صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام

فهرست کتاب

سقوط بلنسیه

سقوط بلنسیه

هنگام ظهر «بلنسیه» دروازه‌های خود را به روی «سید کمپیادور» و سپاه او گشود. اهالی شهر همچون اشباح بی‌جانی گرد آمده بودند تا ورود کاستیل‌های فاتح را به درون شهر خود تماشا کنند!

«کمپیادور» با سپاهیانش وارد «بلنسیه» شدند. هماندم برخلاف شروط مقرر برج و باروی شهر را اشغال نمودند. سپس خود در قصر سلطنتی جلوس کرد و اشراف شهر را فرا خواند.

«سید کمپیادور» رجال شهر را مخاطب ساخت و به آن‌ها وعده داد که با عدالت امور شهر را اداره خواهد کرد، و به شکایات مردم ترتیب اثر می‌دهد، و حق هرکسی را به صاحبش خواهد داد، و از این قبیل وعده‌های فریبنده.

با این وصف مسیحیان خانه و املاک شهر را تصرف نمودند و گوش کسی هم بدهکار ناله‌ی مظلومین نبود! سید نیز اموال و ذخایر «القادر» را از «ابن جحاف» تحویل گرفت، ولی او را تحت فشار گذاشت که زاید بر آن را تسلیم کند! کمپیادور در حضور بزرگان مسلمان و مسیحی از وی خواست سوگند یاد کند که بیش از آن چیزی در نزد وی نیست. ابن جحاف هم قسم خورد که چیزی را پنهان نکرده است و دیگر چیزی از اندوخته‌ی «القادر» نزد او نیست.

«کمپیادور» تهدید کرد که چنانچه چیزی از سابق نزد وی یافت شود، بدون ترحم خون وی را مباح خواهد دانست. شهود نیز بر این معاهده موافقت کردند.

تقدیر چنین بود که اندکی بعد «کمپیادور» به پناه‌گاه زیورآلات و اندوخته‌های «القادر» که ابن جحاف پس از قتل وی تصاحب کرده بود، دست یابد. همین موضوع باعث سرنوشت وحشتناک وی شد که «ابن علقمه» مورخ معاصر او که خود بالعیان شاهد بوده است، نقل می‌کند:

«کمپیادور» فی الحال دستور داد «ابن جحاف و افراد خانواده‌اش را دستگیر سازند، و تحت شکنجه شدیدی قرار داد، سپس امر کرد او را بسوزانند! بدینگونه که خرمن آتشی در میدان شهر افروختند و «ابن جحاف» را به طرز وحشتناکی در آن افکندند و سوزاندند!!

بدین نحو این قاضی مجاهد با شجاعت قابل تحسین جان داد. کمپیادور از زن و دختران او هم نگذشت، بلکه دستور داد همه را شکم دریدند!

به علاوه او گروهی از بزرگان بلنسیه همکاران ابن جحاف و معاونان او از جمله ابوجعفر بتی [۱۱۴]شاعرنامی را نیز در آتش افکند و طعمه حریق ساخت، در این هنگام «کمیپادور» چهره حقیقی خود را نشان داد، چهره فاتحی ستمگر و گردن‌کشِ انتقام‌جو. مسلمانان بلنسیه را به عناوین مختلف مورد ایذاءِ و انواع ظلم و غارتگری قرار داد. به همین جهت بسیاری از مسلمین بلنسیه را ترک گفتند و مسیحیان خانه‌های آن‌ها را تصاحب کردند.

کمپیادور در قصر سلطنتی نشست و همچون پادشاه تاجداری و سلطان مملکت بزرگی به سر می‌برد. او با دست‌یافتن بر مرز بزرگ اسلامی – بلنسیه – مرد مطلق‌العنان سراسر مشرق اسپانیا گردید.

فتح بلنسیه توسط کمپیادور در تواریخ کاستیل، بزگترین حادثه تاریخ زندگانی او به شمار آمده است، و مهمترین کار قهرمانانه ایست که او توانسته است، انجام دهد!

ابواسحاق خفاجه شاعر آن روز در باره‌ی مصیبتی که «بلنسیه» دید از جمله می‌گوید:

ای خانه‌ی ما! دشمن در ساحت مقدس تو دست به ظلم و فساد زد.

و آتش و ویرانی زیبائی‌های تو را به کلی از میان برد.

اگر بیننده‌ای از کنار تو بگذرد.

سخت تحت تأثیر آنچه بر سر تو آمده است قرار خواهد گرفت بلنسیه سرزمینی است که مصیبت‌ها به اهالی آن رسید.

[۱۱۴] وی احمد بن عبدالمولی بتی منسوب به «بته» روستائی از بلنسیه است که از بزرگان علمای لغت بوده است.