صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام

فهرست کتاب

غروب تمدن اسلامی اندلس و گرفتاری بازماندگان مسلمانان آن سرزمین

غروب تمدن اسلامی اندلس و گرفتاری بازماندگان مسلمانان آن سرزمین

هشت قرن کامل مبارزه پی‌گیر مسلمانان و اسپانیائی‌ها، کشمکش دائم بین اسلام و مسیحیت، انقلابات و قیام‌های بی‌پایان در راه غلبه و تسلط دولت‌ها و امیرنشین‌های بزرگ و کوچک بازماندۀ دولت بزرگ اسلامی اندلس، و جهاد اسلام برای حفظ سرزمین و سیادت خود، تلاش مستمر اسپانیا به منظور رهاساختن اراضی وطن از دست فاتحان، اصرار فاتحان در نگاهداری وطن به دست آورده و دفاع از دین و تمدن خود؛ این‌ها دوران‌ مصائب اندلس است که منجر به زوال دولت اسلام در اسپانیا گردید.

اگر جنگ پی‌گیری که اسپانیای مسیحی بر ضد اسپانیای اسلامی به واسطه پیشروی تدریجی که در راه استرداد اراضی و سیادت خود طی قرن‌ها به دست آورده بود، و روشی که دائماً در پراکنده‌ساختن دولت اسلامی اتخاذ کرده بود، و اتحادی که پیوسته در مقابل هرگونه جنبش مسلمانان اندلس نشان می‌دادند، و رهاساختن هرگونه نزاع داخلی، به هنگام احساس این خطر مشترک، باعث اعجاب ما باشد، ولی تاریخ از نظر دیگر، بزرگترین جرم و خطاء را برای اسپانیای بازپس گیرنده وطن خود، و غالب بر دشمن، ثبت کرده است.

این جریمه و خطا راجع به سیاست اسپانیا نسبت به اسلام بعد از زوال دولت اسلامی و بازماندگان مسلمین آن سرزمین و تمدن ایشان است. تاریخ به ما نشان می‌دهد که چگونه این سیاست ظالمانه در باره‌ی عظمت اسپانیا جنایت ورزید، و همین نیز یکی از بزرگترین عوامل نابودی آن شد. اسپانیای مسیحی در شکست بزرگ قرار داشت، ولی پیروزی بزرگ نداشت. شکست بزرگ داشت، زیرا عده‌ی قلیلی از وزی‌گت‌ها را که طارق بن زیاد در جنگ «شذونه» از میان برد، موسی بن نصیر ایشان را تا کوه‌های «پیرنه» دنبال کرد، همان‌ها بودند که امیرنشین‌های مسیحی اسپانیا را تأسیس نمودند، و مسلمانان در آنجا کار آن‌ها را به چیزی نگرفتند، و هنوز دو قرن نگذشته بود که در زمان الناصر لدین الله (۹۱۲ – ۹۶۱ م) به صورت قدرت نیرومند و خطرناکی درآمد، و با دولت اسلامی به مخالفت برخاست، و در قلمرو آن دست به جنگ و کشتار زد. بل در اواخر دولت اموی اندلس خطر عظیمی برای موجودیت خود دولت اسلامی بود.

همچنین اسپانیای مسیحی به هنگام خطر عمومی، پیشرو خوبی برای دفاع از دین خود و حفظ وحدت ملی خویش بود. بل در این خصوص از لحاظ عزم وافر و حماسه شدید، از اسپانیای مسلمان جلوتر بود.

در وقتی که حاجب منصور (۹۷۶ – ۱۰۰۱ م) به حرکت درآمد تا با مسیحیان شمال و غرب پیکار کند، و استقلال ملی آن‌ها را از میان ببرد، اسپانیای مسیحی به صورت یکپارچه درآمد، و حاجب منصور توفیق نیافت منظور خود را عملی سازد. هرچند توانست سپاهیان امیرنشین‌های مسیحی را متلاشی سازد، و نیرومندترین قلعه‌ها و دورترین حدود آن را اشغال کند.

در همان وقت که (برکان) دولت اسلام را دچار شورش و انقلاب کرد، و آن را دستخوش اختلاف و تفرقه نمود، و به صورت ملوک الطوائف درآمد، اسپانیای مسیحی توانست عناصر اضطراب و شورش خود را به ثمر رساند، و بیشتر سران مسلمین را به صورت آلت فعل درآورد و بر وفق منظور خویش بگرداند، و خود متحد و قوی و متشکل شود.

هنگامی که ملوک الطوائف مسلمین مدتی دست از اختلاف کشیدند، و تصمیم گرفتند از میان ایالات خود جبهه واحدی به فرماندهی یوسف بن تاشفین حکمران «مرابطین» تشکیل دهند، اسپانیای مسیحی در این اتحاد و هم‌بستگی بر آن‌ها پیشی گرفت، و سپاهیان همگی امیرنشین‌های مسیحی در دشت‌های زلاقه به سال ۴۷۹ هـ ۱۰۸۶ م به فرماندهی بزرگترین امرای خود آلفونس ششم گرد آمدند. سپاهیان طوائف مسلمین اسپانیا و مرابطین نیز به فرماندهی یوسف بن تاشفین پیش تاختند. اسپانیای مسیحی در زلاقه شکست خورد، ولی این شکست بیشتر بر تصمیم و اتحاد ایشان افزود.

