سُتره [۱۰۵]و وجوب آن
پیامبرصنزدیک ستره میایستاد به طوری که فاصله وی با دیوار سه ذراع بود [۱۰۶]،
و در وقتی که به سجده میرفت فاصلهاش با دیوار مسجدی بود که یک گوسفند میتوانست ازآن عبور کند [۱۰۷]و میفرمود:
«لاَ تُصَلُّوا إِلاَّ إِلَى سُتْرَةٍ، وَلاَ تَدَعْ أَحَدًا يَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْكَ، فَإِنْ أَبَى فَقَاتِلْهُ، فَإِنَّ مَعَهُ الْقَرِينَ» [۱۰۸]. «نماز نگزارید مگر آنکه سترهای در جلو خود قرار دهید و نگزارید که کسی از مقابل نمازتان رد شود اگر نپذیرفت با وی درگیر شوید چون شیطان با اوست».
و میفرمود: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ إِلَى سُتْرَةٍ فَلْيَدْنُ مِنْهَا لاَ يَقْطَعُ الشَّيْطَانُ عَلَيْهِ صَلاَتَهُ» [۱۰۹]. «هر گاه یکی از شما رو به ستره نماز گزارد خود را بدان نزدیک کند تا شیطان نتواند نمازش را قطع کند». چه بسا پیامبر تلاش میکرد کنار ستونی که در مسجد بود نماز بگزارد [۱۱۰]. و هر وقت در فضای باز نماز میگزارد و سترهای در کار نبود نیزهای در روبهروی خود قرار میداد. آنگاه مردم به وی اقتدا میکردند [۱۱۱]. و وی به سوی آن نماز میگزارد [۱۱۲]. گاهی شترش را میخواباند و از آن به عنوان ستره استفاده میکرد [۱۱۳]. و این به معنی گزاردن نماز در جای استراحت شتر نیست. چون وی از این کار نهی میکرد. گاهی جهاز شتر را روبهروی خود میگذاشت و رو به قسمت بلند آن نماز میگزارد [۱۱۴]. و میفرمود: «إِذَا وَضَعَ أَحَدُكُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ مِثْلَ مُؤْخِرَةِ الرَّحْلِ فَلْيُصَلِّ وَلاَ يُبَالِ مَنْ مَرَّ وَرَاءَ ذَلِكَ» [۱۱۵]. «وقتی یکی از شما بلندی انتهای جهاز شتر را روبهرو خود قرار داد نماز بگزارد و به کسی که از پشت آن عبور میکند اعتنا نکند». یکبار حضرت از درختی به عنوان ستره استفاده کرده و گاهی از تخت خوابی که عایشهلبر روی آن و زیر لحافی دراز کشیده بود به منظور ستره استفاده میکرد [۱۱۶]. رسول اللهصنمیگذاشت که چیزی بین او ستره حائل شود. به طوری که یکبار نماز که میگزارد گوسفندی میخواست از جلوی وی رد شود که پیامبر خود را آنقدر به دیوار نزدیک کرد که شکمش به دیوار چسبید و گوسفند هم از پشت وی رد شد [۱۱۷].
یکبار وی نماز واجب میگزارد که دست راست را حلقهوار به سینه مبارکش چسباند. پس از نماز صحابه پرسیدند: آیا در نماز چیزی پیش آمد؟ فرمود: خیر ولی شیطان میخواست از مقابل من رد شود که من گردنش را طوری فشار دادم که سردی زبانش را بر دستم حس کردم. به خدا قسم به خاطر برادرم سلیمان÷که (تسلط بر اجنه از معجزات او بود) بنده او را به یکی از ستونهای مسجد میبستم تا سخرۀ کودکان مدینه شود. پس نباید گذاشت که احدی بین فرد نمازگزار و قبلهاش حائل شود [۱۱۸].
همچنین پیامبر فرموده است: هر گاه یکی از شما نماز گزارد و سترهای در برابرش نهاد و کسی خواست که از مقابل وی عبور کند. با زدن دست بر سینه وی، او را از این کار باز دارد (و در روایتی آمده که تا دوبار او را براند) و اگر ابا کرد با او درگیر شود چون او شیطان است [۱۱۹].
