[جمعآوری قرآن، از امتیازات بزرگ عثمان است]
۳- و اما جمعآوری قرآن. پس باید گفت که این مسئله، حسنه و خصلت بزرگ او است. چون او این قرآن موحد را بروز داده و مردمان بدور آن گرد آمدند. و خلاف اختلاف را برای همیشه از بین برد. در نتیجه او، محل نفوذ وعده خداوند در مورد حفظ قرآن بوده و این وعده خداوند توسط او عملی گشت.
اجماع ائمه، از زید بن ثابت اینگونه روایت میکنند که گفت: ابوبکر پس از مقتل اهل یمامه بسوی من فرستاد [۵۵]. و من نیز نزد او رفتم. و عمربن الخطاب را دیدم که در آنجا بود. ابوبکر گفت که: عمر نزد من آمده و میگوید: بسیاری از حافظان قرآن در روز یمامه به قتل رسیدند. و میترسم که بسیاری دیگر از آنان نیز به قتل برسند. و من صلاح میبینم که قرآن را جمعآوری کنی. من به عمر گفتم: چگونه دست به کاری بزنیم که رسول خدا جآن را انجام نداده است؟ و عمر جواب داد: بخدا که اینگونه بهتر است. و او آنقدر با من سخن گفت که خداوند دلم را به اینکار خوشنود نمود. و رأی عمر را بسیار پسندیدم. زید میگوید: ابوبکر به من گفت که: «تو مردی صاحب عقل و جوان هستی که از هر گونه اتهام بدور میباشی. و از نویسندگان وحی رسول خدا جبودهای. پس قرآن را پیگیری نموده و آن را گردآوری کن». و بخدا سوگند که اگر مرا مأمور تکان دادن کوهی از کوهها میکردند، برای من از مسئله جمعآوری قرآن آسانتر بود. گفتم: چگونه میخواهی کاری را بکنید که رسول خدا جآن را نکرده است؟ عمر جواب داد: بخدا که اینگونه بهتر است. و بالاخره خداوند سینهام را برای عمل باز گردانید. در نتیجه قرآن را پیگیری کردم، و از اینجا و آنجا، نوشتهها و کتیبهها، و از سینههای مردان آن را جمعآوری کردم. تا اینکه صحیفه آخر سوره توبه را نزد ابن خزیمه انصاری یافتم. و نزد کس دیگری نبود: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ...﴾[التوبة: ۱۲۸] تا آخر سوره.
مصحفهای گردآوری شده تا هنگام وفات ابیبکر، نزد وی بود، و سپس نزد عمر انتقال یافت. تا اینکه او نیز وفات نمود. آنگاه این مصحفها نزد حفصه (أم المؤمنین) دختر عمر سماند. تا اینکه حذیفه بن الیمان که همراه با اهل عراق در فتح ارمنستان و آذربایجان با دشمن میجنگید، در حالی که اختلاف قرائت قرآن در بین مردم او را ترسانیده بود، نزد عثمان رفته و به او گفت: ای امیرالمؤمنین، این امت را قبل از اینکه همانند یهود و نصاری در کتابشان اختلاف کنند، دریاب. در نتیجه عثمان، کسی را نزد حفصه دختر عمر فرستاد که صحیفهها را نزد ما بفرست، تا آن را در مصحفهای جدید نسخهبندی نموده، و سپس نزد تو باز گردانیم. و حفصه نیز آنان را نزد عثمان فرستاد. و عثمان، زیدبن ثابت، عبدالله بن الزبی، سعیدبن العاص، و عبدالرحمن بن الحارث بن هشام را مأمور کرد تا آن را در مصحفهای جدید نگارش کنند [۵۶].
و عثمان به سه نفر دیگر گفت: «اگر با زید بن ثابت در امری از امور قرآن اختلاف کردید، آن را به زبان قریش بنویسید. چون قرآن به زبان آنان نازل شده است». و آنان این کار را انجام دادند.
و هنگامی که این صحیفهها را در قرآنها نگارش کردند، عثمان صحیفهها را به نزد حفصه باز فرستاد. و قرآنهای نوشته شده جدید را به همه آفاق ارسال داشت، و دستور داد تا قرآنهای دیگر و صحفیههای دیگر سوزانده شوند.
ابن شهاب میگوید: خارجه بن یزید به من خبر داد که از زید بن ثابت شنیده است که میگفت: «در هنگام نسخ قرآن، آیهای از سوره احزاب را که رسول خدا جشنیده بودم قرائت میکرد، در صحیفهها نیافتم. و در نتیجه به جستجوی آن پرداخته، و آن را نزد خریمه الانصاری یافتیم:
﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِ﴾[الأحزاب: ۲۳].
