صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام

فهرست کتاب

پیکار تور یا جنگ سرنوشت اسلام و مسیحیت در اروپای غربی

پیکار تور یا جنگ سرنوشت اسلام و مسیحیت در اروپای غربی

چنان‌که گفتیم عبدالرحمن غافقی سردار اسلام با سپاهیان خود در سال ۱۱۴ هجری وارد فرانسه شد و دره‌ی «رن» و شهرهای «اکوتین» را اشغال نمود. نیروهای دوک ایودیس را پراکنده ساخت و همانطور که اشاره نمودیم بعد از یک حرکت سریع، خود را به کرانه‌ی رودخانه «لوار» رسانید.

برخی از مورخانه اروپائی که کشیشان کلیسا بوده‌اند می‌نویسند: «ایودیس» از عبدالرحمن خواست به فرانسه بیاید تا به وی در جنگ با «شارل مارتل» رقیب خود کمک کند، ولی این روایت نادرست و غیر معقول است.

زیرا قبلاً گفتیم که «ایودیس» دوک اکیتانیه بود که نخست در جنوب فرانسه برای جلوگیری از عبدالرحمن و عقب‌زدن وی برخاست، و قلمرو و پایتخت او نخستین قسمت فرانسه بود که به دست مسلمین افتاد [۴۱].

آن روز پادشاه فرانسه تیودوریک چهارم بود. شارل مارتل محافظ قصر سلطنتی فرانسه، آنروز همه کاره بود، با کمال قدرت در دستگاه سلطنت «میروفنجی» حکومت می‌کرد و دفاع از کشور و ملت فرانسه را به عهده خود گرفته بود.

او از همان لحظه که متوجه خطر فتوحات اسلامی شد دست به تهیه قوا زد. ولی پیش از آنکه به جلوداری سربازن اسلام بیاید، عبدالرحمن غافقی در قلب فرانسه رخنه کرده بود.

تواریخ اسلامی می‌گوید: فرانسویان به «مارتل» پادشاه خود گفتند: «چگونه ما این ننگ را تحمل کنیم که برای همیشه در اعقاب ما بماند؟ ما آوازه مسلمانان را از شرق می‌شنیدیم و از آنجا که آفتاب می‌تابد ار اندیشه آن‌ها بودیم، ولی چندان دست روی هم نهادیم تا به مغرب رسیدند! مسلمانان با قلت نفرات خود و فقدان‌ساز و برگ جنگی و بدون اینکه زرهی به تن داشته باشند آمدند اسپانیا را گرفتند و شمال آن کشور و جنوب فرانسه (باشکنس) را با آن همه نیرو و تجهیزاتی که داشت، تصرف نمودند.

شمارل مارتل در جواب گفت: «به نظر من نباید مزاحم این لشکرکشی آن‌ها شد؛ زیرا آن‌ها هنگامی که پیش می‌آیند مانند سیل همه چیز را با خود می‌برند. آن‌ها نیاتی دارند که از کثرت نفرات بی‌نیاز هستند، و دارای چنان دل‌هائی هستند که از پوشش زره بی‌نیاز می‌باشند! بگذارید دست‌های آن‌ها از غنائم جنگ پر شود و در جائی قرار گیرند و سرگرم کشمکش ریاست طلبی و حکومت گردند و اختلاف و چند دستگی در میان آنان پدید آید، در آن موقع به آسانی می‌توانید بر آن‌ها دست یابید» [۴۲].

***

به هرحال، موقعی که شارل مارتل خود را آماده‌ی جنگ با مسلمانان می‌ساخت، عبدالرحمن غافقی سرزمین «اکوتین» و کلیه جنوب فرانسه را اشغال کرده بود.

دوک نیز بعد از سقوط کشور و متلاشی‌شدن لشکرش از دشمن قدیمی خود شارل مارتل استمداد نمود. «مارتل» نیز سپاهیان عظیمی از فرانسویان و قبایل مختلف ژرمنی‌های وحشی و دسته‌های مزدور که کلیه جنگجویان شمال در میان آن‌ها موج می‌زد در آن سوی رود «راین» گرد آورده بود.

این جنگجویان نیمه عریان، بدن‌های خود را با پوست گرگ پوشانده و موهای سر را بافته بر وی شانه‌های لخت رها ساخته بودند!

سردار فرانسوی با این سپاه انبوه برای جلوگیری از پیشروی سربازان اسلام در کوه‌ها و دره‌های جنوب به حرکت درآمد. تا قبل از آنکه مسلمانان آماده دفاع گردند و دشمن را عقب برانند، آن‌ها را در مراکز خود غافلگیر کند.

