شیعه و اهل بیت

فهرست کتاب

چیزهای خنده‌آور و گریه‌آور:

چیزهای خنده‌آور و گریه‌آور:

از دروغ‌های خنده‌دار و گریه‌آور شیعیان، این است که از جعفر روایت کره‌اند که گفت: «وقتی پیامبر جمتولد شد چند روز شیر نداشت که بخورد. ابوطالب او را به پستان‌های خود بست و خداوند شیر را در آن‌ها قرار داد. چند روزی از این طریق شیر نوشید تا وقتی که ابو طالب او را به حلیمه سعدیه سپرد». [۶۶۰]

همچنین می‌گویند: «حسین از فاطمه و هیچ زن دیگری شیر نمی‌خورد،‌ پیامبر جآمد و انگشت ابهام خود را در دهانش قرار داد و او دو یا سه روز آن را می‌مکید.» [۶۶۱]

بنگرید که این قوم چگونه این داستان‌ها و قصه‌ها و اسطوره‌ها را می‌سازند،آن هم تنها برای کسی که بخواهند او را تمجید کنند حتی اگر دلیلی برای آن نیابند، و چون به خوبی آن را نمی‌بافند،‌ فسادش روشن و زشتی آن آشکار می‌شود. پس چه وقت این قوم می‌فهمند و به خود می‌آیند؟

مانند این دروغ‌‌‌‌ها را از باقر بن زین العابدین نقل کرده‌اند که گفت: «به رسول اللهجگفته شد: تو فاطمه را می‌بوسی و با او زیاد رفت و آمد می‌‌‌کنی، با دیگر دخترانت این کار را نمی‌‌‌‌‌‌‌کنی؟

فرمود: جبرئیل سیبی از سیب‌های بهشت به من داد و من آن را خوردم و آب آن در پشتم متغیر شد سپس با خدیجه نزدیکی کردم و او به فاطمه آبستن شد، پس من بوی بهشت را از او احساس می‌کنم». [۶۶۲]

وقتی فاطمه اینگونه است ناچار باید علی نیز، مثل وی باشد. درباره‌ی علیسو ولادت وی قصه‌ای مشابه آن خلق کرده‌اند. فتال [۶۶۳]در کتابش آورده که یک سینی میوه‌‌‌‌ی بهشتی مثل خرما و انار برای ابوطالب آوردند و ابوطالب از انار خورد و شاد و خوشحال به خانه برگشت. وقتی آن را خورد و آب آن در پشتش متغیر شد با فاطمه، دختر اسد، نزدیکی کرد و او به علی حامله شد. [۶۶۴]همچنین به دروغ به جعفر نسبت داده‌اند که از او سؤال شد:

«چرا فرزندی برای رسول الله جباقی نماند؟ گفت: چون خداوند حضرت محمدجرا نبی خلق و علی÷ را وصی خلق کرده است. اگر رسول الله جفرزندی داشت، ‌فرزندش برای خلافت بر امیر المؤمنین، علی اولویت داشت و دیگر وصیتی برای امیر المؤمنین نمی‌شد». [۶۶۵]

مادام که شیعیان به افترا بستن و دروغ گفتن شروع کرده‌اند، لیاقتشان است که به اوجش برسند. به رسول الله جدروغ بسته‌اند که گویا آن حضرت فرمودند: «حلقه‌ای در بهشت از یاقوت قرمز با صفحه‌ی طلایی است که هرگاه حلقه را بر صفحه می‌زنی، ندای یا علی بلند می‌شود». [۶۶۶]

دیگری گفته است: اگر شمشیر ابن ملجم نبود علی در دنیا جاودان می‌‌‌ماند. [۶۶۷]وقتی برای چنین مقام والایی مبالغه می‌کنند، پس لازم است شیعیان وی نصیبی از این بزرگی و شرف داشته باشند. به رسول الله دروغ بسته‌اند که او به علی گفت: «خداوند گناهان شیعیان تو را بر دوش من انداخت سپس آن‌ها را به من بخشید». [۶۶۸]

از جمله افتراهای دروغ آمیز شیعه بر اهل بیت این است که به ابوعبدالله دروغ بسته‌اند که درباره‌ی زمین از وی سؤال شد: «زمین بر روی چه چیزی است؟ فرمود: بر روی ماهی. گفتم: ماهی بر روی چه چیزی است؟ گفت: بر روی آب. گفتم: آب بر روی چه چیزی است؟ گفت: بر روی صخره. گفتم: صخره بر روی چیست؟ گفت: بر روی گاو. گفتم: گاو بر روی چیست؟ گفت: بر روی خاک. گفتم: خاک بر روی چیست؟ گفت: آن موقع علما سردرگم می‌شوند». [۶۶۹]

از جمله دروغ‌های خنده دار شیعه این است که به علی بن حسین ملقب به زین العابدین نسبت داده‌اند که او گفت: «خداوند فرشته‌ای دارد به نام خرقائیل که دوازده هزار بال دارد و فاصله‌ی میان هریک از بال‌هایش پانصد سال است». [۶۷۰]

ما این بحث را به اتمام می‌‌‌‌‌رسانیم زیرا اگر بخواهیم، ادامه بدهیم یک کتاب، دو کتاب و حتی چند کتاب کفایت نمی‌کند؛ زیرا این قوم با دروغ سرشته شده‌اند و بر آن افزوده‌اند و آن را در هرجا و مکانی به کار می‌برند.

