نماز پیامبر صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

نماز با کفش و دستور بدان

نماز با کفش و دستور بدان

حضرت گاهی با پای برهنه و گاهی نعلین در پا نماز می‌گزارد [۹۸]. این عمل را برای امتش مجاز اعلام نمود و فرمود: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ، فَلْيَلْبَسْ نَعْلَيْهِ، أَوْ لِيْخْلَعْهُمَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ، وَلاَ يُؤْذِ بِهِمَا غَيْرَهُ» [۹۹]. «هر گاه یکی از شما نماز گزارد کفش‌هایش را بپوشد یا آن را از پایش درآورد و میان دو پایش قرار دهد و دیگری را نیازارد». گاهی در مورد نماز با کفش تأکید می‌کرد و می‌فرمود: «خَالِفُوا الْيَهُودَ فَإِنَّهُمْ لا يُصَلُّونَ فِي خِفَافِهِمْ وَلا نِعَالِهِمْ» [۱۰۰]. «با یهود مخالفت کنید، زیرا آنان با کفش‌ها و موزه‌هایشان نماز نمی‌گذارند».

چه بسا گاهی کفش‌ها را از پاهایش در حالی که در نماز بود درمی‌آورد و سپس به نمازش ادامه می‌داد. ابوسعید خدری روایت می‌کند که: روزی رسول خدا با ما نماز می‌گزارد. بخشی از نماز را خوانده بود که کفش‌هایش را کند و در طرف چپ خود گذاشت. مردم که این را مشاهده کردند، کفش‌های خود را درآوردند. نماز که به پایان رسید حضرت پرسید: چرا کفش‌هایتان را درآوردید؟ گفتند: دیدیم که شما کفش‌هایتان را درآوردید، ما نیز کفش‌هایمان را درآوردیم. آن گاه پیامبر فرمود: «إِنَّ جِبْرِيلَ أَتَانِى فَأَخْبَرَنِى أَنَّ فِيهِمَا قَذَراً (أَوْ قَالَ أَذًى) (وفي رواية خبثا) فَأَلْقَيْتُهُمَا فَإِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلْيَنْظُرْ فِى نَعْلَيْهِ فَإِنْ رَأَى فِيهِمَا قَذَراً (أَوْ قَالَ أَذًى) (وفي رواية خبثا) فَلْيَمْسَحْهُمَا وَلْيُصَلِّ فِيهِمَا» [۱۰۱]. «جبرئیل آمد و به من خبر داد که کفش‌هایت آلوده است. لذا کفش‌هایم را درآوردم. هر گاه یکی از شما به مسجد آمد به کفش‌هایش نگاه کند، اگر در آن کثافت و پلیدی دید کفش‌ها را تمیز کند و با آن نماز بگزارد».

هر گاه که کفش‌ها را می‌کند در طرف چپش می‌گذاشت [۱۰۲]و می‌فرمود: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ فَلاَ يَضَعْ نَعْلَيْهِ عَنْ يَمِينِهِ وَلاَ عَنْ يَسَارِهِ فَتَكُونَ عَنْ يَمِينِ غَيْرِهِ إِلاَّ أَنْ لاَ يَكُونَ عَنْ يَسَارِهِ أَحَدٌ وَلْيَضَعْهُمَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ» [۱۰۳]. «هر گاه یکی از شما نماز گزارد کفش‌هایش را در طرف راست خود نگزارد. همچنین در سمت چپ خود نگذارد، زیرا که در سمت راست دیگری قرار خواهد گرفت، مگر آنکه در طرف چپ کسی نباشد و الا آن‌ها را میان پاهایش بگذارد».

[۹۸] ابوداود و ابن ماجه آن را روایت کرده‌اند. این حدیث به گفته طحاوی متواتر است. [۹۹] ابوداود و بزار (۵۳ – زوائد بزار) ـ حاکم نیز آن را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافق است. [۱۰۰] ابوداود و بزار (۵۳- زوائد بزار) حاکم نیز آن را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافق است. [۱۰۱] ابوداود و ابن خزیمه آن را روایت نموده‌اند. حاکم علاوه برروایت، آن را صحیح دانسته و ذهبی و نووی با وی موافقند. من نیز آن را در «الإرواء» (۲۸۴) تخریج کرده‌ام. [۱۰۲] ابوداود، نسایی و نیز ابن خزیمه (۱/۲۱۱۰) با سند صحیح آن را آورده‌اند. [۱۰۳] ابوداود و ابن خزیمه آن را روایت نموده‌اند. حاکم علاوه بر روایت، آن را صحیح دانسته و ذهبی و نووی با وی موافقند. من نیز آن را در «الإرواء» (۲۸۴) تخریج کرده‌ام.