[حکم فقهی موضعگیری عثمان س، تسلیم شدن یا دفاع از خود]
و علماء در مورد کسی که به همانند فتنه عثمان دچار شده باشد اختلاف دارند که آیا باید خود را تسلیم کند، و یا اینکه کمک خواسته و مبارزه کند؟ [۱۴۵]و برخی نیز مجاز دانستهاند که شخص به عمل عثمان و وصیت نبی جدر هنگام بروز فتنه اقتدا کرده و تسلیم شود [۱۴۶].
قاضی ابوبکر سمیگوید: عثمان یک روز قبل از شهادتش فرمود: من میان مردم حکم کردم، و آنان را به ملازمت نماز، و امر به معروف و نهی از منکر دعوت میکردم، تا جایی که در زمین منکری نمییافتی. و این سخنان و اعمال، اهل فجور را ناراحت کرد و اهل فسق را به بلا افکند.
پس بر ضد من ندا داده و همه را بر علیه من بسیج کردند و به من هجوم آوردند. پس من نیز به امر خداوند تسلیم شدم، و همه کسانی را که در حوالی من بودند دستور دادم که از خانه من دفاع نکنند. و خود من نیز به پشتبام خانه رفتم. آنان بر علیه من طغیان کردند، و من آنشب را بدون خانهام بسر بردم، و اگر از حسن تقدیر نبود در آنروز کشته میشدم.
و آنچه مرا به اینکار واداشت، این مسئله بود: وصیت نبی جکه در مورد آن سخن گفتیم. و سوء پیشآمد و سوء گفتار که رسول خدا جبا تمسک به وحی از آن اجتناب نمودند [۱۴۷]. چون نمیخواستم آنان که غائب بودند، و حتی آنانکه بهمراه طاغیان میخواستند به من حمله کنند بگویند که: «مردم برای کمک به او، گرد او شدند، و او باعث شد خون آنان ریخته شود».
و همه امر عثمان سنت و سیرتی است که بر آن مهر صحت زدهاند. چون او با تمسک به خبر صادق (رسول خدا ج) میدانست که کشته خواهد شد، و ایشان جاو را پس از بلوایی که گریبانگیر وی خواهد شد، به بهشت وعده داده بودند، و به عثمان گفته بود که او شهید است.
و نیز روایت است که رسول خدا جدر خواب به عثمان گفته بود: «اگر بخواهی تو را یاری خواهیم داد، یا اینکه امشب در نزد ما شام بخور» [۱۴۸].
و گزافهگویان و جاهلان کارشان به آنجا کشید که گفتند: بزرگان صحابه بر ضد عثمان جبهه گرفتند، و از اموری که برای او اتفاق میافتاد راضی بودند. و نیز کتابی از خود درست کردند که آکنده از قطعات ادبی و فصاحت بود و آن را به علی نسبت دادند، تا بدینوسیله در قلوب مسلمانان نسبت به سَلَف خویش و نیز خلفای راشدین کینه ایجاد کنند [۱۴۹].
قاضی ابوبکر سمیگوید: و آنچه باید دانست این است که عثمان مظلوم بود. و به او تهمتهایی زدند که هیچ پایه و اساسی نداشت. و اینکه دست صحابه از خون او پاک بود، و آنان بر طبق اراده خود عثمان رفتار کردند و تسلیم اراده او گشتند.
[۱۴۵] از سیاستهای اسلام این است که شخص، در همه احوال راهی را انتخاب کند که شر و ضرر کمتری به دنبال دارد. در نتیجه اگر برای امر خیر، نیرو و قدرتی وجود داشت تا بوسیله آن، شر را ریشهکن کرده و دائره آن را تنگ کند، بدون هیچ ترددی باید از راه قدرت وارد شد. و در صورتی که خیر را قوت و نیرویی نباشد که شر را از بین برده و یا دائره آن را تنگ کند، - همانگونه که در مورد موضع امیرالمؤمنین عثمان با شورشگران با آن برخورد میکنیم – پس باید دانست که مصلحت اسلام در این است که به عمل امیرالمؤمنین عثمان اقتدا ورزد. [۱۴۶] این سخن اشاره به قول نبی جاست که در کتاب بخاری در کتاب مناقب و در کتاب فتن از ابیهریره آمده است که میفرماید: «در آینده فتنههایی بروز خواهد نمود که در آن، شخص نشسته از شخص ایستاده، شخص ایستاده از شخصی که راه میرود، و شخصی که راه میرود از شخصی که دوان است، بهتر خواهند بود. و کسی که بسوی این فتنه متوجه شود، او را در برخواهد گرفت. و اگر کسی پناهگاهی پیدا کرد، پس بسوی آن پناه ببرد». و ابوموسی اشعری قبل از واقعه جمل اعلام کرد که این حدیث را از رسول خدا جشنیده است. (طبری ۱۸۸: ۵) (خ) [۱۴۷] و این مسئله در هنگامی بود که «ابنسلول» در غزوه بنیالمصطلق بر زبان راند که: «هنگامی که به مدینه بازگردیم شخص عزیز (یعنی خودش)، شخص ذلیل (یعنی رسول خدا ج) را از مدینه بیرون خواهد کرد. در نتیجه عمر میخواست او را بکشد، و نبی جمانع او شده و به عمر گفت: «نمیخواهم مردم بگویند که محمد اصحاب خویش را میکشد». (خ) [۱۴۸] این حدیث در البداية والنهاية، از روایت ابن ابیالدنیا از حدیث عبدالله بن سلام، و نیز در انساب الاشراف بلاذری از طریق دیگری نقل شده است. و در مسند امام احمد، از حدیث مسلم ابن سعید خدمتکار عثمان میگوید: عثمان بیست برده را آزاد کرد و دستور داد برایش شلوارهایی بیاورند که نه در جاهلیت و نه در اسلامش آن را نپوشیده بود و گفت: «من دیروز رسول خدا جو ابوبکر و عمر را در خواب دیدم، و آنان بمن گفتند: صبر پیشه کن، چون تو فردا نزد ما شام خواهی خورد. آنگاه دستور داد تا برایش مصحف (قرآن) بیاورند، و آن را در میان دستهایش گشود، و در حالی کشته شد که قرآن در دست داشت». و نیز امام احمد، شبیه به این حدیث را از طریق«نائله» همسر عثمان نقل میکند... (خ) [۱۴۹] این کتابها همگی ساختگی بوده و کتابهای ادبی از آن آکنده است. پس باید دانست که در اینگونه اخبار، جهت تمییز حق از باطل فقط دو راه وجود دارد. راه اول این است که شخص شیوه اهل حدیث را پیش گرفته و بجز اخبار مستندی که مستقیماً به اشخاص استناد میکند را نپذیرند، و آنگاه این اشخاص را مورد مطالعه قرار داده، و از صادق آنان بپذیرد و افراد ناصادق را با خبرهای دروغین بدور اندازد. و راه دوم شیوه علمای تاریخ است. بدینصورت که همه اخبار وارد شده در مورد فرد را با سجایا و سیرت آن شخص محک بزنند و ببینند که آیا این اخبار در سیرت این شخص سابقهای دارد، و یا اینکه از این شخص میتوان انتظار اینگونه رفتاری را داشت یا نه. پاکسازی تاریخ ما احتیاج به هر دوی این روشها دارد که باید علمای ما آن را دستاویز کارهای خود قرار دهند. (خ)