مقدمۀ مؤلف
هنگامی که سی سال پیش چاپ اول این کتاب منتشر شد، صحنههای تکاندهنده و تعیینکنندهی سرنوشت شرق و غرب و اسلام و مسیحیت که موضوع این کتاب است، به شکل مخصوص خود آشکار گشته بود.
وقتی در سال ۱۹۳۴م کتاب برای دومین بار منتشر گشت، تصادم شرق و غرب و برخورد اسلام و مسیحیت با شدت هرچه تمامتر به وقوع پیوسته بود، و کتاب با بحثها و تحقیقات جدیدش انعکاس خاصی داشت.
موقعی که چاپ سوم آن در سال ۱۹۵۲ م با چهار برخورد تازه از مهمترین رویدادهای قاطع تاریخ اسلام یعنی: جنگ ملازکرد، نبرد منصوره، جنگ عین جالوت و فتح قسطنطنیه توسط ترکان عثمانی، انتشار یافت، اهمیت کتاب به بهترین وجه جلوه کرد.
و امروز نیز بعد از چندین سال و پس از آنکه رسیدگی به کار تحقیق و بررسی پیرامون اندلس (اسپانیای اسلامی) اوقات مرا گرفته بود، چاپ چهارم این کتاب را با افزودن سه صحنهی دیگر از برخوردهای قاطع: جنگ باب شرزی، نبرد حطین، سرگذشت قصر، به خوانندگان تقدیم میدارم.
در هریک از این سه صحنه، کشمکش بین شرق و غرب و اسلام و مسیحیت با خطرناکترین شکل خود، دیده میشود.
در برخورد اول میبینیم چگونه «شارلمانی» پادشاه فرانسه در صدد برآمده بود دولت اسلامی اسپانیا را براندازد، ولی همچنان نخستین گام را برمیدارد.
در صحنهی دوم پیروزی درخشان صلاح الدین ایوبی بر فرنگیان اورپا را میبینیم که منجر به استرداد «بیت المقدس» گردید و به سرنوشت دولت لاتینی و صلیبی برای همیشه خاتمه داد.
در رویداد سوم، غرب بر استعمار پرتقال پیروز میشود. تردید نیست که آثار این حوادت مشهور، در تعیین سرنوشت دو پایگاه نظامی شرق و غرب، منظور ما را در نگارش این کتاب بیش از پیش تأیید و تقویت میکند.
منظور اساسی ما از نگارش این کتاب همان است که از نامش پیداست «صحنههای تکاندهنده در تاریخ اسلام». اما درسهای تاریخی که میتوانیم از این صحنهها بیاموزیم درگذشت اعصار و قرون حتی تا زمان ما همچنان زنده مانده، هرچند در لباسهای جدید خود، دگرگونی یافته است.
از اینرو آنچه در این کتاب میخوانید، مجموعهای از وقایع و حوادث خطیری است که در خلال تاریخ اسلام پدید آمده و در برخورد همیشگی میان شرق و غرب و اسلام و مسیحیت، به نحو آشکاری تأثیر بخشیده است.
در این رویدادها خواننده میبیند که چگونه خاطره جنگهای صلیبی، قرنها محور این کشمکشها بوده، و هرگاه اسلام خواسته نیرو بگیرد، چگونه آتش آن شعلهور گشته است، و چرا تاکنون راهی برای صلح میان این دو قطب نیافته اند.
حتی بعد از آنکه خلافت اسلامی (عثمانیها) فکر قدیمی خود را برای تسلط بر غرب و خاضعنمودن مسیحیت در برابر اسلام رها ساخت، و ملل اسلامی سرگرم توسعه سیاسی قلمرو خود بودند نیز این کشمکش باقی ماند.
حقیقت اینست که اندیشه جنگهای صلیبی هنوز زنده است، و حتی بعد از آنکه قوای اسلام در شرق رو به ضعف نهاد و عمر دولت اسلامی در اندلس به پایان رسید، این فکر همچنان در غرب زنده مانده است!
انگیزه بیداری این فکر در ملل مغرب زمین نیز، خطر فتوحات عثمانی بود که تا قلب اروپا رخنه کرد.