ابن بابویه قمی از ابوالحسن درباره‌ی مسخ شده‌ها پرسید، او در جواب گفت:

«فیل مسخ شده است؛ زیرا او در اصل پادشاه زناکار و لواط کار بوده است و خرس مسخ شده، چون یک مرد دیوث و بی‌غیرت بوده و خرگوش مسخ شده، چون یک زن است که به شوهرش خیانت کرده و از حیض و جنابت غسل نکرده است و خفاش مسخ شده، چون کسی است که خرمای مردم را دزدیده است و زهره مسخ شده، چون زنی است که با هاروت و ماروت فتنه کرد. اما میمون و خوک، گروهی از بنی‌اسرائیل بودند که در روز شنبه گناه کردند. سوسمار و ملخ مسخ شده‌اند؛ چون گروهی از بنی اسرائیل هستند. عقرب مسخ شده؛ چون یک مرد سخن چین است. زنبور مسخ شده؛ چون قصابی است که گوشت را از ترازو می‌دزدید». [۶۷۱]

این بحث را با گلایه و شکایت ائمه‌ی شیعه، از دست این انسان‌های دروغگو به پایان می‌بریم. البته هریک از اهل بیت چند نفر امثال این دروغگویان را در اطرافشان داشته‌اند و چنان افتراهایی می‌زنند که هیچگاه به ذهنشان خطور نکرده است. کتاب‌های شیعه مملو از شکایت و گلایه‌ی ائمه از ایشان است.

از جمله کشی از ابن سنان روایت کرده که گفت:

ابوعبدالله گفت: «ما اهل بیت صادق هستیم و دروغگویانی هستند که بر ما دروغ می‌بندند و صدق و راستی ما به خاطر دروغ آنان نزد مردم ساقط می‌شود – سپس تک تک دروغگویان را بر می‌شمارد- رسول الله جصادق‌ترین مردم بود که مسیلمه بر او دروغ بست و امیر المؤمنین بعد از پیامبر جصادق‌ترین مردم بود که عبدالله بن سبأ بر او دروغ بست – لعنت خدا بر او بادـ و ابوعبدالله حسین بن علی، گرفتار مختار شد. سپس ابوعبدالله، حارث شامی و بنان را ذکر می‌کند که بر علی بن حسین دروغ بستند و سپس مغیره بن سعید و بزیع و سری و ابوالخطاب و معمر و بشار اشعری و حمزه یزیدی و صائب نهدی – یعنی اصحابش – را ذکر می‌کند و می‌گوید: لعنت خدا بر آن‌ها باد؛ ما از دست این دروغگویانی که بر ما دروغ می‌بندند، در امان نیستیم. خدا ما را از دست این دروغگویان در امان بدارد و آتش جهنم را به آن‌ها بچشاند». [۶۷۲]

نوه‌ی او ابوالحسن نیز، چنین گلایه‌ای را کرده و می‌گوید: «بنان بر علی بن حسین دروغ بست. پس خداوند آتش جهنم را به او چشاند و مغیره بن سعید بر علی بن جعفر دروغ بست و خداوند آتش جهنم را به او چشاند و محمد بن بشیر بر علی بن حسن علی بن موسی الرضا÷ دروغ بست پس خداوند آتش جهنم را به او چشاند و ابوالخطاب بر ابوعبدالله دروغ بست و خداوند عذاب جهنم را به او چشاند. کسی که بر من دروغ می‌بست، محمد بن فرات بود». [۶۷۳]

به همین دلیل جعفر بن باقر گفت: «وقتی که قائم ما بیاید، دروغگویان شیعه را می‌کشد». [۶۷۴]

این بهترین سخنی است که جعفر گفته است: «ما شب می‌کنیم و هیچکس جز افرادی که ادعای محبت ما را دارند، دشمن سرسخت ما نیستند». [۶۷۵]

آن چیزی بود که شیعه گفته‌اند و این چیزی است که ائمه‌ی آنان می‌گویند. خداوند ما را از دروغ و دروغگویان حفظ کند!

[۶۶۰] الأصول من الکافی (کتاب الحجة)، تهران، ج۱، ص۴۵۸. [۶۶۱] همان، ج۱، ص۴۶۵. [۶۶۲] علل الشرائع، ج۱، ص۱۸۳. [۶۶۳] محمد بن حسن بن علی، فتال نیشابوری. قمی درباره‌اش می‌گوید: او حافظ و واعظ و صاحب کتاب «روضة الواعظین» بوده است. از علمای سده‌ی ششم و از اساتید ابن شهر آشوب بوده است. (الکنی و الألقاب). حلی می‌گوید: او متکلم گران قدر و فقیه و عالم و زاهد بوده است که ابوالمحاسن عبدالرزاق رئیس نیشابور او را کشت. (رجال، الحلی،‌ ص۲۹۵،‌ ۵۰۸). [۶۶۴] فتال، روضة الواعظین، قم (ایران)، ج۱، ص۸۷. [۶۶۵] علل الشرائع، نجف، ج۱ ،ص۱۳۱. [۶۶۶] روضة الواعظین، ج۱، ص۱۱۱. [۶۶۷] أصل الشیعة وأصولها، بیروت ،۱۹۶۰، ص۱۱۲. [۶۶۸] البرهان، قم (ایران)، ج۲، ص۴۴۲. [۶۶۹] تفسیر قمی، ج۲، ص۵۹. [۶۷۰] - البرهان، ج۲، ص۳۲۷. [۶۷۱] علل الشرائع، ص ۴۸۵ و ۴۸۶. [۶۷۲] رجال الکشی (شرح حال ابی الخطاب)، ص۲۵۷ و ۲۵۸. [۶۷۳] همان، ص۲۵۶ . [۶۷۴] رجال الکشی، ص۲۵۲ . [۶۷۵] همان، ص۲۵۹ .