رکوع
پیامبر پس از قرائت مکثی میکرد [۳۵۸]، سپس به همان شیوه که در تکبیرة الإحرام گفتم دستهایش را برمیافراشت [۳۵۹]و تکبیر میگفت [۳۶۰]و رکوع میکرد [۳۶۱].
به شخص هم که نمازش را درست انجام نمیداد سفارش فرمود که: «إِنَّهَا لاَ تَتِمُّ صَلاَةُ أَحَدِكُمْ حَتَّى يُسْبِغَ الْوُضُوءَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ... ثُمَّ يُكَبِّرُ وَيَحْمَدُ اللَّهَ وَيُمَجِّدَهُ وَيَقْرَأُ مَا تَيَسَّرَ مِنْ الْقُرْآنِ مِمَّا عَلَّمَهُ اللَّهُ وَأَذِنَ لَهُ فِيهِ ثُمَّ يُكَبِّرُ وَيَرْكَعُ وَيَضَعُ يَدَيْهِ عَلى رُكبَتَيْهِ حَتَّى تَطْمَئِنَّ مَفَاصِلُهُ وَتَسْتَرْخِيَ» [۳۶۲]. «نماز هیچ یک از شما کامل نیست مگر آنکه طبق دستور خدا وضو بگیرد و سپس خدا را به بزرگی یاد کند و ستایش و تمجیدش کند. آنگاه آن قدر که برایش ممکن است از قرآنی که خداوند تعلیم داده و اجازه داده که در نماز خوانده شود بخواند، بعد تکبیر بگوید و به رکوع برود، دستها را روی زانوان بگذارد تا اینکه مفاصل آرام و بیحرکت شود».
[۳۵۸] ابوداود آورده است، همچنین حاکم و صحیحش دانسته، ذهبی هم با وی موافق است. ابن قیم و دیگران اندازه این مکث را یک باز دم دانستهاند. [۳۵۹] بخاری و مسلم روایت کردهاند. افراشتن دستها به هنگام رفتن به رکوع و اعتدال از آن متواتر است. این روش ائمه سهگانه و نیز تمام محدثان و فقیهان بوده. مالک هم چنان که ابن عساکر (۱۵/۷۸/۲) روایت نموده در اواخر چنین میکرده و بر این روش درگذشته است. بعضی از حنیفه نیز آن را برگزیدهاند، از جمله عصام بن یوسف ابوعصمه بلخی (متوفای ۲۱۰) وی شاگرد امام ابویوسف بوده که بیان آن در مقدمه آمد. عبدالله بن احمد در «مسائل» (ص ۶۰) از پدرش نقل میکند که، «از عقبه بن عامرروایت شده که گفت: در هر اشاره رفع یدین در نماز، حسنه است. من اضافه میکنم که حدیث قدسی میفرماید: «من هم بحسنة فعملها كتبت له عشر حسنات إلى سبعمائة(بخاری و مسلم) (کسی که قصد نیکی کند و انجامش دهد ده؛ تا هفتصد حسنه برایش نوشته میشود). [۳۶۰] همان. [۳۶۱] همان. [۳۶۲] ابوداود و نسایی روایت کردهاند. همچنین حاکم صحیحش دانسته و ذهبی با وی موافق است.