اهانت به فاطمهل، دختر پیامبر ج:
به دختر پیامبر ج، مادر حسن و حسین و همسر علی، فاطمهی زهرالنیز، اهانت کردهاند و چیزهایی را به او نسبت دادهاند که ارتکاب آن از هیچ زن مؤمن مسلمانی قابل تصور نیست، چه برسد به پارهی تن رسول الله جو سرور زنان اهل بهشت. از جمله گفتهاند: فاطمه همیشه از دست علی عصبانی بود و به او اعتراض میکرد و شکایتش را نزد پدرش میبرد و در بسیاری از مسائل کوچک و بیاهمیت از علی به پیامبر شکایت میکرد.
حتی نسبت به امور خیر نیز، از علی عصبانی میشد چنانکه محدث شیعیان، ابن فتال نیشابوری روایت میکند [۷۲۸]: پیامبر جباغی را برای علی داد و علی آن را فروخت و تمام حاصل آن را میان فقرای مدینه تقسیم کرد و چیزی از آن باقی نماند. وقتی به خانه آمد، فاطمه به وی گفت: پسر عمو، باغی را که پدرم کاشته بود، فروختی؟ گفت: آری. گفت: خوب به نقد یا به نسیه؟ پولش کجاست؟ گفت: آن را به فقرا دادم. فاطمه گفت: من گرسنهام و پسرانم گرسنه هستند، و گمان نمیکنم گرسنهای مانند ما وجود داشته باشد. تنها یک درهم داریم و آن را به طرف لباس علی پرت کرد. علی گفت: فاطمه، تنهایم بگذار. گفت: قسم به خدا، باید پدرم میان من و تو داوری کند. پس جبرئیل بر محمد جنازل شد و گفت: ای محمد، خداوند بر تو سلام کرد و گفت: سلام مرا به علی برسان و به فاطمه بگو: تو حق نداری به دستهای علی ضربه بزنی. [۷۲۹]
همچنین به فاطمه نسبت دادهاند که او راجع به قضیهی فدک نزد ابوبکر و عمر آمد و با آنان جر و بحث کرد و در حضور مردم سخن گفت و فریاد کشید، و مردم اطرافش جمع شدند. [۷۳۰]
یک بار یقهی عمر را گرفت و او را به طرف خود کشاند. [۷۳۱]
یک بار ابوبکر را تهدید کرد که اگر دست از سر علی بر ندارید، موهایم را آشکار میکنم و یقهام را پاره میکنم. [۷۳۲]امثال این روایات زیادند.
[۷۲۸] محمد بن حسن الفتال فارسی نیشابوری، متکلم جلیل القدر، فقیه، عالم، زاهد، باتقوا که ابوالمحاسن عبدالرزاق رئیس نیشابور او را به قتل رساند. (رجال الحلی، ایران، ص۲۵۹) او از بزرگان شیعه، در سدهی پنجم بوده و کتاب «روضة الواعظین» از اوست. (تأسیس الشیعة ص۳۹۵). او شیخی بزرگ از بزرگان شیعه و متکلم و فقیه و عالم و مفسر و متدین و زاهد بوده است. (به نقل از محمد مهدی خراسانی، ایران، مقدمهی کتاب، ص۱۱). [۷۲۹] روضة الواعظین، ج۱، ص۱۲۵ . [۷۳۰] کتاب سلیم بن قیس، ص۲۵۳ . [۷۳۱] الکافی في الاصول. [۷۳۲] - تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۷. الروضة من الکافی، ج۸، ص۲۳۸ .