شکست قوای متحد اروپا
یوسف بن تاشفین در نامهای که راجع به فتح خود به «المعز بن بادیس» فرمانروای کل افریقا نوشته است ماجرای جنگ زلاقه را شرح داده و میگوید که به وی اطلاع رسید «آلفونس» با حدود دو هزار نفر از سربازانش که بیشتر آنها زخمی بود از میدان جنگ گریخته و در انتظار تاریکی شب به سر برده و شبهنگام روی به فرار گذاردند.
و میگوید: «در حدود بیست تن از بزرگان سپاه خود او به شهادت رسیدند». تواریخ اسلامی نیز مینویسند: خسارتجانی مسلمانان در حدود سه هزار نفر بوده است، در حالی که اکثر سپاهیان اروپائی به قتل رسیدند. تواریخ اسلامی تلفات سپاه دشمن را تا سی صد هزار نفر بالغ دانسته است [۱۰۶].
در این مورد اقوال معتدلی نیز هست، مثلا نقل کردهاند که مسلمانان از سرهای مقتولین دشمن تل بزرگی ساختند و در روی آن اذان گفتند! فقط بیست و چهار هزار سر در مقابل «معتمد بن عباد» روی هم انباشته گردید. و میگویند چهل هزار سر را در پایگاههای مختلف اسلامی در اسپانیا و چهل هزار سر دیگر را در پایگاههای افریقا توزیع کردند.
مؤلف (روض القرطاس) میگوید: رومیها (کاستیل) هشتاد هزار سواره و دویست هزار پیاده بودند و همگی نیز به قتل رسیدند، و جز «آلفونس» با صد نفر سواره کسی جان سالم بدر نبرد.
عجیب اینست که این آمار همان است که در نامه رسمی یوسف بن تاشفین فاتح این جنگ به فرمانروی افریقا، آمده است [۱۰۷]. اینها همگی اقوالی است که خالی از مبالغه نیست، هرچند تواریخ اروپائی در اینکه جنگ زلاقه وحشتناک و تلفات آنها فوق العاده بوده است، اتفاق نظر دارند.
ولی تردید نیست که تلفات مسلمانان نیز زیاد بوده، ولی نسبت به دشمن زیان کمتری دیده و لا اقل سه هزار نفر بوده است.
زیرا در این لشکرکشی عظیم و پیکاری که بر اساس حماسه و شوردینی استوار بوده به طور قطع طرفین غالب و مغلوب متحمل خسارات و تلفات فراوانی شده اند.
اخبار فتح مسلمانان در سایر نقاط اسپانیا نیز پخش شد و مسلمانان در سراسر شبه جزیره اندلس از آن پیروزی عظیم که نصیب آنها شده بود مسرور گشتند.
یوسف بن تاشفین فاتح جنگ مزبور مژده فتح خود را به اطلاع فرمانروای افریقا رسانید و اخبار آن در شمال افریقا نیز منتشر گشت و عموم مسلمانان را غرق در جشن و شادمانی کرد. صدقات زیادی به مستمندان دادند و بردگان بسیاری را آزاد نمودند.
میگویند بعد از این جنگ «یوسف بن تاشفین» خود را امیر المسلمین نامید. ولی نقل صحیح اینست که وی این لقب را چندین سال پیش برای خود برگزیده بود.
باید دانست که سردار مسلمین و متحدان اندلسی او نه تنها دشمن را در داخل قلمروش دنبال نکردند، بلکه اقدامی برای آزادی «طلیطله» هم به عمل نیاوردند، با اینکه فرصت بسیار مناسبی در اختیار داشتند.
میگویند معتمد بن عباد به یوسف بن تاشفین سفارش کرد که دشمن شکستخورده را تعقیب نموده و بقیة السیف آنها را از میان بردارند، ولی یوسف به عذر اینکه باید صبر کرد تا گریختهگان مسلمین برگردند، مبادا مسیحیان آنها را به قتل رسانند، از دنبال شکستخوردگان خودداری کرد. کوتاهی در این مورد را بعضی به معتمد و عدهای به یوسف نسبت میدهند و هیچکدام هم درست روشن نیست [۱۰۸].
به هرحال پیروزی مسلمانان در همین نقطه متوقف گردید. سپاهیان اسلام از همانجا متفرق شدند و امرای اندلس هرکدام به قلمرو خود بازگشتند. اکنون وضع امرای اندلس و شجاعت و فداکاری آن روز معتمد بن عباد و سپاه اشبیلیه را از نظر میگذرانیم. با اینکه معتمد مجروح شد ولی میدان نبرد را رها نکرد تا اینکه جنگجویان مرابطین به یاری او شتافتند.
تواریخ اسلامی در این جنگ معتمد بن عباد را مورد تقدیر و ستایش مخصوص قرار داده است.
یوسف بن تاشفین قهرمان آن جنگ نیز در فتح نامه خود که به مغرب فرستاده و در نامهای که در این باره به فرمانروای افریقا «المعز بن بادیس» نوشته است، پایمردی و قهرمانی این سردار نامی اندلس را ستوده است.
چیزی که در آن موقع افق روشن این پیروزی را تیره ساخت، رسیدن خبر مرگ ابوبکر پسر بزرگ یوسف بن تاشفین به پدرش در همان روز بود: یوسف ابوبکر را به جای خود حکمران مراکش نموده و هنگام حرکت به سوی اندلس در «سبته» به حال بیماری رها کرده بود.
وصول این خبر موجب شد که یوسف بلادرنگ عازم مغرب شود. بعضی گفتهاند تسریع یوسف در حرکت به سوی مغرب مربوط به وفات فرزندش نبود، بلکه نفاق و اختلاف امرای اندلس و چند دستگی مردم آنجا چنان ناخوشآیند بود که پس از شکست آلفونس درنگ بیشتر را جایز ندانست [۱۰۹].
این وضع موجب شد که سردار مسلمین با نیروهای خود به اشبیلیه بازگردد و پس از چند روز توقف در حومه شهر آهنگ مغرب کند، در حالی که سه هزار تن از سربازان خود را در اختیار «معتمد بن عباد» گذارد.
[۱۰۶] الحلل الموشیه – ص ۴۳. [۱۰۷] روض القرطاس ص ۹۶ و ۹۷، و نیز اقوال دیگر راجع به میزان تلفات اروپائیان را در جنگ زلاقه در تاریخ ابن خلکان ج ۲ ص ۴۸۴ و نفخ الطیب ج ۲ ص ۳۰ و ابن اثیر ج ۱۰ ص ۵۳ ببینید. (مؤلف) [۱۰۸] روض القرطاس – ص ۹۳. [۱۰۹] کتاب «التبیان» یا خاطرات امیر عبدالله بلقین که به همت استاد «لیفی تروفنسال» منتشر شده ص ۱۰۷ – مؤلف.