پیشگفتار مؤلف بر چاپ اول
سپاس و ستایش خدایی راست که نماز را بر بندگانش واجب کرد و آنان را به اقامه و بر پای داشتن آن به وجهی نیک امر نمود؛ خدایی که کامیابی و رستگاری را درگرو خشوع و فروتنی در نماز نهاد و آن را جدا کنندۀ ایمان از کفر و بازدارنده از فحشا و زشتی قرار داد.
و درود بر پیامبرمان محمدصکه خدای متعال وی را این چنین خطاب کرد:
﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[النحل: ۴۴].
«و قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که برای مردم فرو فرستاده شده برایشان بیان کنی».
پس به بهترین وجه این وظیفه را به انجام رساند و از ادای آن [کما هو حقه] برآمد.
در میان تمامی وظایفش، نماز مهمترین وظیفهای بود که وی با گفتار و کردار به تبیینش پرداخت. به طوری که حتی یک بار بر منبرش نماز گزارد، قیام کرد و به رکوع رفت؛ آن گاه فرمود: «إِنَّمَا صَنَعْتُ هَذَا لِتَأْتَمُّوا وَلِتَعَلَّمُوا صَلاَتِى» [۱۰]. «این کار را کردم تا به من اقتدا کنید و نمازم را فرا گیرید». لذا اقتدا و پیروی از نماز خود را بر ما واجب نمود و فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» [۱۱]، «به همان گونه که نماز گزاردن مرا دیدید، نماز بگزارید». و به کسی که چون خودش نماز میگزارد بشارت داده که او را نزد خداوند، عهد و پیمانی است که وی را داخل بهشت میکند. «خَمْسُ صَلَوَاتٍ افْتَرَضَهُنَّ اللَّهُ تَعَالَى مَنْ أَحْسَنَ وُضُوءَهُنَّ وَصَلاَّهُنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَأَتَمَّ رُكُوعَهُنَّ وَخُشُوعَهُنَّ كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ عَهْدٌ أَنْ يَغْفِرَ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَلَيْسَ لَهُ عَلَى اللَّهِ عَهْدٌ إِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُ وَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ» [۱۲]. «خداوندأپنج وعده نماز را واجب کرده، هر کس وضوی آنها را به خوبی بگیرد و نمازها را به وقت و به هنگام بگزارد و رکوع و سجود و خشوع آنها را کامل کند، خداوند عهد کرده که وی را بیامرزد و هر کس که چنین نکند خدا او را بر عهدی نیست؛ اگر خواست میبخشایدش و اگر نه، عذابش دهد».
و درود بر خاندان و یاران پرهیزگار نیکوکارش؛ آنان که بازگو کنندۀ شیوۀ عبادت، نماز، گفتار و رفتار وی برای ما بوده و تنها آن را روش و الگوی خود قرار دادهاند و درود برآنانی باد که از ایشان پیروی میکنند و راهشان را میپویند تا روز قیامت.
چهار سال پیش، چون از مطالعۀ بخش نماز «الترغیب والترهیب» اثر حافظ منذری خدایش رحمت کند و نیز تدریسش به جمعی از دوستان فراغت یافتم، جایگاه والای نماز در اسلام و اجر و فضل کسی که آن را به نحو احسن برپا بدارد، برای من و سایر دوستان روشن گشت. البته کمی و بیشی پاداش نماز، بسته به نزدیکی یا دوری آن از نماز پیامبر، متفاوت است؛ به طوری که این سخن حضرت اشاره به همین نکته دارد:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَيُصَلِّى الصَّلاَةَ مَايُكْتَبُ لَهُ مِنْهَا إِلاَّ عُشْرُهَا تُسْعُهَا ثُمُنُهَا سُبُعُهَا سُدُسُهَا خُمُسُهَا رُبُعُهَا ثُلُثُهَا نِصْفُهَا» [۱۳]. «همانا بنده که نماز میگزارد برایش جز یک دهم یا یک نهم یا یک هشتم یا یک هفتم یا یک ششم و یا یک پنجم یا یک چهارم یا یک سوم و یا نصف اجر و پاداش آن نوشته نمیشود».
