صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام

فهرست کتاب

پیکار بزرگ

پیکار بزرگ

سلطان قسمتی از نیروهای خود را به فرماندهی رکن الدین بیبرس برای ارزیابی قوای مغول و اطلاع از وضع آن‌ها اعزام داشت. این ستون در محلی واقع در بین «بیسان» و «نابلس» نزدیک روستای «عین جالوت» با پیشقراولان مغول برخورد نمودند. بیبرس سرگرم مأموریت خود بود تا اینکه سلطان در رأس سپاه خویش سر رسید. نیروهای مغول به فرماندی کیتیبوقا و بایدو کم کم خود را مهیا می‌ساختند، ولی در همان دم پیشقراولان مصر با ستون‌های مشابه خود از مغولان درگیر شدند و با یک حمله آن‌ها را عقب زدند.

و در این هنگام دو سپاه خود را مهیای جنگ عمومی کردند.

در بامداد روز جمعه ۲۵ ماه رمضان سال ۶۵۸ هـ - سبتامبر ۱۲۶۰ م میان دو سپاه نبرد عمومی درگرفت. مغول نقاط حساسی را در بلندی میدان نبرد اشغال کرده بودند. به همین جهت به یکباره با قدرت هرچه تمامتر بر مصریان حمله بردند، و توانستند گارد ویژه‌ی سلطان را عقب برانند.

در این لحظه نظام سپاه مصر دچار اضطراب شد، ولی درست در همین هنگام سلطان با شجاعت بی‌نظیری در حالی که فریاد می‌زد وااسلاماه (اسلام را دریابید) به قوای دشمن حمله برد. نیروهای مصر نیز در پشت سر او با قدرت و سرسختی هجوم نمودند. دیری نپائید که بر اثر این حمله سهمگین توازن قوای مغول بهم خورد و ارتباط صفوف آن‌ها از هم گسیخت، و به سوی تپه‌های واقع در نزدیکی بیسان اندکی عقب نشستند.

در این حمله پی‌گیر و مؤثر فرمانده کل قوای ایشان کیتیبوقا کشته شد و پسرش اسیر گردید. ولی مغول بازگشتند و پس از تنظیم صفوف خود در حملۀ دیگری با مصریان درگیر شدند.

ملک مظفر شخصاً فرماندهی سپاه خود را در گرماگرم جنگ به عهده داشت و پیشاپیش آن‌ها حمله می‌کرد گویند اسب سلطان از زیر پای او سقط کرد و نزدیک بود سلطان از پای درآید، ولی در همین لحظه یکی از سربازانش پیاده شد و به وی کمک کرد.

و نیز گویند همین که سلطان متوجه شدت جنگ و اهمیت میدان نبرد گردید بار دیگر حمله برد و فریاد زد «واإسلاماه» پروردگارا بنده‌ات «قطز» را بر مغولان پیروز گردان!

مصریان بر قدرت خود افزودند و به سختی حمله بردند. بار دیگر نیروهای مغول شکست خورد، وحشت و بی‌نظمی آن‌ها را فرو گرفت، از هرطرف پراکنده شدند، و روی به فرار نهادند.

مصریان غنائم بی‌شماری به چنگ آوردند. سلطان از اسب فرود آمد و جبین بر خاک نهاد و آن را بوسید و به شکرانه‌ی آن پیروزی بزرگ خدا را سجده کرد.

سپس سر بریدۀ کیتیبوقا فرمانده کل قوای مغول را به قاهره حمل نمودند و در نقاط شهر گردانیدند. سرور و شادمانی همه جا را فرا گرفت.

قسمتی از قوای مصر به فرماندهی بیبرس به تعقیب فراریان مغول پرداخت و بسیاری از آن‌ها را نابود کردند، عده‌ی قلیلی که جان به سلامت بردند نیز به سوی مشرق گریختند.