تأسیس امپراطوری اسلام در آسیای صغیر
شکست «ملازکرد» دردناکترین مصیبتی بود که دولت روم شرقی از چند قرن به این طرف به آن مبتلا گردید، و بزرگترین اثر را در شکستن شکوه و جلال آن بر جای گذارد، به طوری که شیرازهی امپراطوری را از هم گسیخت.
این شکست زمینه را برای تأسیس امپراطوری اسلامی در قلب آسیای صغیر فراهم ساخت. زیرا الب ارسلان پس از این جنگ یکی از عموزادگان خود را به نام «سلمان قتلمش» به حکومت قسمتی از متصرفات آسیای صغیر منصوب داشت، و این امیر توانست متصرفات خود را تا نزدیک دریای مرمره و سواحل دریای مدیترانه توسعه دهد، و «انطاکیه» را که چندین قرن در دست روم بود از تسلط آنها خارج سازد، و «قونیه» را به صورت پایتخت دولت جدید اسلامی روم درآورد. پیوسته بر اهمیت قونیه افزوده شد و تا حدود دو قرن باقی بود، و در جنگهای صلیبی نقش مهمی را بازی کرد.
الب ارسلان دو سال بعد از جنگ «ملازکرد» عازم فتح ترکستان بود، به واسطه زخمی که از ضربت یکی از افراد شورشی محکوم برداشت، درگذشت (۱۰۷۳) و فرزندش ملکشاه به جای او نشست.
در زمان ملکشاه نیز فتوحات سلاجقه در قلمرو روم شرقی و پایگاههای شام استمرار داشت. چیزی نگذشت که سلاجقه آسیای صغیر را در جنوب متصرف شدند و دائرهی قدرت خود را تا شام و فلسطین گسترش دادند.
این مصیبت بزرگ که بر دولت روم شرقی واقع شد، در اروپا به عنوان عمیقترین زخم تلقی شد و این فکر را بوجود آورد که عنقریب سیل فتوحات اسلامی دولت روم شرقی را تهدید به نابودی میکند، و مانع مهمی هم برای جلوگیری از این سیل وجود ندارد.
دربار قسطنطنیه هم میاندیشید که اگر اروپا برای کمک و نجات آنها شتاب نکند، دولت روم شرقی به کلی سقوط نموده و نابود میگردد.
از این رو قیصر «میخاثیل» نمایندهای فرستاد و از پاپ «گریگوری هفتم» تقاضای مدد و یاری نمود، علی رغم نقاش و اختلافی که میان کلیسای شرقی و غربی وجود داشت پاپ دید که باید دولت روم شرقی را از خطر سقوط نگاه داشت و آن را تقویت نمود.
متعاقب آن پاپ سپاه بزرگی برای اعزام به آسیای صغیر بسیج نمود. ولی موقعیت چنان بود که مانع انجام منظور وی گردید.
قیصر «الکسیوس کومنینوس» جانشین «میخائیل» بارها فریاد تضرعآمیز خود را به گوش امرای اروپا و پاپ «اوربان دوم» که بر جای پاپ گریگوری نشسته بود، رسانید.
سیر حوادث در اسپانیای اسلامی نیز دگرگونیهای بزرگی را به دنبال داشت؛ زیرا هنوز پانزده سال از واقعه «ملازکرد» نگذشته بود که سربازان اندلس و «مرابطین» توانستند قوای مسیحیان اسپانیا را در جنگ مشهور «زلاقه» بسال ۴۷۹ هـ ۱۰۸۶ م به کلی درهم بشکنند.
پیشرفت نیروهای اسلام و برتری آنها بدینگونه، بیتابی و هراس نصرانیت را به حد اعلا رسانید و بیش از همه بر ناله دولت روم شرقی افزود.
دستگاه پاپ در این اوقات بزرگترین عامل برای تقویت اندیشه جنگهای صلیبی و بسیج قوای مسیحیت به منظور تحقق بخشیدن به آن بود.
مسیحیت و کلیسا وجود «اوربان دوم» را بهترین وسیله برای انجام منظور خود دانست، و دیری نپائید که آتش جنگهای صلیبی میان شرق و غرب و اسلام و نصرانیت روشن گشت.