هنگامی که این نیروی جنگنده بعد از تصادم و کشمکشهای طولانی و خیانتهای داخلی [۱]، در برابر غرب رو به افول نهاد، اندیشه جنگهای صلیبی به صورت دیگری در لباس سیاسی جدید درآمد. این لباس همان سیاست استعماری است که براساس آن میباید غرب تسلط خود را بر ملل اسلامی و شرقی حفظ کند و مترصد باشد که قیامها و نهضتهای اسلامی و شرقی نضج نگیرد [۲].
برخورد اسلام و مسیحیت در میدانهای جنگ و صلح، پیوسته موجب جدائی و نزدیکی میان آنها بوده، و در سرنوشت هرکدام عمیقترین اثرها را داشته است.
در میدان جنگ، فتح و شکست یکی از دو طرف، نتایجی به همراه دارد که گاهی نسبت به طرف مقابل، تکاندهنده و کوبنده است. اما در میدان صلح، تمدن اسلامی در اثنای قرون وسطی، در شرق و اسپانیا پرتو افکنده بود، و تأثیر به سزائی داشت.
ما نیز اندیشهی تألیف این کتاب و بیشتر موضوعات آن را از همین منبع سرشار گرفتهایم. به این معنی که مجموعهای از وقایع و صحنههای تکاندهنده را انتخاب نموده، و اینک آن را تقدیم میداریم. صحنههائی که به طور آشکار، خطر آن در سیر شرق و غرب و اسلام و مسیحیت محسوس است.
من به خصوص نسبت به سه مورد از این صحنههای قاطع، اهمیت بیشتری قائل هستم. این سه مورد: محاصرهی قسطنطنیه، سرگذشت شهیدان اسلام در خاک فرانسه، و فتح قسطنطنیه توسط خلفای عثمانی است.
صحنههای اول و دوم، بدون شک بزرگترین حوادث و جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام و مسیحیت است.
زیرا عقب گرد اسلام در کنار دیوارهای قسطنطنیه، اسلام را از تصرف اروپا از ناحیهی شرق باز داشت، و موجب شد که دولت روم شرقی جان تازهای بگیرد که تا چندین قرن جریان داشت.
عقبنشینی مسلمانان از مقابل فرانکها در سرزمین شهیدان نیز باعث گردید که اسلام از تسلط بر ملل غرب و شمال اروپا باز ماند، و آخرین نقطه پیروزی اسلام در غرب باشد.
زیرا «سرزمین شهیدان» واقع در خاک فرانسه بود که مسیحیت را نجات داد و به ملل اروپا جنبش و زندگی تازهای بخشید.
اما حادثهی سوم یعنی فتح قسطنطنیه توسط خلفای مجاهد عثمانی، با وجود اینکه نمایشگر تفکر اولیهی اسلام بود، تأثیر چندانی در نشر دعوت اسلامی میان ملل اروپا نداشت، اما نسبت به غرب و اروپای مسیحی، شکل جدیدی از خطر اسلامی و عاملی برای برانگیختن خاطرهی جنگهای صلیبی، و باعث اتحاد دول اروپا برای مقاومت در برابر این قدرت جدید اسلام بود. اروپای مسیحی پیوسته این سیاست را دنبال کرد، تا اینکه دول اروپا امپراطوری عثمانی را از میان برد و نیرو و خطر آن را از کار انداخت [۳]، در بسیاری از پیشآمدها و موارد دیگر، این فکر کوبنده در تغییر سرنوشت اسلام و مسیحیت به نحو آشکاری دیده میشود.
مثلا در جنگ (زلاقه) نه فقط پیروزی مسلمانان، پیروزی اسپانیای مسلمان نبود، بلکه نوعی عقبگرائی اسلام در برابر مسیحیت و زنگ خطری برای روشنشدن آتش جنگهای صلیبی بود.
جنگهای صلیبی نیز شکل تازه و خطرناکی از این کشمکش دائمی میان شرق و غرب و اسلام و مسیحیت بود. زوال اسلام در اسپانیا و تمدن اسلامی اندلس نیز فقط برای اسپانیا یک حادثه نبود، بلکه مصیبتی برای تمام جهان اسلام بود.