سپاهیان اسلام در آن موقع کلیه اراضی اکوتین را که امروز در ایالات جدید فرانسه یعنی: ژویان، پریژور، سانتونژ، و پواتو قرار دارد تصرف نموده بودند و پس از پیشروی پیروزمندانه خود بر دشت‌های جنوبی رودخانه «لوار» آنجا که سه شاخۀ آن «گریز» و «ویسین» و «کلپن» به هم می‌رسد، مشرف گشت.

امروز برای ما مشکل است بتوانیم محل تلاقی این دو لشکر را که تأثیر عمیقی در تاریخ شرق و غرب به جا گذاشت و سرنوشت اسلام و مسیحیت را تغییر داد، تعیین کنیم. با این وصف مسلم است که محل تلاقی دو لشکر دشت واقع در بین شهرهای «پواتو» و «تور» اطراف رودخانه‌های «کلن» و «وین» دو شاخه رودخانه لوار نزدیک شهر «تور» بوده است.

متأسفانه در منابع اسلامی از این جنگ بزرگ درست سخن به میان نیامده است. تفصیل روایات اسلامی را در این خصوص مورخ اسپانیائی «کندی» برای ما بازگو می‌کند که بعداً خواهیم آورد.

به عکس مورخان فرانسوی و کلیسائی به تفصیل در این باره داد سخن داده‌اند، ولی مسلم است که گفتار آن‌ها را پرده‌ای از شک و تردید پوشانده است و بررسی‌های دقیق تاریخی ارزش آن را پائین می‌آورد.

ما نخست به طور اجمال صحنه جنگ را از روی دو نقل مزبور مجسم می‌سازیم سپس به تفصیل در باره‌ی آن سخن می‌گوئیم.

چنان‌که خاطرنشان ساختیم، سپاهیان اسلام در پیشروی خود به دشت واقع در میان «پواتو» و «تور» رسیدند، و بر شهر پواتیه (پواتو) واقع در ساحل چپ رود «لوار» حمله بردند و آن را متصرف شدند.

در این هنگام سپاهیان فرانسه، بدون اینکه مسلمانان آگاهی یابند به رود «لوار» رسیده بودند. جلوداران سپاهیان اسلام نیز از تعداد نفرات و میزان تجهیزات آن‌ها غافل ماندند.

به همین جهت هنگامی که عبدالرحمن رودخانه «لوار» را برای جنگ با دشمن در ناحیه چپ آن تصرف کرد، ناگهان «شارل مارتل» با سپاهیان انبوه خود سر رسید. در آنجا عبدالرحمن غافقی متوجه گردید که سپاه فرانک‌ها بر او فزونی دارند و او قادر نیست بر آن‌ها حمله برد.

از این رو بار دیگر از کرانه رود «لوار» به میان دشت واقع در بین «تور» و «پواتو» مراجعت کرد. شارل مارتل نیز به طرف غرب «تور» بازگشت و در چند میلی سمت چپ لشکرگاه مسلمانان، میان دو نهر «کلن» و «وین» فرود آمد و آنجا را لشکرگاه ساخت.

***

سربازان اسلام در آن هنگام در تشویش و ناراحتی به سر می‌بردند. زیرا آتش اختلاف میان قبایل بربر که بیشتر سربازان را تشکیل می‌داد، هر آن شعله‌ورتر می‌شد. آن‌ها در صدد بودند با انبوه غنائمی که به چنگ آورده بودند، مراجعت کنند.

در واقع مسلمانان در اثنای گردش فاتحانه خود، ثروت فرانسه را به غنیمت گرفته بودند، و اموال فراوان و بسیار سنگینی از ذخایر و غنائم و اسیران را با خود حمل می‌کردند.

همین اموال سنگین و قیمتی صفوف آن‌ها را متزلزل ساخته و نفاق و اختلاف در میان آنان پدید آورده بود. عبدالرحمن متوجه خطری که این غنائم در نظام سربازان و آمادگی جنگی آن‌ها بوجود می‌آورد شده بود و از عاقبت سوءِ آز و طمع سربازانش نسبت به آنچه به دست آورده بودند، بیمناک بود، ولی از ترس اینکه مبادا در آن لحظات حساس از فرمان او سرپیچی کنند سخت‌گیری نمی‌کرد.

از سوی دیگر جنگ‌های چند ماهه و پی در پی فرانسه، سربازان اسلام را دچار رخوت و سستی نموده بود. به علاوه به واسطه‌ی پراکنده‌ساختن دسته‌هائی از آن‌ها در پایگاه‌ها و شهرهائی که فتح کرده بودند، نیز نفرات آن‌ها تقلیل یافته بود. با این وصف عبدالرحمن با عزم و اطمینان، خود را مهیای آن جنگ خطرناک ساخت.

