العواصم من القواصم

فهرست کتاب

[دیدگاه شیعه نسبت به صحابه و مرتکب گناه کبیره]

[دیدگاه شیعه نسبت به صحابه و مرتکب گناه کبیره]

و حقیقت مذهب آنان همین است [۲۲۵]، همه صحابه نزد آنان کافرند [۲۲۶] [۲۲۷]. و مذهب آنان همین است که مرتکب شدن گناه، شخص را کافر می‌سازد [۲۲۸]. و نیز این طائفه که به امامیه معروفند، اعتقاد دارند که کسی که به گناه کبیره‌ای دست زند کافر است [۲۲۹]. و بر رسم فرقه قدریه می‌باشند [۲۳۰]. آنان عقیده دارند که هیچکس عاصی‌تر و گناهکارتر از ابی‌بکر و عمر و عثمان و کسانی که آنان را یاری داده‌اند وجود ندارد، و اصحاب محمد جحریص‌ترین مردم بر دنیا [۲۳۱]، و کسانی بودند که اصلاً از دین حمایت نکردند و اساس و قاعده شریعت را نابود ساختند [۲۳۲].

[۲۲۵] یعنی حقیقت مذهب رافضه، دشمنان صحابه. [۲۲۶] شیعه‌، پس از علی و برخی از خاندانش، بجز سلمان فارسی، اباذر، مقدادبن الاسود، عماربن یاسر، حذیفه بن الیمان، ابالهیثم بن التیهان، سهل‌بن حنیف، عباده بن الصامت، ابا‌ایوب الانصاری، خزیمه بن ثابت و ابا سعید الخدری، همه دیگر صحابه را مرتد و کافر می‌دانند. و نیز برخی از آنان اینگونه می‌بینند که عدد پاکان ازاصحاب رسول خدا جاز این نیز کمتر است!! (خ) [۲۲۷] از دلیل‌هایی که شیعه بر مرتد شدن صحابه پس از وفات رسول خدا جمی‌آورند، حدیث ابن عباس از نبی جاست که فرمودند: «همانا افرادی از اصحاب مرا [در روز قیامت] به سمت چپ (یعنی جهنم) خواهند برد». و من می‌گویم: «أصیحابی، أصیحابی» (اصیحاب با اصحاب فرق دارد و نشانه قلت و کمی آنان می‌باشد). و خداوند می‌گوید: آنان از زمانی که تو آنها را ترک گفتی، مرتد شده و به عقب برگشتند». و «من همانگونه که بنده صالح – یعنی عیسی÷گفت، می‌گویم: ﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧ إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨[المائدة: ۱۱۷- ۱۱۸]. در کتاب «اشعه اللمعات» در جواب رافضه (شیعه) مبنی بر این افترائات می‌گوید: «منظور از این حدیث، خواص اصحاب نمی‌باشند. چون ما – یقیناً – می‌دانیم که پس از نبی جهیچ کدام از آنان بجز جفاکاران عرب از یاران مسیلمه کذاب، و اسود العنسی و برخی از تازه مسلمانانی که دید روشنی در مورد دین و ایمانی در دل نداشتند، مرتد نشدند». هنگامی که همه کسانی که نبی جرا ولو برای یک لحظه ملاقات نموده و بر اسلام مرده‌اند را صحابی می‌نامیم، این حدیث در مورد کسانی خواهد بود که اسلام در نفوس آنان رسوخ ننموده بود. از آنچه که گذشت می‌توان سنگینی افترای رافضه در جهت قرار دادن این حدیث بر مرتد شدن بزرگان صحابه را درک نمود. یعنی همان کسانی که در مورد آنان آیات و احادیث زیادی نازل شده، که نمونه آنها را در اول این کتاب مشاهده نمودیم. و نیز رسول خدا جتوسط این گفته خویش، ما را تشویق به تمسک به سنت ایشان، و نیز سنت‌ خلفای راشدین می‌کنند. ایشان در حدیث صحیح می‌فرمایند: «از سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت شده پس از من پیروی کنید، و آن را به دندان سخت بچسبید». این حدیث را امام احمد، ابوداود، ترمذی و ابن ماجه روایت نموده‌اند. و ابن مسعود سمی‌گوید: «کسی که می‌خواهد سنت را پیروی کند، پس سنت کسی را که مرده است تبعیت کند. آنان اصحاب محمد ج، بهترین این امت، و کم تکلف‌ترین آنان بودند. خداوند آنان را برای مصاحبت نبی خویش، و اقامه دینش برگزید. پس فضل آنان را دریابید، و آنان را بر آثارشان