کشمکش آلفونس پادشاه کاستیل و کمپیادور
در این هنگام حوادث تازهای پدید آمد که در دگرگونی موقعیت «کمپیادر» بیتأثیر نبود. نخست اینکه دشمنان وی در دربار کاستیل توانستند از او در نزد پادشاه (آلفونس) سعایت کنند، و دخل و تصرف او را به صورت تمرّد و خیانت جلوه دهند.
(آلفونس) هم دستور داد که قلعهها و خانههای شخصی «کمپیادور» را مصادره کنند و زن و فرزندان خردسالش را دستگیر سازند؛ زیرا در آن موقع قانون بود که خانواده شخص را در امور جنائی گروگان میگرفتند.
از لحاظ دیگر اوضاع در مرز شمالی دگرگون شد. مستعین بن هود حکمران سرقسطه متوجه شد که پیشروی «مرابطین» در مشرق اندلس و استیلای آنان بر حدود «مرسیه» برای او خالی از خطر نیست، و از آن بیم داشت که پیشروی تا شمال ادامه باید.
در این هنگام بود که بار دیگر وی از «سید کمپیادور» استمداد نمود و با وی پیمان جدیدی بست. به دنبال آن «کمپیادر» با سپاه خود عازم سرقسطه شد، و در نزدیکی آن فرود آمد، در اینجا «کمپیادر» پیمانی با پادشاه «ناوار» و پیمان دیگری با پادشاه «آراگون» بست.
منظور وی از این پیمانها، همکاری دستجمعی بر ضد خطر روزافزون مرابطین و نجات مشرق اندلس از تسلط آنها بود، کمپیادور مدتی را در سر قسطه گذرانید، تا به امور و نقشههای دفاعی خود سر و صورت بدهد.
این همان موضوعی است که «ابن بسام» در «الذخیره» نقل میکند و میگوید: هنگامی که احمد بن یوسف بن هود (مستعین) که در این اوقات در سرحد سرقسطه حکومت داشت، متوجه شد سپاهیان امیرالمسلمین (یوسف بن تاشفین) از هر سو جلو میآیند متوسل به سگی از سگان گالیسیا به نام «لدریک» که «کنبیطور» خوانده میشد گردید. وی مردی زیرک و با نفوذ بود و در جزیره اندلس داستانها و نسبت به طوائف مختلف اطلاعات کافی داشت.
در این وقت (آلفونس ششم) پادشاه کاستیل تصمیم گرفت که «سید کمپیادور» را به علت دخل و تصرفهای بیجا و خیانتها و تعدی به حقوق کاستیل، مورد تعقیب قرار دهد. او وسیلهای برای عقبزدن نامبرده و محو نفوذ وی بهتر از این ندید که «بلنسیه» را که در رویدادهای آن همه کاره و پناهگاه قدرت و نفوذ وی بود فتح کند.
پس با دو جمهوری «جنوا» و «بیزا» قراردادی منعقد ساخت که با کشتیهای خود او را در فتح «بلنسیه» یاری کنند سپس با نیروهای خویش روی به «بلنسیه» نهاد و در جبال (کبولا) از مضافات آن فرود آمد.
آنگاه به «القادر» و سایر امرای قلعههای مجاور پیام فرستاد که نباید هیچگونه مالیات و جزیهای به «کمپیادور» بپردازند؛ زیرا حق شرعی اوست و «کمپیادور» سهمی ندارد. در این هنگام «کمپیادور» در سرقسطه بود و از همه پیشآمدها مطلع گردید.
وی به آلفونس اطلاع داد که دست از این کارها بردارد و تهدید کرد که عنقریب زور را با زور پاسخ خواهد داد. آلفونس مدتی را بیهوده در انتظار کشتی متحدان خود گذرانید. از طرف دیگر متوجه شد که سپاهیانش از لحاظ خوار و بار دچار مضیقه شدهاند. از اینرو دست از محاصره کشید و با قوای خود به کاستیل بازگشت.
کشتیهای متحدان وی بعد از عزیمت او، به مقابل «بلنسیه» رسیدند ولی نتوانستند کاری انجام دهند. در همان هنگام «کمپیادور» نقشه خود را عملی ساخت و با قوایش از سرقسطه روی به «قلهره» نهاد. سپس در قلمرو کاستیل دست به غارت و کشتار زد تا انتقام خود را بدینگونه از (آلفونس) و مشاوران وی که بر ضد او سعایت نموده بودند، بگیرد.
وقتی (آلفونس) متوجه عواقب سوء اختلاف خود با کمپیادور شد، سیاست نرمش پیشین خود را نسبت به او در پیش گرفت و طی فرمانی او را عفو کرد و نوشت که از املاک وی رفع منع کرده و خانواده او را آزاد ساخته است، و او آزاد است که هرگاه خواست به «کاستیل» باز گردد. این واقعه در اوائل سال ۱۰۹۲ میلادی روی داد.