و سپس آن را در جای خودش در قرآن قرار دادیم».
و اما آنچه سوزانده شد و از بین برده شد، یا اینکه بر بقائش فسادی مترتب میگشت، یا اینکه در ضمن آن اموری غیر از قرآن وجود داشت، یا اینکه از روی متنی نسخهبرداری شده بود، و یا اینکه غیرمترتب و غیرمنظم بود، و همه صحابه رأی به از بین بردن آن داشتند [۵۷].
[۵۵] و این مسئله در هنگامی بود که بنوحنیفه بریاست مسیلمه کذاب و به تشویق دشمن خدا رجال ابن عفوه بن نهشل الحنیفی مرتد شدند. در آن جنگ رهبری مسلمانان بدست شمشیر خداوند خالدبن ولید بود. و در این کشت و کشتار، زیدبن الخطاب برادر عمربن الخطاب نیز به شهادت رسید. در این روز حافظان قرآن از صحابه به یگدیگر وصیت کرده و میگفتند: ای اصحاب سوره بقر، امروز سحر باطل شد. سخنران انصار و حامل لوای آنان ثابت بن قیس، به خود حنوط و کافور مالید، و کفن به تن کرده و تا وسط ساق خویش را در محل ایستادنش در خاک فرود کرد. تا از آنجا تکان نخورد. و آنقدر در آن موضع جنگید تا به شهادت رسید. و مهاجرین به سالم مولای ابی حذیفه گفتند که: آیا میخواهی که ما در جلوی تو بجنگیم؟ و او جواب داد: پس در این صورت، من از بدترین حاملان قرآن هستم. و آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. وابوحذیفه نیز اینگونه گفت که: قرآن را با اعمال خود زینت بخشید. و آنقدر جنگید تا اینکه مورد اصابت قرار گرفت. و نیز از کسانی که در آن روز به شهادت رسیدند، حزن ابن ابیهب، پدربزرگ سعیدبن المسیب بود. در آن روز مسلمانان شعار «وامحمداه» سر داده بودند. پایداری مسلمانان در آن روز بیسابقه بود. تا آن حد که مرتدین مجبور شدند که به «حدیقه الموت» پناه بردند. و مسیلمه و مردانش در آنجا سنگر گرفتند. در نتیجه براءبن مالک گفت که: ای مسلمانان، مرا به داخل این باغ بیاندازید تا در را برای شما باز کنم.پس او را با نیزههای خود بلند کرده و از بالای دیوار به درون باغ انداختند. او با نبردی سخت مرتدین را کنار رانده و در را برای مسلمانان باز کرد. و مسلمانان به باغ وارد شدند. او با نبردی بدنبال آن پیروزی برای مسلمانان بود. از کسانی که وارد باغ شدند، ابودجانه، یکی از مجاهدین روز بدر بود که پس از رسیدن به مسیلمه با شمشیر خود او را به قتل رسانید. در آن معرکه پای ابودجانه سشکست و به شهادت رسید. و در کتاب البداية والنهاية نامهای بسیاری از شهدای این روز بزرگ ذکر شده است که بسیاری از آنان از حافظان قرآن بودند. (خ) [۵۶] عنایتی که دو بزرگ مرد اسلام، ابوبکر و عمر و پس از آنان عثمان ذوالنورین در جمعآوری، تثبیت و توحید رسم و نگارش قرآن بعمل آورند، از بزرگترین خدمتهای اسلامی آنان بود که توسط آن خداوند بر امت اسلامی منت گذارده و این وعده خود را محقق گردانید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ۹]. و پس از آن سه بزرگ مرد، خلافت به علیبن ابیطالب رسید که اعمال آنان را تصویب و قدردانی نموده و به قرآن عثمان همراه با رسم و تلاوتش در همه انحای ولایتش اقرار و اعتراف کرد. و بدینگونه بود که اجماع مسلمانان منعقد گشت و همه اینگونه نظر دادند که: آنچه ابوبکر، و عمر و عثمان انجام دادهاند در زمره بزرگترین حسنات و خدمتهای آنان بشمار میرود. و حتی برخی از علمای شیعه، این اجماع را از زبان امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب نقل نمودهاند. در کتاب «تاریخ القرآن» نوشته «ابیعبدالله الزنجانی» (ص ۴۶) آمده است که علیبن موسی معروف به ابن طاوس که از علمای آنان است در کتابش «سعدالسعود» از شهرستانی در مقدمه تفسیرش از سویدبن علقمه نقل میکند که گفت: از علیبن ابیطالب÷شنیدم که میگفت: «ای مردم، خدا را در نظر داشته باشید. و در امر عثمان و سوزاندن مصاحف غلو نکنید. چون به خدا سوگند که او در حضور جمع کثیری از اصحاب رسول خدا جاین کار را انجام داد. او ما را گرد آورد و گفت: در مورد این نوع قرائت موجود قرآن که مردم در آن اختلاف کردهاند، نظرتان چیست؟ مردی مرد دیگری را میبیند و به او میگوید قرائت من از قرائت تو بهتر است. و همه میدانیم که این مسئله سرانجام به کفر میانجامد. پس چه رأی میدهید؟ او ادامه داد: «میخواهم مردم را بر قرآن واحدی جمع کنم. چون اگر امروز شما در قرآن خود اختلاف کردید، فردا این اختلاف در آیندگان چندین برابر خواهد شد». و ما گفتیم که: «آنچه میگویی درست است». و جای شک نیست که حتی خود آن شورشگران در زمان خلافت علی س، همان قرآن جمعآوری شده توسط عثمان را قرائت میکردند که مورد اجماع صحابه که علی نیز جزو آنان بود قرار گرفته بود. اما پس از آن و در عصرهای دیگر، بسیاری از سبک مغزهای آنان همانند «شیطان الطاق» محمدبن جعفر الرافضی، خود را رسوا کردند. امام احمد بن حزم در فصل ۱۸۱: ۴ از جاحظ نقل میکند که گفت: ابوبکر ابراهیم النظام و بشر بن خالد به من گفتند که: آنان نزد محمدبن جعفر الرافضی معروف به شیطان الطاق رفتند و به او گفتند: «وای بر تو، آیا از خدا خجالت نکشیدی که در کتابت در مورد امامت میگویی: خداوند هرگز در قرآن این آیه را نفرستاده است: ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾[التوبة: ۴۰]. میگوید: در جواب شیطان الطاق خنده بلندی سر داد تا آنجا که گویی خود ما گناهکاریم!! این شیطان الطاق بزرگترین داعیه شیعه در زمان دو امام زید و پسر برادرش جعفر الصادق بود. و این دروغ را نیز که«امامت مخصوص اشخاصی معین است» را نیز او اختراع کرده است. و هیچکس پیش از او این سخن را بر زبان نرانده بود. و حتی امام زید در مجلس جعفر این مسئله را بر او انکار نمود. این ادعای رافضه مبنی بر تبدیل و تحریف قرآن، با وجود اقرار و اعتراف علی به اجماع صحابه در مورد عمل عثمان، در حقیقت بهانهای بدست داعیان مسیحیت داده است که همواره به آن متمسک میشوند. امام ابن حزم در فصل ۷۸: ۲ به آنان میگوید: «روافض جزو مسلمانان نیستند ... و آنان طایفهای هستند که در دروغ و کفر پای در پای یهود و نصاری رفتهاند». و بگذارید من هم به این گفته اضافه کنم که آخرین روسیاهی آنان که شیعه را مفتضح میسازد، مربوط به «محمد تقی النوری الطبرسی» است که در کتابی که در سال ۱۲۹۲ در نجف نوشته و در سال ۱۲۹۸ در ایران به چاپ رسیده است، و نسخهای از آن را من نزد خود دارم، این سخنان را از زبان امیرالمؤمنین علی نقل میکند. اما چه باید گفت؟ چون طبیعت حزبگرایی و تعصب و تشیع این است که ابتدا عقل و اخلاق را در پیروان این مذهب نابود میسازد، و سپس حیات و دینشان را نفی میکند. و بدین مسئله، علمای نفسانی که در مقدمه آنان گوستاولوبون قرار دارد اعتراف میکنند. (خ) [۵۷] برخی ازمردم خواستند که عثمان سرا بخاطر از بین بردن و سوزاندن مصاحف، مورد ملامت قرار دهند، که علیبن ابیطالب روی به آنان کرده و میگوید: «اگر عثمان اینکار را نکرده بود، من اینکار را میکردم، خداوندا عثمان را برای این امت بهترین جزای خیر عطای کن، او در آنچه کرد، نکویی نمود، و به خاطر اینکه مردم را به قرائت واحدی ملزم کرد، همانند ابوبکر و عمر در جمعآوری قرآن فضل دارد (الاتقان: سیوطی). (م)