از این رو به دوستانم گفتم که ما نخواهیم توانست حق نماز را آن گونه که شایسته است به طور کامل یا حتی ناتمام، ادا کنیم مگر آنکه شیوۀ نماز پیامبر و واجبات و آداب و هیأتها و دعاها و اذکار وی را به طور مفصل و دقیق بیاموزیم و در تطبیق عملی آن با نماز وی، آزمندانه بکوشیم. در این صورت میتوان امید داشت که نمازمان ما را از فحشا و زشتی باز خواهد داشت و نیز میتوان امیدوار بود که آنچه در مورد اجر و پاداش نماز در کتاب و سنت آمده، ما را شامل خواهد شد.
شناخت این امر به تفصیل بر بسیاری از مردم و حتی بسیاری از علما، به سبب مقید بودنشان به مذهبی خاص دشوار است. آنان که به خدمت به سنت پیامبر و تدوین و فهم آن مشغولند میدانند که در هر مذهبی از مذاهب، سنتهایی است که در دیگر مذاهب نیست و در همۀ این مذاهب اقوال و کرداری است که نسبت دادن همۀ آنها به پیامبر نمیتواند جائز باشد که بیشتر در کتب متأخران یافت میشود [۱۴]. و میبینیم که غالباً هم بر انتساب آنها به پیامبر اصرار میکنند [۱۵]. به همین دلیل علمای علم حدیث [خداوند جزای خیرشان دهاد] کتابهایی را که به «تخریج» معروفند تدوین کردهاند که به توضیح و تبیین صحت یا ضعف و یا جعلی بودن حدیث میپردازند؛ مانند کتاب، «العناية بمعرفة أحاديث الهداية» و «الطرق والوسائل في تخريج أحاديث خلاصة الدلائل» که هر دو اثر شیخ عبدالقادر بن محمد قرشی حنفی است و «نصب الراية لأحاديث الهداية» از حافظ زیلعی و مختصر آن «الدرایة» از حافظ ابن حجر عسقلانی و «تلخیص الحبیر في تخریج أحادیث الرافعی الكبیر» باز از ابن حجر عسقلانی و کتابهای دیگری که ذکر نمایشان سبب اطالۀ گفتار است.
از آن رو که شناخت این مسائل به تفصیل برای اکثر مردم دشوار است کتاب حاضر را برای آنان تألیف کردم تا کیفیت نماز پیامبرصرا یاد بگیرند و با آن هدایت یابند با امید به عنایت پروردگار و براساس وعدهای که پیامبر عزیز ص فرمودهاند: «مَنْ دَعَا إِلَى هُدًى كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أُجُورِ مَنْ تَبِعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْئًا».«کسی که به سوی هدایت دعوت کند همان اجری که به آنان میرسد به او هم خواهد رسید و چیزی از آن کاسته نمیشود». (مسلم و دیگران این روایت را آوردهاند و در «الأحادیث الصحیحة» (۸۶۳) تخریج شده است).
[۱۰] بخاری و مسلم این حدیث را آوردهاند و در بخش «قیام» به طور کامل خواهد آمد. [۱۱] بخاری و مسلم آن را آوردهاند و در کتاب «إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل» (شماره ۲۱۳) تحقیق شده است. [۱۲] به عقیدۀ نگارنده این، حدیثی است صحیح که تعداد زیادی از ائمه آن را صحیح دانستهاند و من آن را از «صحیح ابوداود» (۴۵۱ و ۱۲۷۶) استخراج کردهام. [۱۳] حدیثی است که ابن مبارک در «الزهد» (۱۰/۲۱/۱-۲) و ابوداود و نسائی با سند حسن روایتش نمودهاند و من آن را از «الصحیح» (۷۶۱) استخراج کردم. [۱۴] ابوالحسنات لکنوی در کتابش «النافع الکبیر لمن یطالع الجامع الصغیر» پس از ذکر مراتب کتب فقه حنفی و شناساندن کتابهایی که قابل اعتمادند و آنهایی که محل اعتماد نیستند (در صص۱۲۲-۱۲۳) میگوید: تمام آنچه را که در رابطه با مراتب تصنیفات فوق یاد کردیم برحسب مسایل فقهی است نه احادیث نبوی موجود در آنها. چه قدر بسیارند کتابهایی که محل اعتماد فقهای بزرگاند لیکن مملواند از احادیث موضوعه، به ویژه کتابهای فتاوی. بدون تنگ نظری به این نتیجه میتوان رسید که صاحبان