تبعیت کنید و تا آنجا که می‌توانید از اخلاق و سیرت آنان پیروی کنید. چون آنان بر هدایت مستقیم بودند. شیعه در پس پرده این دعوت مبنی بر مرتد شدن بزرگان صحابه در حقیقت نابودی این شریعتی که آنان به ما نقل کرده‌اند را هدف قرار داده‌اند. آنان می‌خواهند، با ایجاد شک اینگونه بنمایانند که این افراد که همه مرتد شدند، درنقل شریعت، و حتی قرآن قابل اعتبار نخواهند بود. و بهمین خاطر است که به زعم خویش، آنان قرآنی بجز این قرآن که در دست ما است دارند. (در این رابطه می‌توانید به کتاب کافی نوشته کلینی چاپ ایران در سال ۱۳۷۸ ص ۵۴/ ۵۷ مراجعه کنید) کتاب کافی نزد آنان کتابی دارای اعبتار، و ارزش آن نزد آنان همانند ارزش بخاری نزد ما است. و نیز می‌توانید به کتاب «فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب» مراجعه کنید، که آکنده از کاذیب و اباطیل و دروغ است. و نیز از مقاصد رافضه در پی این ادعا که صحابه مرتد شدند این است که اعتماد و اطمینان نسلهای آینده مسلمان را به سلف و گذشتگان خویش از بین برده تا آنان را از اقتدا به الگوی نمونه اولین خویش یعنی صحابه، که در مدرسه محمد جو بدست مبارک ایشان تربیت یافته‌اند محروم کنند، تا برای زندگانی خویش هیچ الگو و نمونه‌ای نداشته باشند. رافضه اهداف خویش را تا حدودی عملی ساختند. آنان توانستند با به فساد کشیدن تاریخ اسلامی، تاریخ صحابه را مشوه ساخته، و در طول صدها سال نسلها را گمراه کنند ... ما در این کتاب، نمونه دروغ‌پردازیهای آنان را دیدیم که توسط آن خواسته‌اند همه را به گمراهی بکشند، و نیز دیدیم که چگونه قاضی ابن العربی و محب‌الدین خطیب به آنان پاسخ گفته‌اند. و جای بسی تأسف است که می‌بینیم همه این پاسخ‌ها، که نمونه بزرگ آن کتاب «منهاج‌ السنه النبویه» شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌باشد، در طول قرنها فقط به عنوان مرکبی نقش بسته بر کاغذ نمایان شده، و هرگز به مدارس ما راه نیافته است تا بتواند در دست‌های مؤلفین، اساتید مدارس، و دانش‌آموزانی که هنوز هم گرفتار فتنه‌ای کور و ضلالی مبین می‌باشند قرار گیرد. من بارها و بارها با مؤلفان و اساتید در مورد دروغهایی که بدون هیچ پژوهشی به همگان تدریس می‌کنند صحبت کردم، اما بهانه آنان این بود که آنها معلومات خویش را از تاریخ طبری دریافت کرده‌اند. و آنان در این مورد خود را به نادانی زده‌اند که در این مصدر، درست و خطا، و راست و دروغ با هم مخلوط گردیده، و بجز مؤرخی که به تاریخ رجال و راست و کج آنان عرف و آشنایی کامل دارد شخص دیگری نمی‌تواند میان آثار آن تفاوتی گذارده و صحیح را از سقیم جدا سازد. حال آنکه کتاب‌های همانند «میزان الاعتدال»، و «لسان المیزان»، و «تهذیب التهذیب» و ... به بیان شرح حال رجال تخصص یافته و به آسانی می‌توان به آنان مراجعه نمود. و نیز از جمله مکائد رافضه که بر بسیاری از مردم پنهان است این است که آنان در پی کتاب‌هایی هستند که دسائس آنان را بر ملا می‌سازد تا آنان را از بازارها جمع‌آوری نموده، و اتباع خویش را به سوزاندن آنان تشویق می‌کنند. یکی از دوستان مورد اطمینانم می‌گوید: یکی از دجالان وابسته به آنان که ادعای طبابت دارد، برای بیماران خود این نسخه را تجویز می‌کند که کتاب منهاج السنه و نیز العواصم من القواصم را خریده و آن را بسوزانند، و از دود آن برای شفا استفاده کنند. در نتیجه بیمار نادان و غافل نیز به بازار رفته و یکی از این کتاب‌ها را