صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام

فهرست کتاب

اعلام جهاد صلاح الدین و فتوحات درخشان او

اعلام جهاد صلاح الدین و فتوحات درخشان او

علائم جنگ رفته رفته آشکار می‌گشت، صلاح الدین نیز مأمورانی به مصر و سوریه و جزیره اعزام داشت، تا مردم را برای جهاد فرا خوانند و مجهز و آماده سازند در اواخر محرم سال ۵۸۳ هجری صلاح الدین با نیروهای خود از دمشق خارج شد و روی به «بُصری» نهاد تا در آنجا راه بازگشت زائران بیت الله را امن کند.

زیرا به وی خبر رسیده بود که «رینودی شاتیون» حکمران کرک (و به روایت اسلامی ازماط) در صدد غافلگیر ساختن حجاج است. وی قبلا در یک فرصت مناسب و در اثنای حمله زمینی و دریائی که سازمان داده بود حجاج بیت الله را غافلگیر ساخته بود، و از آنجا به «عیذاب» بندر مصری رفته بود.

این مرد هر پیمان صلحی که می‌بست آن را نقض می‌کرد، تا جائی که صلاح الدین قسم یاد کرده بود که اگر به این حکمران حیله‌گر دست یافت با دست خود او را به قتل رساند.

همین که موقع بازگشت حاجیان فرا رسید، صلاح الدین خود را به «کرک» و «شوبک» رسانید و اطراف آن را اشغال کرد. سپاهیان مصر به فرماندهی برادرش ملک عادل از راه «ایله» سر رسیده به وی ملحق شدند. نیروهای شام و جزیره نیز در همان اثنا فرا رسیدند. این نیروها در دمشق تحت فرماندهی ملک افضل پسر صلاح الدین گرد آمدند.

این سپاه به فرمان صلاح الدین به شدت مرز «عکا» را به منظور اشغال و تخریب آن مورد هجوم قرار دادند، و با قشون فرنگ و «جنگجویان معبد» و «اسبتاریه» در یک جنگ مهمی درگیر شدند. فرنگیان شکست خوردند و فرمانده جنگجویان، و بسیاری از آنان به قتل رسیدند. مسلمانان نواحی عکا را تصرف نموده و بر بسیاری از غنائم و اسیران دست یافتند.

سپس نیروهای صلاح الدین به قوای پسرش ملک افضل پیوست و از اجتماع دو لشکر سپاه بزرگی بوجود آمد. تواریخ اسلامی آن را به دوازده هزار سواره نظام و جمعیت انبوهی از داوطلبان برآورد کرده اند.

صلاح الدین بعد از آنکه خود را مهیا ساخت با نیروهایش راه جنوب را پیش گرفت و به طرف «طبریه» رفت و بر آن دست یافت، مدافعان شهر پناه به قعلۀ آن بردند. صلاح الدین می‌خواست فرنگیان را به جنگ بکشد ولی آن‌ها پیش نیامدند. او نیز طبریه را رها ساخت و به لشکرگاه خود نزدیک شهر برگشت.

فرنگیان بعد از آنکه چشمه‌های آب را خراب کردند در دشتی نزدیک طبریه به انتظار رسیدن سپاه مسلمین گرد آمدند.

در روز بیست و چهارم ربیع الاول سال ۵۸۳ هجری مسلمانان به مقصد لشکرگاه فرنگیان به حرکت درآمدند. سپاه فرنگیان قریب پنجاه هزار جنگجو بود.

فرماندهی آن‌ها را «جی دی لوسنیان» پادشاه بیت المقدس و «پرنس رینودی شاتیون» حکمران کرک و «کنت ریمون» حکمران طرابلس و سران جنگجویان معبد و استباریه به عهده داشتند.

مقصود فرنگیان این بود که سپاه اسلام را از رفتن به طبریه و تصرف قعلۀ آن مانع شوند. به همین جهت روی به طبریه نهادند تا محلی را که دارای آب باشد به دست آورند. سپاه اسلام راه را بر آن‌ها گرفت و دو لشکر به جان هم افتادند. پیکار سختی درگرفت، صلیبی‌ها با سرسختی جنگیدند ولی کفه‌ی جنگ به نفع مسلمانان چربید، و توانستند فرنگیان را محاصره کنند. فرنگیان ناگزیر پناه به تلی نزدیک قریه «حطین» بردند. مسلمانان در مقابل آن‌ها صف بستند و مجدداً نبرد سختی درگرفت.

جنگجویان فرنگی که پناه به تل برده بودند سخت از خود دفاع نمودند و چند بار مسلمانان را عقب زدند، ولی سرانجام به سختی شکست خوردند و پراکنده شدند سربازان اسلام به خیمۀ پادشاه آن‌ها و صلیب بزرگ به نام (صلیب صلبوت) که عقیده داشتند پاره‌ای از چوبی که حضرت عیسی را بر آن دار زدند در آنست، دست یافتند.

سایر امرا و جنگجویان فرنگ که پیش از همه پادشاه بیت المقدس، و رینودی شاتیون، و سرکردۀ استباریه و عده زیادی از جنگجویان بودند، اسیر شدند. امرا و اسیران را به خیمه صلاح الدین آوردند. صلاح الدین با دست خود رینودی شاتیون (یا پرنس ارناط) را به قتل رسانید تا به نذر خود عمل کرده و پاداشی برای حیله‌های مکرر او، و جسارت‌های وی در راهزنی حجاج و قصد سوءِ او نسبت به قبر پیغمبر باشد. شکست فرنگیان فتح بزرگ مسلمین بود که از زمان آمدن صلیبی‌ها به شرق سابقه نداشت.

به دنبال شکست فرنگیان و متلاشی‌شدن قوای آن‌ها، صلاح الدین به طبریه رفت و قلعه آنجا را با امان‌خواستن مدافعانش متصرف شد، سپس آهنگ عکا نمود. مردم عکا نیز از شهر بیرون آمدند و امان خواستند. مسلمانان در روز جمعه اول جمادی الاولی وارد عکا شدند و اولین نماز جمع را بعد از آنکه به تصرف فرنگیان آمده بود برگزار کردند. سپس صلاح الدین شهر را به فرزندش ملک افضل سپرد.

مسلمانان بر چندین شهر نزدیک مانند: ناصره، قیساریه، حیفا، صفوریه و غیره استیلا یافتند. سپس صلاح الدین به طرف شمال روی آورد و صیدا و پس از آن بیروت را تصرف نمود – این تحرکات پیروزمندانه در کمتر از یک ماه انجام گرفت-، سپاهیان او به صورت سیلی درآمده بود که همه چیز را در سر راه خود می‌برد. سایر امرای فرنگ نیز در نقاط دیگر با اضطراب و نگرانی به سر بردند.