[کسانی که تا آخرین لحظات از عثمان سدفاع کردند]
و نیز به ثبت رسیده است که – علاوه بر آنچه گفته شد – عبدالله بن زبیر به عثمان گفت: «این عده از ما که در این خانه با تو میباشیم، همگی دارای بینشی صحیح بوده و خداوند کمتر از این عده را با این بینش و نیّت پیروزی خواهد بخشید. پس به ما اجازه بده تا از تو دفاع کنیم». و عثمان به او جواب داد: خداوند را خوش نمیآید که کسی بخاطر من خون خویش را بریزد [۱۵۰]و نیز سلیطبن ابیسلیط گفت: عثمان ما را از قتال با آنان منع نمود. و اگر او به ما اجازه قتال میداد آنان را از أقطار مدینه بیرون میراندیم.
عبدالله بن عامر بن ربیعه میگوید: با عثمان در خانهاش بودیم، و عثمان گفت: به همه کسانی که از اوامر من اطاعت میکنند میگویم که سلاحهای خود را زمین گذارده و به آن دست نبرند. چون بهترین شما کسی است که دست به سلاح نبرد [۱۵۱]. و به ثبت رسیده است که حسن و حسین و ابن الزبیر و ابن عمر و مروان اسلحه بدست جهت دفاع از عثمان وارد خانه او شدند. و عثمان به آنان گفت: شما را بر این عهد ملزم میکنم که بازگشته، اسلحه خود را زمین گذاشته، و در خانههای خویش بنشینید [۱۵۲].
و هنگامی که قضا و قدر خداوندی بدینگونه انجام پذیرفت، قلم حق خداوندی بر این بود که مردم را بحال خود وانگذارد. چون آنان محتاج خلیفهای بودند تا به امور آنان بنگرد.
[۱۵۰] و هنگامی که حجاج بیتالله به مدینه منوره بازمیگشتند، از پیشتازان آنان مغیره بن الاخنس بن شریق الثقفی بود که ازدحام را در جلوی خانه عثمان مشاهده نمود. پس نزد در خانه نشسته و گفت: عذر ما نزد خداوند چیست اگر تو (عثمان) را ترک گوئیم، در حالی که میتوانیم با آنان بجنگیم تا جایی که کشته گردیم؟ او اولین کسی بود که در مقابل شورشگران عرض اندام نموده و آنقدر جنگید تا به قتل رسید. و نیز جهت قتال آنان، حسنبن علیبن ابیطالب پیش قدم شد، در حالی که درذم عمل شورشگران این ابیات را بر زبان میراند:
لا دینهم دیني ولا أنا منهم
حتی أسیر إلی طمام شمام
(معنی): نه دین آنان دین من است و نه من از آنان هستم. حتی اگر مرا به بلندترین کوهها ببرند (کنایه از افتادن از پرتگاه و مرگ است). و نیز محمدبن طلحه بن عبیدالله با آندو همگام شد، که به علت کثرت عبادتش او را سجاد مینامیدند. و او نیز در مدح شجاعت پدرش در روز احد و پیروزی خودش از پدرش، این ابیات را بر زبان میراند:
أنا بن من حامی علیه بأحد
ورد أحزابا علی رغم معد
(معنی): من پسر کسی هستم که در روز احد از رسول خدا حمایت کرد، و احزاب را به عقب بازگرداند. تاریخ طبری (۱۲۸: ۵، ۱۲۹) (خ) [۱۵۱] و در تاریخ طبری (۱۲۷: ۵) اینگونه آمده است که: عثمان عبدالله بن عباس را خوانده و به او گفت: «باید امارت حج را بر عهده گرفته و با حاجیان به حج بروی». و ابن عباس به او میگوید: «ای امیرالمؤمنین بخدا قسم که جهاد با این افراد را بیشتر از حج دوست دارم». و عثمان به او قسم میدهد که باید امارت را در دست گرفته و به حج برود. و او نیز در آن سال به حج میرود. (خ) [۱۵۲] حافظابن کثیر در کتاب البداية والنهاية (۱۸۱: ۷) میگوید: محاصره عثمان از اواخر ذیالقعده تا روز جمعه هجدهم ذیالحجه استمرار داشت. و یک روز قبل از این روز عثمان به مهاجرین و انصاری که عددشان به حدود هفتصد میرسید و در خانه او بودند و عبدالله بن عمر، عبدالله بن الزبیر، حسن، حسین، مروان، و ابوهریره، ... جزو آنان بودند، و اگر آنان را رها میگذاشت از او ظفرمندانه دفاع میکردند روی کرده و گفت: «همه کسانی را که من به گردن آنان حق دارم قسم میدهم که سلاحشان را بر زمین گذارده و به خانههایشان بروند». و نیز به غلامانش گفت: «کسی که شمیشرش را غلاف کند آزاد است». در نتیجه بر طبق این گفته او، آتش جنگ در درون خانه سرد شده، و در بیرون خانه گرم گردیده و لهیب گرفت. تا اینکه آن لحظه رسید که نقشههای شیطان عملی گشته و به کام خویش رسید. از آثاری که این فاجعه بزرگ در نفوس بر جای گذاشت همین را که بلاذری در کتاب انساب الاشراف از ... علی بن زید از حسن نقل میکند کافی است که میگوید: «علی بن ابیطالب روزی بر دخترانش وارد شد و دید که آنان اشک چشمان خویش را پاک میکنند. و از آنان میپرسد: چه شده است گریه میکنید؟ و دختران جواب دادند: برای عثمان گریه میکنیم. پس علی نیز به گریه افتاد و گفت: گریه کنید». (خ)