ولو به قیمتی هنگفت خریداری نموده، و آن را بر طبق تجویز این نسخه پیچ رافضی می‌سوزانند. پس می‌بینیم که همه این امور ما را بر آن وا می‌دارد که هر چه زودتر به تصحیح تاریخ خویش پرداخته و آن را از تحریف و تضلیل پاکسازی کنیم. و هدف ما از نشر این کتاب پس از پژوهش در مورد آن همین بودکه گفتیم. و آن را به قیمتی بسیار ناچیز در اختیار خواننده گذاردیم تا بتواند براحتی آن را تهیه نموده و از آن استفاده کند. (م) [۲۲۸] و نیز از مذهب آنان است که علی و یازده نفر از خاندان او معصوم بوده، و مصدر تشریع می‌باشند. (یعنی شریعت خودشان را از آنان می‌گیرند) در نتیجه آنان تشریعی را که راویان حدیث به این دوازده نفر نسبت می‌دهند، به شرط اینکه این شخص راوی شیعه بوده و از دوستداران و دلسوزان آل بیت باشد، قبول می‌کنند. ولو اینکه این شخص راوی به اموری مشهور باشد که با شرع و حتی ضروریات دین منافات داشته و به کذب معروف باشد. (خ) [۲۲۹] حال آنکه معنای کبیره در نزد آنان با معنای آن در نزد دیگر مسلمانان فرق دارد. (خ) [۲۳۰] شیخ الاسلام ابن تیمیه در منهاج السنة (۲۴: ۲) می‌گوید: قدمای شیعه قدر و صفات خداوند را اثبات می‌کردند، اما به علت تماسشان با معتزله و دولت «بنی‌بویه» قدر را رد کردند. (خ) [۲۳۱] امام ابن تیمیه /در جواب سخن ابن المطهر رافضی که می‌گوید: «برخی از آنان امر را بدون هیچ حقی برای خودش می‌خواست، و اکثر مردم در طلب دنیا با او بیعت کردند»، می‌گوید: او با این سخن خویش اشاره به ابوبکر دارد. چون او بود که اکثر مردم با او بیعت کردند. و آشکار است که ابوبکر امر را برای خویش نمی‌خواست، نه به حق، و نه بغیر حق. بلکه در آن موقعیت سخنش اینگونه بود که: «بر شما رضایت می‌دهم که با یکی از این دو مرد بیعت کنید: یا عمر بن الخطاب، و یا اباعبیده». اما عمر اینگونه جواب داد که: «بخدا سوگند که اگر پیش آیم اگر گردنم را بزنند برایم خوشایند‌تر است از اینکه بر قومی امیر گردم که ابوبکر در میان آنان است». این حدیث در صحیحین آمده است. و نیز از او روایت می‌شود که گفت: «مرا رها سازید، مرا رها سازید». اما مسلمانان او را انتخاب نموده و با او بیعت کردند چون می‌دانستند که او بهترین آنان است ... و مسلمانان همانگونه که نبی جبه عایشه فرموده بود او را انتخاب کردند. که این حدیث را در موضعی دیگر کاملاً بیان نموده‌ایم. آنگاه ابن تیمیه می‌گوید: ... حال بیائید اینگونه فکر کنیم که ابوبکر از پی خلافت بود و آن را طلب می‌کرد و اکثر مردم با او بیعت کردند. در نتیجه باید بگوئیم که این سخن شما که او خلافت را برای دنیایش می‌خواست بجز دروغی آشکار چیز دیگری نیست. چون ابوبکر سدنیا را به آنان نداد. و کسانی که با او بیعت کردند زاهدترین مردم دنیا بودند. و هم آنانند که خداوند آنانرا مدح می‌کند. و ابوبکر کسی بود که در زمان رسول خدا جهمه مالش را انفاق نمود و بجای آن چیزی نگرفت و امور بسیار کوچکی را به بیت‌المال بر می‌گرداند. (منهاج السنة باختصار ۲/۲۵ – ۴۱). [۲۳۲] و با این همه گزافه‌گوئیها باز هم در میان کسانی که خود را وابسته به ازهر و سنت رسول خدا جمی‌دانند کسانی یافت می‌شوند که می‌خواهند میان مذهبی که پس از جنگ دوم جهانی در قاهره تأسیس یافته است تقریب و نزدیکی بوجود بیاورند! و نیز برخی از آنان مقداری از عمرش را صرف این تقریب کرده و با تبادل تقیه دو جانبه به مقر این مکان که دارالتقریب نامیده می‌شود، رفت و آمد می‌کنند. (خ)