[ظهور گروههای مختلف مانند بکریه، عمریه، علویه و عباسیه]
گروهی بَکْرّیِه، گروهی عُمَرِّیه، و گروهی عثمانیه، و عدهای عَلَوِیّه، و برخی عباسیه. و هر کسی از آنان میاندیشید حق با او و در صاحب مذهب او است، و بقیه ظالم و عاری از خیر میباشند. پس باید گفت که اینان مذهب نبوده و سخنی برای گفتن نداشتند، بلکه این جریانات حماقتها و جهالتها بود و یا اینکه دسیسههائی برای گمراه کردن مردم تا در نتیجه شریعت از بین رفته و ملحدان بر این ملت بخندند و شیطان آنان را به بازی بگیرد، و آنان را به بیراهه و بیمذهبی بکشاند.
بَکْرّیه میگفت: رسول خدا جبه نص خویش در مورد نماز ابوبکر سخن رانده است، و امت برای دنیای خویش به او رضایت دادهاند، و او در نزد نبی جآنگونه منزلتی والا داشت و نبی جمحبتی خالصانه به او داشت. او به ولایت رسید، و عدل را پیشه کرد بجز اینکه در مورد خلافت عمر بر او وهم غلبه نموده بود. چون عمر غلیظ و خشن بوده و این خشونت او بر او غلبه نمود. و آنگاه عیوبی را بر زبان راندند. و اما عثمان و علی هر چه کردند، بر هیچکس پنهان نیست، و نیز از عباس ذکری بمیان نیامده است.
عُمَریه میگفتند: اما ابوبکر پس فاضل بود و ضعیف. و عمر به مدح نبی جدر احادیث رؤیا، دلو و نابغه بودن او، امامی عدل و قوی است. اما عثمان، پس از طریق خارج شد: ولیی اختیار نکرد، و جلوی خویشان را نگرفت، و سنتهای کسانی را که قبل از او آمده بودند را اتباع ننمود. و اما علی، پس بر دستان او خونها جاری شد. در مجالس ابن جریح شنیدم که عمر را بر ابیبکر أولویت میدادند، و نیز شنیدم که طرطوشی میگفت: «گر کسی از أولویت عمر سخن بگوید، از او پیروی خواهم کرد».
و عثمانیه میگفتند: عثمان سوابق درخشانی دارد، و در ذات و مال خویش بر دیگران فضل دارد، و مظلوم کشته شد.
علویه میگفتند: علی پسر عموی رسول خدا ج، و پدر دو نوه او است، و از راه حضانت پسر نبی جمیگردد.
عباسیه میگفتند: او پدر نبی جبوده و پس از او بر دیگران أرجحیت دارد. و آنگاه کلام را با سخنانی بیمعنی بدرازا کشانیدند، که بعلت پستی و پوچی این سخنان از ذکر آن خودداری میکنیم [۳۲۲]. و احادیثی روایت کردند، که به خاطر افترائات عظیم موجود در پستی راویان آن از ذکر آنان خودداری میکنیم.
و اکثر ملحدان خود را به اهل بیت میچسبانند، و علی را بر جمیع خلق برتری میدهند. حتی رافضه به بیست فرقه تقسیم شدند که شرورترین آنان میگویند: علی همان خدا است. و نیز از این فرقه غرابیهاند که میگویند: علی رسول خدا است، اما جبرئیل بعلت تعصبی که داشت، رسالت را به سوی او نبرده و آن را به محمد واگذار کرد... آنان در کفری سرد بسر میبردند که بجز حرارت شمشیر چیزی آن را گرم نخواهد کرد، و دمای ملایم مناظره و سخن گفتن در آن هیچ اثری ندارد [۳۲۳].
[۳۲۲] این سخنان اکثراً در زمان دولتهای آنان زده شده است. [۳۲۳] آنان اهل بیت را مستمسک و سپر بلای خود گرفته و بسیاری از افاضل و بزرگان آنان همانند امام زید را طعنه میزنند. و آنگاه به دعوی عصمت و خدائی دادن برخی از آنان، شریعت صریح جد اهل بیت یعنی محمد جرا زیر پا گذاشته و با آن مخالفت میکنند.