صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام

فهرست کتاب

لشکرکشی فرانسه برای پیکار با مسلمانان اسپانیا

لشکرکشی فرانسه برای پیکار با مسلمانان اسپانیا

جنگ بزرگ عبدالرحمن غافقی، آخرین پیکار مسلمانان با فرانسویان نبود، همچنین واقعه‌ی سرزمین شهیدان در خاک فرانسه آخرین برخوردی نبود که میان مسلمانان اسپانیا و فرانسویان به وقوع پیوست؛ زیرا علی رغم شکست مسلمانان در کرانه‌های رودخانه «لوار» فرمانروایان اسلام بعد از آن نیز مجدداً از سلسله جبال «پیرنه» عبور کردند و چندین بار در جنوب فرانسه جنگیدند.

پادشاهان فرانسه از زمان (شارل مارتل) در صدد بودند جنوب پیرنه را به عنوان خطر مرزی فرانسه در مقابل حملات مسلمانان تعیین کنند. اولین گامی که می‌بایست در این راه برداشته شود این بود که فرانسویان پایگاه‌های اسلامی را در ایالت سپتمانیه واقع در جنوب فرانسه اشغال کنند، و مسلمین را از اراضی «گالیس» بیرون برانند و آن‌ها را به ماورای جبال «پیرنه» برگردانند.

این نقشه توسط «پپین» پسر شارل مارتل عملی شد. مرز «ناربون» آخرین قلعه اسلامی بود که پپین آن را در سال ۷۶۰ میلادی به تصرف آورد و با سقوط پایگاه این شهر، سیادت مسلمین در «گالیس» نیز به پایان رسید.

در این ایام اندلس (اسپانیا) دچار هرج و مرج و جنگ خانوادگی بود و پیوسته برای نجات خود چاره می‌جست.

خلافت بنی امیه در شرق سقوط کرد (۱۳۲ هـ) بعد از روی کارآمدن بنی عباس یکی از بازماندگان اموی‌ها به نام «عبدالرحمن بن معاویه» توانست از آن گیر ودار که تمام خاندان او را فرو گرفته بود، بگریزد و روی به افریقا بگذارد.

سپس با مساعدت و راهنمائی یاران دودمانش وارد اسپانیا شد و بعد از پیروزی بر دشمنانش در جنگ مشهوری که در سال ۱۳۸ هـ نزدیک «قرطبه» به وقوع پیوست به فرمانروائی اسپانیا نائل گردید. عبدالرحمن اموی که چون نخستین فرد بنی امیه بود که وارد اندلس (اسپانیا) شد «عبدالرحمن داخل» هم خوانده می‌شود. سعی کرد به جای دولت اموی شرق که از میان رفته بود، دولت دیگری در این سوی دنیای اسلام تأسیس کند.

ولی او در آغاز کار خود را با مشکلاتی مواجه دید؛ زیرا حکام محلی در قبضه کردن حکومت اسلامی اسپانیا با وی رقابت می‌نمودند، از این رو عبدالرحمن چندین سال فقط سرگرم جنگ‌های داخلی و سرکوب‌نمودن شورش‌هائی بود که از نواحی مختلف اسپانیا بر ضد او به وقوع می‌پیوست.

در این مدت اسپانیا در اضطراب و بی‌نظمی به سر می‌برد، آرامش خود را از دست داده بود و جنگ‌های خانوادگی وحدت و نظم آن را متلاشی می‌ساخت. با این وصف او به مرور ایام با پشت کار و سیاست و تدبیر توانست شورش‌ها را سرکوب کند و دشمنان خود را یکی پس از دیگری شکست دهد.

***

مملکت فرانسه در آن موقع، زمام حکومت خود را بعد از درگذشت «پپین» به فرزند او «شارلمانی» می‌سپرد (۷۶۸ م) چند روز بعد از روی کارآمدن «شارلمانی» نیز برادرش (کارلمان) درگذشت و او وارث بی‌رقیب کلیه کشور عظیم آن روز فرانسه از کرانه‌های رودخانه «راین» تا سلسله جبال «پیرنه» گردید و متعاقب آن بر سراسر اروپا استیلا یافت.

شمارلمانی پادشاه بزرگی بود. او در عصر خود بزرگترین پادشاه مسیحی به شمار می‌رفت و امپراطور مقدس دولت روم لقب گرفت. او به علاوه نبوغ نظامی فوق العاده‌ای که داشت قهرمان مسیحیان و حامی بزرگ آن‌ها نیز بود.