و نیز فرموده است: اگر کسی از مقابل نمازگزار عبور میکند میدانست که چه کار بدی مرتکب میشود چهل روز اگر آبی منتظر بایستد تا نماز شخص تمام شود برایش بهتر از آن است که از جلوی وی عبور کند [۱۲۰].
[۱۰۵] آنچه نمازگزار آن را جلو خودش نهد اعم از تازیانه یا عصا (دهخدا). [۱۰۶] یخازس و احمد. [۱۰۷] بخاری و مسلم. [۱۰۸] ابن خزیمه در صحیح اش (۱/۹۳/۱) با سند جدید. [۱۰۹] ابوداود و بزار (ص ۵۴ ـ زوائده) و حاکم روایت کردهاند. حاکم صحیحش دانست و ذهبی و نووی موافق اویند. [۱۱۰] ستره برای امام و نیز شخص فرادی ضروری است ولو آنکه در مسجدی بزرگ باشد. ابن هانی در «مسائله عن الإمام رحمه» (۱/۶۶) گوید: أتانی أبوعبدالله (یعنی: الإمام أحمد) یوماً وأنا أصلی ولیسی بین یدی سترة وكنت معه في المسجد الجامع فقال لي: استتر بشیء. فاستترت برحل. روزی ابوعبدالله یعنی امام احمد بن حنبل نزد من آمدند در حالی که نماز میخواندم و ستره جلو من نبود و با ایشان در مسجد جامع بودم، پس امام گفتند که یک چیزی را ستره قرار بده و من یک رحل را ستره قرار دادم. میگویم: در این اشاره مستفاد میشود که وی در اتخاذ ستره بین مسجد کوچک یا بزرگ تفاوتی قائل نیست. و این آن چیزی است که نمازگزاران (از ائمه مساجد گرفته تا دیگران در همه بلاد اسلامی دربارهاش کوتاهی میکنند). حتی در سعودیه که برای بار اول در رجب امسال فرصت طواف پیدا کردم این مسأله را دیدم. بر علما واجب است که مردم را آگاه کنند و تشویقشان کنند و احکام دینشان را برایشان روشن سازند و این شامل حرمین شریفین نیز میشود. [۱۱۱] بخاری و مسلم و ابن ماجه. [۱۱۲] بخاری و احمد. [۱۱۳] همان. [۱۱۴] مسلم و ابن خزیمه (۹۲/۲) و احمد. [۱۱۵] مسلم و ابوداود. [۱۱۶] نسایی و احمد با سند صحیح. [۱۱۷] بخاری و مسلم و ابویعلی (۳/۱۱۰۷ ـ چاپ المکتب الإسلامی). [۱۱۸] ابن خزیمه در «صحیح»اش (۱/۹۵/۱) و طبرانی (۳/۱۴۰/۳) و حاکم روایت کردهاند. حاکم صحیحین دانسته و ذهبی موافق اوست. [۱۱۹] احمد و دارقطنی و طبرانی با سند صحیح روایت کردهاند و مضمون آن هم در صحیحین و سایر کتب حدیث از جمیع صحابه آمده است و آن از جمله احادیثی که گروه قادیانه قبول ندارند. چون آنان به عالم حبی که در قرآن و سنت آمده ایمان ندارند و با این کار نصوص دینی را رد میکنند و مفاهیم آنها را تحریف میکنند مثلا در مورد ﴿قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ﴾[الجن:۱]. میگویند: منظور من الإنس است و با این کار از قواعد زبان و شرع خارج شدهاند. اگر برایشان ممکن باشد با تأویل باطل آنها را تحریف میکنند و به معنی حکم به ابطال آنها میدهند اگر چه همه ائمه حدیث و امت اسلامی بر صحت آن رأی اتفاق نظر داشته باشند و متواتر باشد. خداوند هدایتشان کند. [۱۲۰] بخاری و مسلم روایت کردهاند و روایت دومی را ابن خزیمه (۱/۹۴/۱).