این کتابها هر چند اشخاص کاملی بودهاند لیکن در نقل اخبار، سهل انگاری داشتهاند. از جمله احادیث موضوعه بلکه باطل که در برخی کتب این بزرگان آمده حدیثی است که «من قضى صلوات من الفرائض في آخر جمعة من رمضان كان ذلك جابرا لكل صلاة فائتة من عمره إلى سبعين سنة»«کسی که نمازهای واجب فوت شده را در آخرین جمعه ماه رمضان قضا کند تمام نمازهایی را که در طول عمرش به اندازه هفتاد سال نگزارده جبران کرده». لکنوی [خدایش رحمت کند] در کتاب «الآثار المرفوعة فی الأخبار الموضوعة» پس از بیان این حدیث در صفحۀ ۳۱۵ میگوید: علی قاری در کتاب «موضوعات الصغری» و «الکبری» مینویسد: به طور حتم این حدیث باطل است چون مخالف اجماع است. هیچ عبادتی نمیتواند در جای عبادتی که سالهاست انجام نشده و فوت گشته قرار گیرد و منزلت آن را داشته باشد. بنابراین روایت شدن آن نیز توسط صاحب «النهایة» و دیگر شارحان «الهدایة» نمیتواند معتبر باشد، زیرا هیچ یک از آنان محدث نیستند. همچنین آنان این حدیث را به یکی از تخریج کنندگان (محققان حدیث) إسناد ندادهاند. شوکانی هم در «الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة» شبیه همین مطلب را ذکر میکند و میگوید: بیگمان این حدیث، موضوع و جعلی است و من در هیچ یک از کتبی که احادیث موضوع را در آن جمع کردهاند نیافتم، لیکن نزد گروهی از فقیه نمایان معاصر در شهر صنعا این حدیث شهرت دارد و بسیاری از آنان نیز بدان عمل میکنند. نمیدانم چه کسی این حدیث را برای آنان ساخته و پرداخته است. خداوند دروغگویان را رو سیاه کند (صفحه ۵۴). سپس لکنوی مینویسد: به منظور اثبات ساختگی بودن این حدیث [که در کتابهای اوراد و عبادات با الفاظی گوناگون به طور مختصر یا طولانی با دلایل عقلی و نقلی یافت میشود] رسالهای به نام «ردع الإخوان عن محدثات آخر جمعۀ رمضان» تألیف کردهام که مطالبش برای روشن ساختن این موضوع سودمند است و مطالعهاش لازم؛ و در این زمینه رسالهای نفیس و گرانبهاست. نگارنده گوید: ورود این گونه احادیث باطل در کتب فقها است که اعتماد به دیگر احادیث موجود در آنها را که به کتب معتبر حدیث اسناد داده نمیشوند، از بین میبرد. سخن علی قاری نیز به همین مطلب اشاره داشت. لذا بر مسلمانان واجب است که حدیث را از متخصصان آن بگیرند، چنانکه از قدیم گفتهاند: «أهل مكة أدری بشعابها»«مردم مکه بهتر از سایرین، گردنهها و پرتگاههای مکه را میشناسند». و یا «صاحب الدار أدری بما فیها»«صاحب خانه بهتر میداند که در خانهاش چه هست». [۱۵] امام نووی [خدایش رحمت کناد] در «المجموع شرح المهذب» (۱/۶۰) سخنی دارد که مختصرش این است: محققان علم حدیث نظرشان این است که اگر حدیث ضعیف باشد در خصوص آن عبارات و افعالی چون «قال» رسول اللهصیا «فعل» یا «أمر» یا «نهی» و غیره، که دال بر حتمیّتاند به کار نمیروند. در این مورد عباراتی چون «روی عنه» یا «نقل عنه» یا «مروی» به کار برده میشوند که دال بر غیرحتمی بودن دارند. افعالی که قطعیت درد برای احادیث صحیح و حسن کاربرد دارند و افعالی که مفهوم حتمیت ندارند برای سایر احادیث بنابراین صیغههای افعالی که حتمیت دارند بنا به اقتضای اسنادی که ایجاد میکنند جز در آنچه صحیح است نباید به کار بروند. در غیر این باره کوتاهی میکنند و این تساهل زشتی است به طوری که در خصوص احادیث صحیح فعل «روی عنه» به کار میبرند و در مورد احادیث ضعیف فعل «قال و روی فلان را به کار میبرند که این انحراف از طریق صواب است».