نمی‌خواهیم بگوئیم اسپانیای مسیحی از عوامل اختلافات داخلی برکنار بود. نه! آن‌ها در موارد بسیاری با هم اختلاف داشتند، و در بعضی از اوقات این خطر برای آن‌ها فوق العاده بود، بل می‌خواهیم بگوئیم اسپانیای مسیحی به هنگام خطر عمومی، هرگز فراموش نکرد که نزاع داخلی خود و جدال شخصی را فرو نشاند.

این سرآغاز کاری بود که در بسیاری از موارد امیرنشین‌های مسلمین آن را مراعات نمی‌کرد و تطبیق نمی‌نمود.

علاوه اسپانیای مسیحی، پیروزی بزرگ به دست نمی‌آورد؛ زیرا جز بعد از چند قرن به آن پیروزی که به خاطر آن تلاش می‌کرد، نائل نگردید، و نتوانست بر آخرین سنگر اسلامی پیروز شود، مگر بعد از آنکه راه اعتدال را پیمود و اقدامات اساسی به عمل آورد. با اصرار و نقشه و حساب برای نابودی این کاخ با عظمت گام برداشت که اسلام آن را در اندلس برپا داشته بود، و مسلمانان گنج‌های شایانی از علوم و فنون و معارف در آن به ودیعت نهاده بودند.

اسپانیای مسیحی عقیده داشت که با ویران‌ساختن این کاخ با عظمت، خاطرات مسلمانی و آثار دشمن غاصب از میان خواهد رفت، و مسیحیت از بی حرمتی و آلودگی که دیده بود پاک می‌شود. آن‌ها به فکر این نبودند که عظمت اسپانیا را با حفظ تمدن اندلس و عظمت فکری آن، نگاه دارند، و با ویران ساختن این میراث پرارزش که اسلام در اسپانیا برای غرب و انسانیت باقی گذاشت، مرتکب جنایتی بس تاریخی شدند.

مسلمانان، غرناطه آخرین سنگر خود را بعد از آنکه همه وسائل دفاعی خود را از دست دادند، به دشمن غالب تسلیم کردند. فردیناند پنجم به عهده گرفت که همه گونه آزادی را به مسلمانان غرناطه بدهد، ولی هرگز به عهد خود وفا نکرد. یهود اولین قربانی سیاستی بود که اسپانیای جدید ترسیم کرده بود؛ زیرا آن‌ها در سایه حکومت اسلامی از همه گونه آزادی برخوردار بودند، ولی همین که حکومت جدید مسیحی روی کار آمد، آن‌ها را مجبور ساختند که دین خود را ترک گویند و به مسیحیت بگروند.

کسانی را که مخالفت نمودند تبعید کردند و اموال‌شان را مصادره نمودند. بعضی از آن‌ها روی علاقه به وطن و ثروت‌شان از دین خود برگشتند و مسیحی شدند، و مخالفین هم تسلیم آتش محکمه تفتیش عقاید گردیدند، یا پس از مصادره و محرومیت، روی به نقاط مختلف جهان آوردند، حتی آن‌ها که مسیحی شدند هم هرگاه مورد شک و تردید واقع می‌شدند، تحت تعقیب قرار می‌گرفتند.

مسلمانان از این وضع ناراحت و منقلب می‌شدند که چرا در باره‌ی آن‌ها نقض عهد شود و مورد تعقیب و شکنجه قرار گیرند؟ سخنان موسی بن ابی الغسان قهرمان غرناطه در گوش آن‌ها طنین می‌افکند که گفت: گمان می‌کنید کاستیل‌ها به وعده‌های خود عمل می‌کنند؟ آن‌ها تشنه‌ی خون ما هستند، منتظر بدترین اهانت‌ها باشید. هتک حرمت و بردگی و غارت منازل و تصاحب زنان و دختران، و آلودگی مساجد و هرگونه ظلم و ستم و آتشگاه‌های مشتعل در انتظار شماست که شما را خاکستر کنند [۱۶۳].

این خبر راست درآمد و هراس مسلمانان تحقق یافت. هنوز چند سال از تسلیم غرناطه نگذشته بود که اسپانیائی‌ها معاهده را تغییر دادند، سپس با زور و تحکم آن را تفسیر کردند و از آن پس یک به یک آن را نقض نموده و در آخر همه را زیر پا گذاشتند.

به دنبال آن مساجد بسته شد و مسلمانان را از اقامه‌ی شعائر دین برحذر داشتند و عقاید و احکام‌شان مورد بی‌احترامی قرار گرفت. سپس علناً آن‌ها را دعوت به مسیحی شدن کردند، و به سخت‌ترین انواع شکنجه تهدید نمودند.

پرتوی از حماسه هنوز در میان سکنه‌‌ی مناطق کوهستانی روشن بود. آن‌ها صدا به اعتراض برداشتند و سخت به هیجان آمدند. مجلس دولت دنبال فرصت می‌گشت تا معاهده را ملغی کند و به کلی در هم بشکند. از اینرو بهانه‌ای می‌جست که آن را سند نقض پیمان فیمابین قرار دهد.

[۱۶۳] آتشگاه‌های دیوان تحقیق و تفتیش عقاید پانزده سال قبل از این زمان که از آن سخن می‌گوئیم، یعنی ۱۴۸۰م در «اشبیلیه» تأسیس شده بود.