او همینکه به سلطنت رسید، جنگ خود را با قبائل بت‌پرست «ساکسون» در آن سوی رودخانه «راین» آغاز کرد و قصد داشت که آن‌ها را به کیش مسیحی درآورد.

در همان اوقات نیز نقشۀ جنگ با مسلمانان اسپانیا را می‌کشید ولی از اقدام به آن بیمناک بود و با احتیاط گام برمی‌داشت، شارلمانی در جنگ با مسلمانان دو نظر مذهبی و سیاسی داشت و فقط دنبال فرصت می‌گشت تا نقشه‌ی خود را عملی سازد.

جنگ‌های خانوادگی اسپانیا و اختلافات سران آن، برای پادشاه فرانسه فرصت مناسبی بود که دخالت نموده جنگ را آغاز کند، او فکر می‌کرد که اگر از جنگ با «ساکسون»‌ها فراغت یابد، می‌تواند از آن فرصت مناسب برای درهم‌کوبیدن اسپانیای مسلمان استفاده کند.

حوادث اسپانیا این فرصت را به شارلمانی داد؛ زیرا در سال ۱۵۷ هجری «سلیمان بن یقظان کلبی» حکمران برشلونه (بارسلون) وجیرنده و «حسین بن یحیی انصاری» حکمران سرقسطه (ساراکوس) برای جنگ با عبدالرحمن و خلع وی هم پیمان شده، سر به شورش برداشتند.

شورش در جنوب اسپانیا نیز استمرار داشت و عبدالرحمن پیوسته در صدد ریشه‌کن ساختن آن بود. وضع طبیعی کوه‌های شمال مشکل و دست‌یافتن به آن از جمله اسبابی بود که شورشیان را به ادامه جنگ تشجیع می‌کرد.

عبدالرحمن که نمی‌توانست شخصاً به جنگ آن‌ها برود، دید که باید برای جلوگیری از پیشروی آن‌ها پیشدستی کند. به همین جهت لشکری به فرماندهی، «ثعلبه بن عبیده» به سوی آن‌ها اعزام داشت. سلیمان بن یقظان او را شکست داد و خود ثعلبه را اسیر کرده لشکرش را پراکنده ساخت و بدینگونه شورش در شمال بالا گرفت.

با این وصف سران انقلاب و در رأس آن‌ها سلیمان بن یقظان اطمینانی به پیروزی موقت خود نداشتند. زیرا از اراده و قدرت عبدالرحمن آگاه بودند و می‌دانستند که او به هر قیمت شده انتقام خواهد گرفت.

از این رو به فکر افتادند از پادشاه فرانسه استمداد کنند. سلیمان که تواریخ لاتین او را «ابن العربی» می‌نامد با تنی چند از یارانش در بهار ۷۷۷ میلادی به ملاقات (شارلمانی) رفت.

در آن ایام دربار شارلمانی در شهر «پادر بورن» از ایالت «وستفالیا» واقع در شمال غربی آلمان بود. او در آن اوقات ساکسون‌ها را شکست داده بود و سرگرم تعیین سرنوشت آن‌ها بود.

در همان هنگام سلیمان و یارانش به ملاقات او رفتند و از وی خواستند که با آن‌ها در جنگ با عبدالرحمن هم‌پیمان شود!

سلیمان پیشنهاد کرد که شارلمانی نخست به جنگ ایالات شمالی اسپانیا برود و تعهد کرد که در این لشکرکشی با وی همکاری کند و شهرهائی را که او و دوستش از جانب فرمانروایان «قرطبه» در اختیار دارند مخصوصاً شهر «ساراکوس» را به وی تسلیم کند.

تواریخ مسیحی اسپانیا می‌گوید که «آلفونس» حکمران مسیحی امارت جلیقیه (گالیسیا) بود که شارلمانی را دعوت به جنگ با اسپانیای مسلمان کرد. ولی روایات اسلامی و فرانسوی صریحاً می‌گوید دعوت از جانب سلیمان ین یقظان و دوستش به عمل آمد.

تواریخ اسلامی با کمال وضوح می‌گوید که سلیمان شارلمانی پادشاه فرانسه را دعوت کرد که روی به قلمرو اسلام بگذارد و تعهد کرد که «برشلونه» و «سرقسطه» را به وی تسلیم کند [۵۲].

