان اهل اسلام بود و از میان متأخرین شیعه کسی مانند او بد زبان و بد دهن نبود. هیچیک از سخنان وی بدون فحش و ناسزا نبود. او را «آخرین مجتهد» و «امام امامان متأخر» نامیدهاند. قمی میگوید: عنوان شیخ الاسلام و المسلمین و مروج مذهب و دین، امام علامه محقق و مدقق بر او اطلاق شد. کسی مثل او شیخ راسخ و با ارادهای در ترویج مذهب و اعلای کلمهی حق و شکستن حملهی بدعتگران و نابود کردن خرافات ملحدان و احیای سنتهای دین مبین و نشر آثار ائمهی مسلمانان نبود که از طرق مختلف و ثابت به آن میپرداخت. (الکنی و الألقاب، ج۳ ،ص۱۲۱). خوانساری میگوید: این شیخ (مجلسی) در زمان خود، امام علم الحدیث و سایر علوم بود. شیخ الاسلام مجلسی در پایتخت (اصفهان) رئیس دینی و دنیوی و امام جمعه و جماعات بود. مجلسی تألیفات متعددی از جمله: کتاب «بحار الأنوار» دارد که تمامی علوم را در آن جمع کرده است. این کتاب چندین جلد است. همچنین او کتابهای فراوانی به زبان عربی و فارسی تألیف کرده است. (روضات الجنات، ج۲، ص۷۸ و ما بعد). [۶۹] - مجلسی، حیاة القلوب، ج۲، ص۶۲۱ .