وجوب طمأنینه در رکوع
حضرت در رکوعش طمأنینه و آرامش داشت، چنان که در ابتدای فصل پیش هم گفتیم، به آن کس که نمازش را درست نمیگزارد به این مسئله نیز سفارش کرد. میفرمود: «أَتِمُّوا الرُّكُوعَ وَالسُّجُودَ، فَوَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنِّى لأَرَاكُمْ مِنْ بَعْد [۳۷۴]ظَهْرِى إِذَا مَا رَكَعْتُمْ وَسَجَدْتُمْ» [۳۷۵]. «رکوع و سجود را کامل کنید سوگند به کسی که جانم در دست اوست، از پشت سرم شما را به هنگام رکوع و سجودتان میبینم». پیامبر مردی را دید که رکوعش ناقص بود و در انجام دادن سجده نیز عجله میکرد، گویی هم چون طیور بر زمین نوک میزد، فرمود: «لَوْ مَاتَ عَلَى هَذَا مَاتَ عَلَى غَيْرِ مِلَّةِ مُحَمَّدٍ، يَنْقُرُ صَلاَتَهُ كَمَا يَنْقُرُ الْغُرَابُ الدَّمَ، إِنَّمَا مِثْلُ الَّذِى يُصَلِّى وَلاَ يَرْكَعُ وَيَنْقُرُ فِى سُجُودِهِ كَالْجَائِعِ لاَ يَأْكُلُ إِلاَّ تَمْرَةً أَوْ تَمْرَتَيْنِ، مَاذَا يُغْنِيَانِ عَنْهُ» [۳۷۶]«اگر این مرد هم اکنون بمیرد جزو امت محمد شمرده نمیشود؛ در نمازش گویی کلاغی است که به خون نوک میزند. کسی که رکوعش را تمام نکند و در سجودش نوک بزند، مانند گرسنهای است که یکی دو عدد خرما میخورد ولی سیرش نمیکند». ابوهریره میگوید: دوستم، محمدصمرا از اینکه در نماز چون خروس بر زمین نوک بزنم و چون روباه به اطراف نگاه کنم و چون میمون بر زمین بنشینم نهی کرد [۳۷۷]. و میفرمود: «أسوء الناس سرقة الذي يسرق صلاته، قالوا: يا رسول الله! كيف يسرق صلاته؟ قال: لا يتم ركوعها ولا سجودها» [۳۷۸]. «بدترین دزدها کسی است که از نمازش بدزدد. گفتند: یا رسولالله، چگونه از نمازش دزدی میکند؟ فرمود: رکوع و سجودش را کامل نمیکند». پیامبر یک بار که نماز میگزارد با گوشۀ چشم به مردی نگریست که پشتش را برای رکوع و سجود صاف نمیکرد، وچون نمازش تمام شد فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ! إِنَّهُ لاَ صَلاَةَ لِمَنْ لاَ يُقِيمُ صُلْبَهُ فِى الرُّكُوعِ وَالسُّجُودِ» [۳۷۹]. «ای گروه مسلمانان! کسی که در رکوع و سجود پشتش را صاف نکند نماز نگزارده است». همچنین فرموده است: «لاَ تُجْزِئُ صَلاَةُ الرَّجُلِ حَتَّى يُقِيمَ ظَهْرَهُ فِى الرُّكُوعِ وَالسُّجُودِ» [۳۸۰]. «نماز کسی که در رکوع و سجود، پشتش را راست نکند کامل نیست».
[۳۷۴] یعنی: وراء، به طوری که درحدیث دیگری آمده. به نظر من این رؤیت امری حقیقی است و از معجزات آن حضرتصو خاص حالت نماز است نه عموم حالات. [۳۷۵] [۳۷۶] [۳۷۷] طیالسی، احمد و ابن ابی شیبه آن را تخریج کردهاند. حدیث فوق حسن است؛ این مطلب را در تعلیق بر «الأحکام» حافظ عبدالحق الا شبیلی (۱۳۴۸) بیان کردهام. [۳۷۸] ابن ابی شیبه (۱/۸۹/۲) و طبرانی و حاکم آوردهاند، در ضمن حاکم صحیحش دانسته و ذهبی با وی موافق است. [۳۷۹] ابن ابی شیبه(۱/۸۹/۱) و ابن ماجه و احمد با سندی صحیح. ر.ک: الصحیحة (۲۵۳۶). [۳۸۰] ابوعوانه، ابوداود و سهمی (۶۱) روایت کردهاند. دارقطنی هم صحیحش دانسته است.