طولانی کردن سجده
سجدۀ پیامبر از نظر زمانی نزدیک به رکوعش بود. گاهی به خاطر امری عارضی آن را طولانیتر میکرد؛ یکی از صحابه گفته است: در یکی از نمازها (ظهر یا عصر) بود که رسول خدا حسن یا حسین را که در آغوش داشت پیش ما آمد. حضرت رسول جلو رفت و کودک را هم در کنار پای راستش گذاشت. بعد تکبیر نماز گفت و شروع به نماز کرد. سجدهاش طولانی گشت. سر را بلند کردم دیدم کودک بر پشت رسول خدا سوار شده و پیامبر همچنان در سجده است. به حالت سجده برگشتم، چون پیامبر نماز را به پایان رساند، مردم گفتند: ای رسول خدا در وسط نماز سجدۀ طولانی داشتید؛ گمان بردیم اتفاقی افتاده یا وحی نازل شده. فرمود: هیچیک از اینها نبود؛ بلکه پسرم سوار بر پشتم شده بود؛ دوست نداشتم عجله کنم تا خودش پایین آمد [۴۶۳].
در روایتی دیگر چنین آمده: پیامبر نماز میگزارد، هنگام سجده حسن و حسین بر پشت وی پریدند؛ وقتی مردم خواستند مانع آنها شوند به آنان اشاره کرد که آن دو را به حال خود واگذارند. نماز که تمام شد آن دو را بغل گرفت و گفت: «مَنْ أَحَبَّنِيْ فَلْيُحِبَّ هَذَيْنِ» [۴۶۴]. «کسی که مرا دوست دارد باید این دو را هم دوست داشته باشد».
[۴۶۳] نسائی، ابن عساکر (۴/۲۵۷/۱-۲) و حاکم روایت کردهاند، حاکم صحیحش دانسته و ذهبی موافق اوست. [۴۶۴] ابن خزیمه در «صحیحش» (۸۸۷) با سندی حسن از ابن مسعود و بیهقی به صورت مرسل روایت کردهاند. ابن خزیمه عنوان باب را چنین گذاشته است: «باب در بیان دلیل اینکه اشاره در نماز برای فهماندن چیزی، نماز را باطل نمیکند». گفتنی است که، در صحیحین و غیره احادیث دیگری هم هست.