نماز پیامبر صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

اطالۀ قیام پس از رکوع و وجوب طمأنینه در آن

اطالۀ قیام پس از رکوع و وجوب طمأنینه در آن

حضرت قیامش را تقریباً به اندازۀ رکوعش طول می‌داد، چنانکه ذکرش رفت. به قدری می‌ایستاد که تصور می‌شد نمازش را فراموش کرده [۴۱۲]. و امر به طمأنینه در آن می‌فرمود و به آن کسی که نمازش را درست نمی‌گزارد توصیه کرد: «ثُمَّ ارْفَعْ رَأْسَكَ حَتَّى تَعْتَدِلَ قَائِمًا (فيأخذ كل عظمٍ مأخذه) وفِي روایةٍ: «فَإِذَا رَفَعْتَ فَأَقِمْ صُلْبَكَ حَتَّى تَرْجِعَ الْعِظَامُ إِلَى مَفَاصِلِهَا» [۴۱۳]. «سرت را بلند کن تا راست بایستی، به طوری که هر استخوانی از بدنت در جای خود قرار گیرد». و در روایتی آمده: «چون راست شدی پشتت را هم راست کن و سرت را بلند نگه‌دار تا استخوانها به مفاصلشان برگردند». و به وی یادآور شد که «إِنَّهُ لا تَتِمُّ صَلاةٌ لأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ إذَا لم يَفْعَلْ ذَلِك». «نماز احدی از مردم کامل نیست، هر گاه آن را انجام دهد». و می‌فرمود: «لاَ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى صَلاَةِ عَبْدٍ لاَ يُقِيمُ فِيهَا صُلْبَهُ بَيْنَ رُكُوعِهَا وَسُجُودِهَا» [۴۱۴]. «خدای بلندمرتبه به نماز بنده‌ای که پشتش را میان رکوع و سجود راست نکند، نمی‌نگرد».

[۴۱۲] بخاری، مسلم، احمد و در «الإرواء» (شماره ۳۰۷) نیز تخریج شده است. [۴۱۳] بخاری و مسلم تنها جمله نخست را آورده و دارمی و حاکم و شافعی و احمد نیز روایت کرده‌اند. مراد از «عظام» در این روایت، ستون فقرات پشت است به طوری که در «اعتدال در رکوع» هم ذکر شد. و مفاصل جمع مفصل است که ملتقای دو استخوان با هم است (ر.ک: المعجم الوسیط). تنبیه: مراد از این حدیث واضح است و آن طمأنینه یافتن در قیام پس از رکوع است اما استدلال بعضی برادرانمان در حجاز و سایر جاها به این حدیث برای قرار دادن دست راست بر چپ در این قیام در هیچ یک از مجموعه روایات حدیثی پیش من و نزد فقها به «حدیث المسئ صلاته» شهرت دارد و استدلال باطلی است. چون در طرق حدیث و الفاظ آن چیزی درباره آن نیامده. حال چگونه است که با تفسیر آن پس از رکوع گرفتن است چپ با راست روا داشته می‌شود؟! براهین و دلایلی حدیثی برخلاف آن است و چنانکه ذکر شد و اصلاً در حدیث نیامده است. زیرا مقصود از عظام در آن استخوان‌های پشت است چنانکه ذکر شد این کار پیامبرصنیز مؤید آن است که «استوی حتی یعود کل نقار مکانه» لذا با دیده انصاف باید در آن تأمل کرد! من شکی ندارم که قرار دادن دست بر سینه در این قیام، بدعت ضلاله است زیرا هیچ چیز در این باره در احادیث نماز و سایر احادیث نیامده و اگر اصلی می‌داشت به ما می‌رسید ولو آنکه خبر واحد می‌بود و تا جایی که می‌دانم احدی هم از سلف آن را انجام نداده‌اند و ائمه حدیث هم اشاره‌ای بدان نکرده‌اند. و آنچه را که توریجری در رساله‌اش (ص ۱۸ و ۱۹) از امام احمد/نقل کرده مخالفتی با این بحث ما ندارد؛ وی گفته است: «إن شاء أرسل یدیه بعد الرفع من الركوع و إن شاء وضعها»«این مفهوم آن چیزی است که صالح ابن امام احمد در «مسائل» عفو ص ۹۰ از پدرش نقل کرده» وی این را به پیامبر نسبت نمی‌دهد بلکه تنها به عنوان اجتهاد و رأی خود ابراز می‌دارد و مسلم است که در اجتهاد هم گاهی اشتباه می‌شود. پس اگر دلیل صحیحی به بدعت بدون بدعت بودن آن دارد، به طوری که شیخ الإسلام ابن تیمیه در یکی از آثارش بیان کرده و من از این سخن امام احمد چنین برداشت می‌کنم که سنت بودن نهادن است در این هنگام از نماز از نظر وی ثابت شده نبود و وی در عمل بدان یا ترک آن توصیه به تخییر کرده است. آیا شیخ فاضل گمان دارد که امام به همین شکل در وضع قبل از رکوع نیز تخییر می‌کند؟ پس ثابت شد که وضع مذکور جزو سنت نیست. آنچه بیان شد بیان مختصری بود پیرامون این مسأله که جای بسط و تفصیل دارد اما در اینجا محبان آن را نداریم و جای آن ردیه‌ای است که در مقدمه چاپ پنجم (ص ۳۰) از این چاپ جدید بدان اشاره کردم. [۴۱۴] احمد و طبرانی در «الکبیر» با سند صحیح.