فرض کنیم که اگر مسلمانان شهر رُم را فتح میکردند و از کنار دیوار آن عقب نمینشستند، مسیحیت چه سرنوشتی پیدا میکرد؟
آیا در آن صورت سپاهیان صلیبی قادر بودند دولت فاطمی مصر را شکست بدهند و در شرق استقرار یابند؟ اینجاست که باید دید در صورت تصرف «رم» و باقیماندن مسلمانان در آنجا، اسلام و ملل اسلامی چه سرنوشتی پیدا میکردند؟!
این همان فکری است که ما اصرار داریم با انتخاب این «صحنههای تکاندهنده» در برخورد شرق و غرب و اسلام و مسیحیت، آن را مجسم کنیم [۴].
شکی نیست که ما نتوانستهایم تمام آنچه را تاریخ اسلام در این خصوص برای ما باقی گذاشته است، در این کتاب بیاوریم؛ زیرا موارد دیگری در تاریخ اسلام هست که همین آثار قاطع و تکاندهنده را دارد. هرچند از لحاظ خود حادثه و مدت آن به ملاحظه اعصاری که این صحنهها در آن پدید آمده است، انگیزههای متفاوت دارد.
قاهره - ربیع الثانی ۱۳۸۲ هـ
مطابق اگست ۱۹۶۲ م
محمد عبدالله عنان
[۱] با مراجعه به تاریخ اسلام متوجه میشویم، روافض/ صفویها در طول تاریخ ننگین خود خلفای مجاهد عثمانی را از پشت خنجر زده و به کمک اروپائیها بر علیه عثمانیان جنگیدهاند. [مصحح] [۲] و. ک اسمیت W. C. Smith خاورشناس معروف، مدیر مرکز اسلامی دانشگاه «مک کیل» کاندا، این قسمت را از مقدمهی کتاب ما «صحنههای تکاندهنده» در کتاب خود به نام «اسلام در تاریخ جدید» آورده و متذکر شده است که آنچه در مقدمات سه چاپ گذشته کتاب ما چه به زبان عربی و چه به زبان انگلیسی آمده است، نشان میدهد که مؤلف آن (محمد عبدالله عنان) همچنان بر سر عقیدهی خود راجع به دشمنی غرب نسبت به شرق پا برجاست» سپس میگوید: «ما نیز این مؤلف شرقی را در صحت استنتاج خود تأیید میکنیم. ما هم تاکنون با ایمان عمیق نظریه خود را در این خصوص (که حوادث تاریخی هم کاملاً آن را تأیید میکند) یعنی سیاست استعماری جدید به جای جبههی استعماری قدیم، همچنان حفظ کردهایم و بر این عقیده هستیم! آری، غرب همچنان بر سر دشمنی قدیمی خود نسبت به شرق باقی است! هرچند این دشمنی امروز شکل دیگری به خود گرفته، و در پشت پردههای سیاست استعماری یا بست و بندهای غربی در درون سازمانهای بزرگ بین المللی بخصوص «سازمان ملل» - و پشتیبانی دولتهای غربی از تجاوز صهیونیست جهانی، در اغتصاب فلسطین و سایر مظاهر آن، پنهان گشته است! [۳] تا جائی که نه تنها کلیه متصرفات را از چنگ عثمانیها درآورد و آنها را در محدودهی ترکیه کنونی نگاه داشت، بلکه تمام شعارهای اسلامی آن را تغییر داد و با الغای مذهب اسلام و تغییر خط آنها، وارثان آن امپراطوری بزرگ و تمدن اسلامی را به تمام معنی غربزده و بیگانه از شرق و اسلام نمود. (مترجم) [۴] ترجمهی انگلیسی این کتاب در سال ۱۹۴۱ در شهر فرهنگی پاکستان (لاهور) به نامDecisive– moments in the history of Islam منتشر شد و تاکنون (یعنی ۱۳۸۲ هـ) چند بار چاپ شده است. ترجمه آن به زبان اردو نیز انتشار یافته است. اینک بحمد الله این کتاب پر ارج به زبان فارسی نیز منتشر میگردد و در دسترس فارسیزبانان قرار میگیرد. (مترجم)