جنگ در اواخر شعبان ۱۱۴ هجری مطابق دوازدهم یا سیزدهم اکتبر سال ۷۳۲ میلادی آغاز گردید. مدت هفت یا هشت روز زد و خوردهای جزئی میان دو سپاه بوقوع پیوست و دو طرف همچنان مراکز خود را در دست داشتند.

ولی در روز نهم از بامداد تا شامگاه جنگ عمومی با شدت و سرسختی هرچه تمامتر میان دو سپاه اسلام و فرانسه در گرفت. روز بعد نیز به همان شدت طرفین با شجاعت و از جان گذشتگی جنگیدند. آثار شکست در صفوف قوای فرانسه نمودار گشت و طلیعه پیروزی سربازان اسلام آشکار گردید.

ولی، ولی درست در همین هنگام قسمتی از سربازان فرانسه راه خود را به طرف جایگاه غنائم فراوان مسلمین گشودند، و چنان‌که نوشته‌اند گوینده ناشناسی فریاد زد: مسلمانان! چیزی نمانده است که غنائم شما به دست دشمن بیفتد!!

متعاقب آن نیروی بزرگی از جنگجویان مسلمین میدان جنگ را رها ساخته و به منظور حفظ غنائم به آن سوی روی آوردند! بدینگونه صفوف سربازان اسلام دچار بی‌نظمی شد.

عبدالرحمن غافقی بی‌هوده می‌کوشید تا نظم سپاه را حفظ کند و از پراکندگی بیشتر نفرات خود جلوگیری به عمل آورد، و جنگ را در حساس‌ترین لحظه خطر ادامه دهد. اما درست در همان هنگام که سردار دلیر به جلو صفوف سربازن خود آمد و رفت می‌کرد و نفرات را گرد می‌آورد و آماده جنگ می‌ساخت، تیری از سوی دشمن به طرف او رها شد. تیر به آن قهرمان نامی و محبوب اصابت کرد و به حیات او خاتمه داد و همان دم از اسب به خاک افتاد!

***

با مرگ فرمانده بزرگ عبدالرحمن غافقی و آن همه افتخارات و سوابق درخشان او، پراکندگی و پریشانی در سپاهیان پدید آمد. به همان نسبت نیز فرانسویان جسور شدند و بر آن قوای متزلزل و پراکنده حمله آوردند و کشتار سختی براه انداختند. تا اینکه پرده شب میان آن‌ها فاصله انداخت و دو لشکر به جایگاه‌های خود بازگشتند. این واقعه در اوائل رمضان سال ۱۱۴ هجری مطابق ۱۱ اکتبر ۷۳۲ میلادی روی داد.

در این هنگام نزاع و کشمکش میان سران سپاه مسلمین بالا گرفت، و پس از اختلاف نظرها و احساس اینکه امید هرگونه پیروزی را از دست داده‌اند، تصمیم گرفتند شب هنگام همگی از آنجا کوچ کنند. همان دم مراکز خود را رها کردند و به مراکز خود در «سپتمانیه» بازگشتند، در حالی که اموال سنگین و بیشتر ساز و برگ خود را رها نمودند.

با طلوع صبح شارل مارتل و هم‌پیمان او دوک از سکوت لشکرگاه مسلمین دچار شگفتی شدند. همینکه با احتیاط و هراس جلو آمدند، دیدند لشکرگاه خالی از سربازان است و جز عده‌ای از مجروحین که نتوانسته بودند با لشکر حکت کنند کسی باقی نمانده است. همان دم زخمیان را از دم شمشیر گذراندند و بر کسی ابقا نکردند!

شارل مارتل از بیم آنکه مبادا مسلمانان نیرنگی زده و پنهانی در صدد حمله مجدد باشند، درنگ را جایز ندانست و با سپاهیان خود به طرف شمال بازگشت.

این دقیق‌ترین تصویر جنگ عبدالرحمن غافقی با نیروهای فرانسه در «سرزمین شهیدان» است که مطابق نوشته‌ی مورخان مختلف می‌باشد.

اینک نخست آنچه را تواریخ کلیسای فرانسوی نوشته است آورده سپس نوشته تواریخ اسلام را بازگو می‌کنیم.

[۴۱] روایت مزبور از کشیش «دنی» در مجموعه (Vol.III. P. ۳۱۰) Bouquet است، و نیز رجوع کنید به مجموعه Bayle در ذیل کمله Abderame. [۴۲] نفح الطیب ج ۱ ص ۱۲۹.