***

شمارلمانی پادشاه فرانسه نیز به دعوت شورشیان مسلمین جواب مثبت داد و با برنامۀ آن‌ها موافقت کرد.

سلیمان بن یقظان، رهبر شورشیان فقط برای تأمین منظور خویش کار می‌کرد، او قبل از هرچیز می‌خواست قدرت امارت قرطبه (کوردابا) درهم شکسته شود، و در آنچه او در دست داشت تحت حمایت پادشاه فرانسه استقلال داشته باشد، ولی پادشاه فرانسه برنامه‌ی دیگری داشت. سیاست دربار فرانسه بر این پایه استوار بود که روح شورش و اختلاف را هرچه بیشتر در اسپانیای اسلامی تقویت کند و قدرت حکومت آن را از میان ببرد.

در اوقاتی که اسپانیا دستخوش شورش حکومت‌های داخلی و نفاق و اختلاف بود و اوقات عبدالرحمن صرف فرونشاندن شورش‌ها و از میان‌بردن اختلافات می‌شد درست به عکس، فرانسه متشکل می‌گشت!

پس از اینکه فرانسویان توانستند مسلمانان را از جنوب فرانسه خارج سازند و به آن سوی جبال پیرنه برگردانند و کلیه پایگاه‌ها و قلعه‌های مسلمین واقع در خاک فرانسه را به تصرف آورند، در صدد برآمدند که با مسلمانان در آن سوی سلسله جبال پیرنه پیکار کنند و کشور اسپانیا یا دست کم ایالات شمالی آن را از دست مسلمین خارج سازند.

«اینهارت» مورخ شارلمانی می‌گوید: حمله‌ای را که پادشاه فرانسه شکل داده بود تنها به منظور هجوم به «قرطبه» بود. ولی از لشکر انبوهی که شارلمانی بسیج کرده بود به دست می‌آید که منظور وی تنها دست‌یافتن به شهرهائی که سلیمان وعده داده نبود، بلکه به عکس شارلمانی قصد داشت همه خاک اسپانیا را تصرف کند یا لا اقل بر نصف شمالی آن دست یابد.

از نظر دیگر روشن بود که شارلمانی علاوه بر منظور سیاسی از این جنگ هدف مذهبی هم داشت، این موضوع را تواریخ آن روز و بعدی لاتین تأیید می‌کند. بخصوص که شارلمانی منظور خود را پیش از اقدام به اطلاع پاپ «هادریان» رسانده بود و پاپ هم به وی تبریک گفت! و وعده داد که برای اینکه سالم به کشورش برگردد دعا خواهد کرد [۵۳].

شارلمانی پس از شکست‌دادن قبایل بت‌پرست «جرمنی» و سرکوبی فرمانده آن‌ها «فیدو کنت» صبر کرد تا فصل زمستان بگذرد، آنگاه روانه جنوب شد و اعیاد «فصح» را در ایالات «اکوتین» نزدیک «بردو» برگزار کرد.

شارلمانی در اول بهار ۷۷۸ میلادی نیروهای خود را مرکب از نوستری‌ها و جرمن‌ها و لومباردها و سپاهیان بریتانی [۵۴]و اکوتین گرد آورد، و به سرعت پیش آمد تا قبل از رسیدن فصل زمستان جنگ اسپانیا را آغاز کند.

شارلمانی سپاهیان انبوه خود را دو قسمت کرد: یک دسته از ناحیۀ شرقی جبال پیرنه گذشتند، و دستۀ دیگر به فرماندهی خود وی از ناحیه غربی پیرنه راه سابق رومی بالای جنگل (ژان‌دی لاپور) مشرف بردشت‌های (روانسولس) [۵۵]عبور کردند و هردو لشکر در کرانه‌های رود «ایبری» مقابل سرقسطه «ساراکوس) به هم رسیدند. در آنجا شارلمانی پادشاه فرانسه با هم‌پیمان‌های مسلمانش ملاقات کرد.

[۵۲] اخبار مجموعه ص ۱۱۲ و ۱۱۳ و کامل ابن اثیر ج ۶ ص ۵ و ۲۱ و تاریخ ابن خلدون ج ۴ ص ۱۲۴. [۵۳] نگاه کنید به کتاب مورخ بزرگ اسپانیائی «پیدال». [۵۴] منظور بریتانی فرانسه ایالات غربی آن کشور، رو به روی دریای مانش است. (مترجم) [۵۵] Roncevalles.