نسخ و ابطال قرائت پشت سر امام در نماز جهری
در ابتدا پیامبر به مأمومین اجازه داده بود که قرائت را پشت سر امام در نماز جهری بخوانند تا اینکه روزی در نماز صبح، قرائت خواند، اما قرائت برحضرت سنگین (و دشوار) آمد. چون از نماز فارغ شد پرسید: شما پشتسر امامتان قرائت میخوانید؟ اصحاب گفتند: آری ولی با شتاب. فرمود: لاَ تَفْعَلُوا إِلاَّ أَنْ يَقْرَأَ أَحَدُكُمْ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ، فإنه لَا صلاةَ لِمَنْ لَمْ يقرأ بِها [۲۰۰]. «در اقتدا جز فاتحه چیزی نخوانید، زیرا نماز بدون قرائت فاتحه صحیح نیست». سپس آنان را از هر نوع قرائتی (حتی فاتحه) در نماز جهری نهی کرد و این هنگامی بود که از نماز جهری (که بنابر روایتی نماز صبح بود) فراغت یافته بود. پرسید: «هَلْ قَرَأَ مَعِى مِنْكُمْ أَحَدٌ آنِفًا؟»«آیا چند لحظه پیش کسی از شما با من قرائت خواند؟» مردی گفت: بلی من خواندم. پیامبر فرمود: «إِنِّى أَقُولُ مَا لِى أُنَازَعُ الْقُرْآنَ؟» [۲۰۱]. «با خودم میگویم: چرا (در قرائت) با من مشارکت میشود؟».
ابوهریره نقل میکند که مردم پس از آنکه این تذکر را از پیامبر شنیدند در نمازی که رسولالله قرائت را به طور جهر و بلند میخواند دست از قرائت کشیدند و در نماز غیرجهری قرائت را آهسته و با خود میخواندند [۲۰۲].
پیامبرسکوت در برابر قرائت امام را جزو شروط اقتدا قرار داد و فرمود: «إنَّمَا جُعِلَ الْإِمَامُ لِيُؤْتَمَّ بِهِ، فَإِذَا كَبَّرَ فَكَبِّرُوا، وَإِذَا قَرَأَ فَأَنْصِتُوا» [۲۰۳]. «امام برای این تعیین شده تا به وی اقتدا شود. پس هنگامی که تکبیر گفت شما نیز تکبیر بگویید و هنگام قرائت سکوت کنید». همچنان که گوش دادن به قرائت امام مأموم را از قرائت پشتسر امام بینیاز میکند که فرمود: «مَنْ كَانَ لَهُ إِمَامٌ فَقِرَاءَةُ الإِمَامِ لَهُ قِرَاءَةٌ» [۲۰۴]. «کسی که امامی دارد، قرائت امام قرائت وی نیز است» و این در نماز جهری است.
[۲۰۰] بخاری در «جزء» خود و ابوداود و احمد نیز روایتش کردهاند. ترمذی و دارقطنی آن را «حسن» دانستهاند. [۲۰۱] خطابی گوید: معنای عبارت این است: أداخل في القراءة وأغالب علیها، وقد تكون المنازعة بمعنی المشاركة والمناوبة، ومنه منازعة الناس في الندام؛و ندام با کسر نون جمع ندیم است. در این جا تنها معنای دوم درست است. به دلیل دست کشیدن صحابه از هر نوع قرائت و اگر از آن معنای نخست قصد میشد آنان از قرائت دست نمیکشیدند، بلکه تنها از مداخله (تداخل قرائت با هم) دست میکشیدند. چنانکه از ظاهر عبارت پیداست. [۲۰۲] مالک، حمیدی، بخاری در «جزء» ابوداود و محاملی (۶/۱۳۹/۱) آن را آوردهاند. ترمذی این روایت را «حسن» دانسته و ابوحاتم و ابن حبان و ابن قیم صحیحش دانستهاند. و شاهدی برای آن از حدیث عمرهست که در آخرش چنین آمده: مالی أنازع القرآن؟! أما یكفی أحدكم قراءة إمامه؟ إنما جعل الإمام لیؤتم به فإذا قرأ فأنصتوا»که بیهقی آن را در کتاب «وجوب القراءة فی الصلاة» روایت نموده، همچنین در «الجامع الکبیر» (۳/۳۴۴/۲). [۲۰۳] ابن أبی شبیه (۱/۹۷/۱) أبوداود، مسلم، أبوعوانه و رویانی در «مسند» (۲۴/۱۱۹/۱) و نیز در «الإرواء» (۳۳۲/۳۹۴) تخریج شده است. [۲۰۴] ابن أبی شیبه (۱/۹۷/۱) و دارقطنی و ابن ماجه و طحاوی و احمد از طرق زیادی به طور «مرسل» و «مسند» آن را آوردهاند. و ابن تیمیه آن را تقویت کرد به طوری که در «فروع» ابن عبدالهادی (۴۸۵/۲) نیز چنین است. بوصیری بعضی طرق آن را صحیح دانسته، من نیز مفصلاً درباره آن در «الأصل» و «الإرواء» (شماره ۵۰۰) صحبت کردهام.