[حدیث «این پسر من سید است، و شاید خداوند توسط او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار کند»]
و در مورد حسن گفته بود: «این پسر من سید است، و شاید خداوند توسط او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار کند». پس میبینیم که نبی جاین مسئله را که حَسَن خودش را خلع میکند، و نیز اصلاح او را به نیکی یاد میکند.
و نیز روایت میشود که نبی در خواب به عثمان اجازه داده بود که تسلیم شده و آنشب را نزد او افطار کند.
پس همه این امور بر اساس و رسم نزاع بوده، و در مجرای خود از طرق فقهی خارج نگردیده، و راه اجتهادی را پیش گرفته است که در آن، مجتهد دارای اجتهاد صحیح، دو اجر [۲۰۳]، و مجتهد دارای اجتهاد خطا، یک اجر میبرد [۲۰۴].
و آنچه بغیر از مسائلی که گفتیم در کتب تاریخ میبینید، پس به آن التفاتی نکنید، چون همه باطل میباشد.
[۲۰۳] نص حدیث اینگونه است که: «اگر حاکم حکم داده و اجتهاد نموده، و اجتهادش صحیح باشد، دو اجر، و اگر اجتهادش خطا باشد، یک اجر خواهد برد». روایت مسلم و بخاری (م) [۲۰۴] شیخ الاسلام ابن تیمیه در منهاج السنه (۲۱۹: ۲، ۲۲۰) میگوید: معاویه کسی نبود که در آغاز کار جنگ را انتخاب کند، بلکه همیشه سعیش بر این بود که قتالی انجام نپذیرد. اما دیگران بیشتر به قتال میل داشتند. و مردم در مورد جنگ صفین سخنها گفتهاند: گروهی میگویند که هر دوی آنان مجتهدانی بودند که اجتهادشان درست بود. همانگونه که بسیاری از اهل کلام، فقه، و حدیث میگویند که: هر مجتهدی، اجتهادش درست است، و میگویند: آنان هر دو مجتهد بودند. که این سخن، سخن بسیاری از اشعریه، کرامیه، و فقهاء و دیگران است، و نیز سخن بسیاری از اصحاب ابیحنیفه و شافعی و احمد و غیره است. و کرامیه میگویند: هر دوی آنان امامان بودند که اجتهادشان درست بود، و بر حسب ضرورت و نیاز میتوان دو امام انتصاب نمود. و گروهی از آنان میگویند که یکی از آنان اجتهادش درست بود اما نمیگویند کدامیک. و این سخن، قول طائفههای از آنان است. و برخی از آنان میگویند که: مجتهدی که اجتهادش درست بود، علی بود، و معاویه مجتهدی بود که اجتهادش اشتباه بود. که این سخن را طوائفی از اهل کلام و فقهاء اهل مذاهب چهارگانه میزنند. و این اقوام سهگانه را ابوعبدالله حامد که از اصحاب امام احمد بود و دیگران بر زبان راندهاند. و گروهی از آنان میگویند که درست این بود که جنگی در نگیرد، و ترک قتال برای هر دو گروه بهتر بود. اما علی از معاویه به حق نزدیکتر بود. و این جنگ، جنگ فتنه بود که نه واجب و نه مستحب است. که این قول، قول امام احمد، و اکثریت اهل حدیث، و اکثر ائمه فقهاء است، و همچنین قول بزرگان صحابه و تابعین، و نیز سخن عمران بن حصین ساست که در این قتال فروش سلاح رامنع کرده و بود و میگفت: «فروش سلاح درفتنه جایز نیست». و نیز این سخن، سخن اسامه بن زید، محمدبن مسلمه، ابن عمر، سعدبن ابیوقاص، و اکثر باقیماندگان الاولین از مهاجرین و انصار شمیباشد. و بهمین خاطر است که مذهب اهل سنت این گونه حکم میکند که در سخن گفتن در مورد آنچه بین صحابه پیش آمد خودداری شود، چون فضائل آنان به ثبت رسیده و موالات و محبت همه آنان واجب میباشد. (خ)