ارزیابی پیروزی مسلمانان
جنگ زلاقه یکی از روزهای درخشان پیروزی اسلام بر مسیحیت است. لازم به ذکر است که برخورد اسلام و مسیحیت در دشتهای زلاقه صفحهای از تاریخ جنگهای صلیبی است که اسپانیا نخستین پایگاه آن بود، و اندکی بعد در مشرق شعلهور گردید، درست همان وقتی که اسپانیا نیز صحنههای زد و خوردهای اسلام و مسیحیت بود.
از اینرو جنگ زلاقه نتایجی بیش از شکست پادشاه کاستیل، و پیروزی مرابطین و همپیمانان آنها از طوایف اندلس به بار آورد. زیرا جنبش دینی مرابطین که در اندک مدتی دشتهای مغرب و شهرهای آن را اشغال کرد، سپس از دریا گذشت و به اسپانیا آمد تا به یاری دولتهای اسلامی شتابد، چنان رعبانگیز بود که مسیحیت را به وحشت انداخت، و خطر روزافزون تحرکات مسیحیان را در آن سوی کوههای پیرنه به دنبال داشت.
اسپانیای اسلامی بعد از جنگ «سرزمین شهیدان اسلام در فرانسه» و نجات مسیحیت به دست «شارل مارتل» دوبار مانند جنگ زلاقه جنبش نمود:
نخست در زمان الناصر لدین الله (۳۰۰ – ۳۵۰ هـ) و بار دوم در عهد حاجب منصور (۳۶۹ – ۳۹۲). در هردو بار نیز اسپانیای مسیحی به ماورای کوههای شمال رانده شد و فتوحات اسلامی تا دورترین نقطه اسپانیا پیش رفت.
اقدامات آلفونس پادشاه کاستیل متعاقب جنگ زلاقه، این مقصود صلیبی را که نتیجه برخورد زلاقه بود، تثبیت و تأکید میکند. آلفونس متوجه شد که اتحاد مسلمانان افریقا و اندلس ممکن است به سرنوشت اسپانیای مسیحی خاتمه دهد، و او ناچار است با سایر قدرتهای مسیحی کنار بیاید.
از این رو نامهها و سفرائی به سوی پادشاهان و امرای مسیحی ماورای سلسله جبال پیرنه روانه کرد و آنها را از خطر مهیبی که پیوسته گسترش مییافت آگاه ساخت، و اعلام خطر نمود که اگر به کمک او نشتابند، به زودی ناچار خواهد شد که با مسلمانان از در صلح درآید و آنها را آزاد بگذارد که از جبال پیرنه عبور کنند.
فریاد استمداد آلفونس در فرانسه و امیرنشینهای اطراف آن طنین افکند. حکمران برگونیه [۱۱۰]دوک اودیس که خود داماد آلفونس بود، قبل از همه به تجهیز قوا پرداخت. فرماندار «تولوز» نیز در این لشکرکشی با وی شرکت جست.
از «نورماندی و پواتو» و سایر قلمرو فرانسه، داوطلبان به حرکت درآمدند و در اسرع وقت همگی به طرف اسپانیا سرازیر شدند.
ولی هنگامی که آلفونس آگاهی یافت که یوسف بن تاشفین با قسمت عمده قوای خود از دریا گذشته و در راه بازگشت به مغرب است، از امرای فرانسه تشکر کرد و اطلاع داد که مرابطین از اسپانیا کوچ کردهاند و او لزومی به آمدن قوای امدادی فرانسه نمیبیند [۱۱۱].
مورخان اسلامی به اهمیت جنگ زلاقه و جنبه صلیبیبودن آن کاملا پی بردهاند به همین جهت ماجرای آن را به افسانههای دینی درآمیخته اند.
از جمله موضوعی است که یوسف بن تاشفین در نامهی خود به فرمانروای افریقا به مناسبت عبور از دریا و رفتن به اسپانیا یادآور شده است که چگونه دعای وی باعث برطرف شدن طوفان و آرامش دریا شد و او به سلامت از تنگه جبل الطارق گذشت.
و از جمله اینکه پادشاه کاستیل در وقتی که خود را مهیای نبرد با مسلمین میکرد خوابهای وحشتناک میدید. مثلا خواب دید که سوار فیل است و در کنار او طبلی با صدای گوش خراشی به صدا درآمده است، و فقیه مسلمانی از مردم طلیطله آن را به شکست کامل وی تعبیر کرد، و آن را شبیه شکت ابرهه در حمله به مکه دانست؛ زیرا که ابرهه نیز سوار فیل بود!
و از جمله مبالغه روایات اسلامی در برآورد تلفات و خسارات اروپائیان و قلت زیانهای مسلمانان است.
ولی باید دانست که این فسانهها و مبالغات ذرهای از اهمیت این جنگ مشهور نمیکاهد و از نتایج قاطع آن چیزی کم نمیگذارد.
یکی از نتایج عملی پیروزی «زلاقه» این بود که بار دیگر روح اعتماد و آرزو در کالبد اسپانیای اسلامی دمیده شد، و قدرت آنها که رو به ضعف میرفت نضج گرفت و ملت مسلمان اندلس از ذلت و خواری که محصول اختلافات ملوک الطوائف آنها بود و ایشان را به درگاه پادشاهان مسیحی افکنده بود، آزاد گردیدند، و شور و نشاط دینی خود را باز یافتند، و امراءِ طوائف مسلمین نیز از آن ذلت و خواری که در برابر پادشاه کاستیل ناچار به خضوع و انقیاد بودند، آزاد شدند.
تازه این نتایج منطقهای به خصوص نسبت به نتایج عمومی و عمیقی که این عصر درخشان به بار آورد، قابل مقایسه نیست.
زیرا در دشتهای زلاقه، سیل بنیان کن مسیحیت از اسپانیای اسلامی که در شرف نابودی بود، به عقب برگشت. و اسلام زندگی جدیدی را در اسپانیا بازیافت که تا چهار قرن دیگر امتداد داشت.
به علاوه این پیروزی درخشان راه را برای تسلط «مرابطین» و بعد از آنها برای سلاطین موحدین بر اسپانیای اسلامی هموار نمود، تا جائی که در حدود صد و پنجاه سال «اندلس» به عنوان ایالت مغربی اسلام به شمار میرفت.
با اینکه اسپانیای اسلامی از آن زمان چیزی جز کشمکش دائم میان اسلام و مسیحیت نبود، مع الوصف توانست نشاط ثمربخش و تمدن پیشین و درخشان خود را در آن مدت حفظ کند.
[۱۱۰] Bourgone- از ایالت مشرق فرانسه است. [۱۱۱] R. M. Pidal: Ibid, p. ۳۴۰