العواصم من القواصم

فهرست کتاب

ولایت دادن و عزل نمودن معانی و حقایقی دارد که بسیاری از مردم آن را نمی‌دانند

ولایت دادن و عزل نمودن معانی و حقایقی دارد که بسیاری از مردم آن را نمی‌دانند

دانستید که رسول خدا جوفات نمود، در حالی که دوازده هزار صحابی که آنانرا می‌شناسیم وجود داشتند. در میان آنان دو هزار و یا بیشتر، از کسانی هستند که در منزلت خویش بسیار مشهورند. ابوبکر به سعد، أباعبیده، یزید، خالد بن ولید، عکرمه بن ابی جهل و عده‌ای دیگر ولایت داد. او انس بن مالک که جوانی بییست ساله بود را با اقتدا به نبی جدر عتاب بن اسید، بر بحرین ولایت داد [۳۲۰].

و عمر نیز به همینگونه بود. او خالد را عزل نمود. و همه این امور به علت فقه عظیم و معارف بدیعی بود که در کتاب الإمامة والسیاسة در اصول ذکر آن آمده است. پس این در را رها ساخته، و در دیگری را بکوبید. چون اهل آداب از این در داخل نخواهند شد.

و اما آنچه که از معاویه روایت می‌کنند که او شاهدانی طلبید، و سلولی و دیگران شهادت دادند، از حق بدور است، و آنچه از سلولی روایت می‌شود، هرگز اتفاق نیافتاده است. و اما کلام ابی‌بکره – برادر مادریش – درباره او به هیچ ضرری نمی‌رساند. چون آنچه ابی‌بکره می‌گوید، رأی و اجتهاد خودش می‌باشد. و اما سخن آنان در مورد ابی‌بکره که او مادر خود را زناکار خوانده است، حتی اگر صحیح باشد، به مادر او ضرری نمی‌رساند، چون آن واقعه در جاهلیت اتفاق افتاده، و خداوند توسط اسلام آنان، همه گناهان جاهلیت آنها را عفو نموده، و گناه و عار را از از او پاک نموده است. پس در این مورد بجز شخص جاهل، کسی دیگری سخن نمی‌گوید.

قاضی‌ ابوبکر سمی‌گوید: و اگر مردم در مورد کسی هیچ عیبی پیدا نکنند، و به او دشمنی نموده و بر او حسد کنند، برای او عیوبی می‌تراشند. پس این وصیت را پذیرفته، و بجز به اخبار صحیح، به خبرهای دیگر اعتنائی نکنید. و – همانگونه که گفتم – از اهل تاریخ بپرهیزید. چون آنان از سلف اخبار صحیح اندکی را ذکر نموده، تا با توسل به آن روایت‌های باطل زیادی را به آنان بچسبانند. و در قلوب مردم، آنچه را که خداوند نمی‌پسندد، ایجاد نموده، و سلف را تحقیر می‌کنند، تا بدینوسیله دین را سست و پوچ جلوه دهند. حال آنکه سلف عزیزتر و کریمتر از این سخنانند. خداوند از همه آنان راضی باد.

و کسی که به افعال صحابه بنگرد، خواهد دانست که همه این افترائاتی که اهل تواریخ ذکر می‌کنند، باطل بوده و می‌خواهند با دسیسه در دل ضعیفان شک ایجاد کنند. و این زیاد است که سمره بن الجندب که از بزرگان صحابه بود را ولایت می‌دهد. و چگونه می‌توان حتی تصور نمود که سمره بن الجندب، بهمراه رفعت منزلتش، بدون اکراه و یا تقیه، ولایت ظالمی را قبول کند که عقلش را از دست داده است؟ همانا، این همان دلیل مبین است. پس خود بگوئید که می‌خواهید با چه کسی باشید؟ سمره بن الجندب، یا کسانی همانند مسعودی و مبرد و ابن قتیبه و نظیرانشان؟ [۳۲۱]

[۳۲۰] عتاب بن اسید بن ابی‌العاص بن امیه. [۳۲۱] قاضی ابوبکر، بر ضد ابن قتیبه حکم سختی را صادر می‌کند، و این در حالی است که او فکر می‌کرده است که کتاب «الإمامة والسیاسة» را همانگونه که بیانش بعداً خواهد آمد، او تألیف کرده است. در صورتی که کتاب «الإمامة والسیاسة» اموری را شامل می‌شود که پس از وفات ابن قتیبه اتفاق افتاده است. در نتیجه، این مسئله این را نتیجه می‌دهد که این کتاب توسط شخصی خبیث و هوی‌پرست دستکاری شده است. و اگر قاضی ابوبکر این مسئله را می‌دانست، در این سخن خود، جاحظ را بجای ابن قتیبه می‌گذاشت. (خ)