[رفتن فتنهگران به مدینه و گفتگو با عثمان سو برگشت از مدینه]
کسانی که بسوی عثمان رفتند، از این قرار بودند: عبدالرحمن بن عدس البلوای رئیس اهل مصر [۱۱۸]، حکیم بن جبله رئیس اهل بصره [۱۱۹]، و الاشتر مالک بن الحارث النخعی ریاست اهل کوفه را به عهده داشتند [۱۲۰]. آنان در هلال ذیالقعده سال ۳۵ هجری وارد مدینه شدند [۱۲۱]. عثمان از آنان استقبال کرد. آنان به او گفتند: قرآن را بیاور. و او گفت قرآن را بیاورند. آنگاه به او گفتند: سوره یونس را باز کن و بخوان. عثمان شروع به خواندن کردن تا هنگامی که به این آیه رسید: ﴿ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ ٥٩﴾[یونس: ۵۹]. آنگاه به او گفتند همینجا بس است. و از او پرسیدند: آنچه را که تو بر «حمی» افزودهای، آیا خداوند به تو اجازه داده است، یا اینکه بر خداوند افترا میزنی؟ او جواب داد که این آیه اصلاً در مورد چیز دیگری نازل شده است، و حتی عمر نیز حمی گرفت، و مقدار شتران زیاد شد، و من نیز بر مقدار حمی افزودم.
آنان بهمینگونه از او سؤال میکردند، و عثمان در جوابهایش بر آنها غالب بود، تا اینکه به آنان گفت: شما چه میخواهید؟ پس آنان میثاق نامهای نوشته، و در آن پنج و یا شش بند وجود داشت: تبعیدشدگان باید باز گردند، به اشخاص محروم باید اعطا شود، فییء در اختیار همه قرار بگیرد، در تقسیمات عدل بکار رود، و از افراد دارای امانت و قوّت استفاده شود.
و او نیز از آنان پیمان گرفت که با جماعت مخالفت نکنند، و جماعتی را پراکنده نکنند. و آنگاه همه راضی بازگشتند [۱۲۲]. و نیز گفته میشود که علی را بسوی آنان فرستاد، پس به پنج بند فوق الذکر راضی شده و باز گشتند.
[۱۱۸] او سوارکاری شاعر بود که با لشکر فتح به مصر نازل شد، و در سیرت او تنها مسئلهای که او را معروف کرده است همین شرکت او در این فتنه بوده است. او ادعا میکرد که یکی از کسانی است که در زیر درخت با رسول خدا جبیعت کرده است. من فکر میکنم که او از سران مدبر فتنه نبوده است، بلکه مدبرین فتنه از عشق او به ریاست، سن، و مقامش در بین سوارکاران قبائل عربی در مصر استفاده کرده و ریاست یکی از فرقههای چهارگانهای که از مصر بسوی مدینه میرفت را به واگذار کردند. و ریاست سه فرقه دیگر را کنانه بن بشر التجیبی، سودان بن حمران السکونی، و قتیره السکونی بعهده داشتند. و فرمانده کل آنان غافقی ابن حرب الکعکی بود. عبدالرحمن بن عدیس در زمان محاصره عثمان بسیار به او و اهلش فشار میآورد. عاقبت او این بود که در جبل الخلیل در نزدیکی حمص، هنگامی که نزد یکی از اعراب اقرار کرد که او از قاتلان عثمان است، بدست او بقتل رسید... (خ) [۱۱۹] در مورد او قبلاً صحبت کردیم که او امیر یکی از فرقههای چهارگانه اهل بصره بود، و سه نفر دیگر از این قرارند: ذریحبن عباده العبدی، بشر بن شریح الحطم، و ابن محرش الحنفی. و ریاست کل آنان را حرقوص بن زهیر السعدی بعهده داشت.(خ) [۱۲۰] در مورد او قبلاً صحبت کردیم. او امیر یکی از فرقههای چهارگانه اهل کوفه بود، و سه نفر دیگر از این قرارند: زیدبن صوحان العبدی، زیادبن النضر الحارثی، و عبدالله بن الاصم. و ریاست آنان را عمروبن الاصم بعهده داشت. (خ) [۱۲۱] آنان در خارج از مدینه مقر گرفتند. شورشگران بصره در ذی خشب، شورشگران کوفه در أعوص، و عامه آنان در ذی المروه جای گرفتند. (خ) [۱۲۲] کسانی که برای شورش در مدینه از شهرهای خویش براه افتاده بودند، را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: اولاً رؤسائی که بر حسب درجات متفاوت خویش دیگران را گمراه کرده و فریب میدادند، و ثانیاً دیگران که همه گمراه شده و گول خورده بودند، که این دسته اکثریت را تشکیل میدادند، و بعلت تبلیغات و دروغهای گروه اول فکر میکردند که افراد زیادی مظلومانه در تبعید بسر میبردند، و یا اینکه حق بسیاری از افراد نیز از آنها گرفته شده است، و یا ... در صفحههای گذشته، شهادت و اعتراف راستگو و صادقترین دو شاهد موجود در عراق، یعنی حسن البصری و ابن سیرین را در مورد وفور رزق و نعمتهای بیشمار که منادی عثمان در هنگام تقسیم آن در شهر جار میزد را شنیدیم، و خواندیم. و نیز شهادت و اعتراف امام شعبی در مورد کثرت رزق و خیر حتی بر کنیزان و غلامان را دانستیم. در نتیجه هنگامی که عامه مردم جوابهای عثمان را شنیده و حقیقت را دانستند، قانع شده و همگی به سوی شهرهای خویش بازگشتند. بازگشت آنان، با توجه به مسیرهای مختلف شهرهایشان، از دو طریق انجام گرفت. مصریان راه شمال غرب را در پیش گرفتند تا به موازات ساحل بحر احمر حرکت کرده و به سوئز و مصر برسند. و اهالی بصره و کوفه نیز راه شمال شرق را پیش گرفتند تا از زمینهای عراق به شهرهای خود بروند. (خ)