[موضعگیری ابوبکر سدر سقیفه بنیساعده]
و انصار در سقیفه بنیساعده جمع شده و به مشورت نشستند، و نمیدانستند که چکارمیکنند. (این مسئله بگوش مهاجرین رسید) و گفتند: «بسوی آنان میفرسیتم تا نزد ما بیایند». و ابوبکر اینگونه جواب داد که: «بلکه ما بسوی آنان خواهیم رفت». پس مهاجرین که ابوبکر، عمر، و ابوعبیده نیز جزو آنان بودند، بسوی انصار شتافتند. پس انصار از کلام خود بازگشتند، و برخی از آنان اینگونه عنوان کرد که: «یک امیر از ما و یک امیر از شما» [۱۷].
پس ابوبکر، سخنان بسیار مؤثری را بر زبان راند. او هر چه بیشتر سخن میگفت، سخنانش بیشتر در همگان اثر میکرد. و از جمله سخنان او است که: ما امیرانیم و شما وزیران. براستی رسول خدا جفرمودند که: «امامان از قریشند» [۱۸].
و نیز فرمودند: «شما را به نیکی نمودن با انصار وصیت میکنم: تا احسانگر آنان را بپذیرید، و از گناهکار آنان بگذرید» [۱۹]. و همانا خداوند ما را (صادقین)، و شما را (مفلحین) [۲۰]خوانده است. و بشما دستور داد تا هر کجا که ما هستیم، با ما باشید، و فرمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩﴾[التوبة: ۱۱۹].
و اقوال مؤثر و حجتهای قوی دیگری را نیز بر زبان راند که برای انصار بمعنای تذکرهای بود که به آن دل دادند، و با ابوبکر صدیق سبیعت کردند [۲۱].
[۱۷] کسی که این سخن را گفت، از سخنوران انصار بود که «حباببن المنذر» نام داشت، و قبلاً در مورد او سخن گفتیم. [۱۸] این حدیث در مسند طیالسی از ابیبرزه و در جای دیگر از انس به ثبت رسیده است. و در کتاب احکام صحیح بخاری از معاویه نقل میشود که گفت از رسول خدا جشنیده است که میگوید: «این امر در قریش است و مادامی که در راه اقامه دین گام بردارند، کسی جلوی آنان نایستد مگر آنکه خداوند او را بر صورتش بزمین افکند». و از ابن عمر روایت شده است که رسول خدا جفرمودند: «این امر حتی تا زمانی که دو نفر از قریش باقی بمانند، در قریش است». و در مسند امام احمد از انس بن مالک روایت میشود که گفت: رسول خدا جدر حالی که ما در درون خانه بودیم، بر در خانه ایستادند و فرمودند: ائمه از قریشند. براستی آنان را بر شما حقی است ... تا آخر». و باز هم احمد در مسند از انس روایت میکند که گفت: در خانه مردی از انصار بودیم که نبی جبسوی ما آمده و ایستاد. پس چهارچوب در را گرفته و گفت: «امامان از قریشند. آنان را بر شما حق است. و برای شما نیز همانند آن است ... تا آخر». و باز هم امام احمد از ابیبرزه که حدیث را به نبی جمرفوع میدارد روایت میکند که رسول خدا جفرمودند: «ائمه از قریشند، اگر از آنان طلب رحمت شود، رحم میکنند، و اگر عهد بستند به آن وفا میکنند، و اگر حکم کردند، به عدل حکم میکنند. پس هر کدام از آنان که اینگونه نبود، لعنت خداوند، ملائکه و همه مردم بر او باد». (خ) [۱۹] در صحیح بخاری، کتاب مناقب الانصار، از حدیث هشام بن زید بن انس روایت میکند: شنیدم انس بن مالک میگوید: ابوبکر و عباس شاز مجلسی از مجالس انصار گذشتند، در حالی که انصار گریه میکردند. (ظاهر اینگونه است که این مسئله در زمان بیماری رسول خدا جکه در نتیجه آن وفات نمودند، اتفاق افتاده است). پس از ابوبکر از آنان پرسید: چرا گریه میکنید؟ و جواب دادند: مجالسی را که نبی جدر آنان با ما مینشست به یاد آوردیم. پس ابوبکر نزد نبی جرفته و او را از این مسئله آگاه نمود. و در نتیجه آن، نبی جدر حالی که سر خود را از درد بسته بود بیرون آمده و از منبر بالا رفت. – و پس از آنروز هرگز از منبر بالا نرفت – پس، حمد و ثنای خداوند را بر زبان رانده و سپس گفت: «شما را به انصار وصیت میکنم. چون آنان جماعت و موضع سر منند. آنچه بر آنان بود انجام دادند، و آنچه برای آنان است باقی مانده است. پس، از احسانگر آنان قبول کنید، و از زشتیهای آنان بگذرید». و نیز در صحیح بخاری، حدیثی از عکرمه از عباس، و نیز حدیثی از قتاده از انس در همین معنی به ثبت رسیده است. و در صحیح مسلم نیز از ابیسعید خدری، و در سنن ترمذی از ابن عباس، احادثی با محتوایی نزدیک به این حدیث به ثبت رسیده است. (خ) [۲۰] در سوره حشر، آیات ۸ و ۹ آمده است که: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾. [۲۱] حافظ ابن کثیر در کتاب البداية والنهاية از حدیث امام احمد از حمید بن عبدالرحمن بن عوف الزهری (خواهرزاده امیرالمؤمنین عثمان بن عفان) خطبه ابوبکر در سقیفه بنیساعده را نقل میکند. از جمله اینکه صدیق میگوید: «همگی دانستید که رسول خدا جفرمودند: اگر همه مردم راهی، و انصار راه دیگری را بپیمایند، همانا من به راه انصار خواهم رفت». و ای سعد، میدانی که رسول خدا جدر حالی که تو نشتسه بودی فرمودند: «قریش والیان این امر هستند. پس مردمان نیک تابع نیکان آنانند، و فاجران از مردم، تابع فاجران آنان». و سعد جواب داد: راست گفتی، ما وزیران هستیم و شما امیران.