تهیهی مقدمات کار
در خلال این حوادث، سلطان محمد در پایتختش «ادرنه» بر آمادگی رزمی خود میافزود، و تمام اوقاتش صرف استیلای بر قسطنطنیه میشد. یکی از مهندسان مجارستانی به نام «اوربان» آمد نزد سلطان محمد و پیشنهاد ساختمان توپ بزرگی به وی داد که گلولههای آن قادر بود دیوار قطور و با عظمت شهر را درهم بشکند.
سلطان او را مورد عنایت قرار داد و امر کرد کارخانهای برای او در «ادرنه» تأسیس نمایند، و وسائل لازم را برای انجام منظور در اختیار او بگذارند. هنوز سه ماه نگذشته بود که «اوربان» توانست توپی بسازد که وزن یک گلوله آن ششصد رطل باشد! این توب صدائی وحشتناک داشت و تا یک میل پرتاب میشد آزمایش آن هم نتیجه مطلوب داد.
در اوائل ماه فبریه ۱۴۵۳ پیشقراولان سپاه عثمانی روی به قسطنطنیه نهادند، و توپ بزرگ را روی عرابهای مخوف گذاشتند و به وسیله پنجاه سرباز که از دو سوی آن را میکشیدند و صد نفر هم در اطراف آن بودند، دو ماه طول کشید تا به جائی که در نظر گرفته بودند حمل شد.
ترکان در اثنای حرکت خود به چند نقطه و شهرهای کوچک در راه قسطنطنیه دست یافتند. مانند «مسمبریا» و «انکیالوس» و «بزون» و غیره. قلعه سنت اتین (سان استفانو) را که فقط سه مرحله از شهر دور بود، نیز متصرف شدند. قسطنطنیه موقعیت مستحکمی داشت. طبیعت آنچه باید به یک شهر بزرگ عطا کند به آن بخشیده بود. از ناحیه شرق آبهای بسفر و از سمت غرب و جنوب دریای مرمره آن را در بر گرفته بود. تنگه بسفر نیز آن را به دو قسمت بزرگ تقسیم نموده بود: یکی «بیرا» قسمت شمال شرقی و دیگری «استانبول» که همان شهر حقیقی رومی بود.
استانبول مثلث بزرگی از ارتفاعات کوهستانی را اشغال کرد و پایگاه آن مشرف بر دریای مرمره بود. سمت راست آن در آبهای بسفر و کنار اسکله قرار داشت. هردو قسمت این دو ناحیه را یک دیوار محافظت میکرد. اما ضلع سوم آنکه به طور شش میل بود، ناحیه متصل به قاره اروپا بود، و برج و باروها و قلعههای نیرومند و خندق عمیقی آن را در برابر خطر دشمن حفظ میکرد. استانبول دوازده دروازه داشت، و در هر زاویهای از زوایای مثلث شکل شهر، قلعه نیرومندی وجود داشت. مدخل آبهای بسفر را که ضلع شمال شرقی شهر را نگاه میداشت میان دیوار «غلطه» و دیوار استانبول را با زنجیر محکمی مسدود ساختند.
در روز جمعه ششم آوریل سلطان محمد دوم با سپاه انبوه خود به مقابل دیوارهای غربی قسطنطنیه که متصل به اروپاست رسید، و از آنجا محاصره تاریخی پایتخت دولت روم شرقی را آغاز کرد. خیمه سلطان در پشت تپهای که مقابل دیوارهای شهر از دروازه خرسیوس (دروازه ادرنه) تا دروازه رومانوس مقدس بود، قرار داشت.
قوای عثمانی سر تا سر دیوارهای غربی تا انتهای شمال را بسته بسفر در جنب دروازه طلائی را محاصره کردند، و توپهای بزرگ و سنگین خود را رو بروی دروازه «رومانوس مقدس» قرار دادند. توپهای متعدد دیگری هم در نقاط نزدیک قرار گرفت و توپچیان در پشت آن صف بستند، در همان زمان چهار برج چوبی بر روی پایههای متحرک قرار گرفت.
مورخان معاصر در باره تعداد قوای محاصرهکنندگان مبالغه کرده و میگویند به سیصد هزار یا چهار صد هزار تن بالغ میشد. خیر الله ترکی تاریخنویس مسلمان میگوید: از هشتاد هزار نفر سربازان ورزیده تجاوز نمیکرد. بقیه هم افراد غیر نظامی و درویشان و باربران بودند.
«باربارو» و «سفیرونیزی» که خود در میان محاصرهشدگان بوده است تعداد آنها را یک صد و شصت هزار نفر میداند. ولی «فرانزا» که او نیز مورخ آن عصر بوده است تا دویست و پنجاه و هشت هزار نفر برآورد کرده است. این قول بر همۀ برآوردها برتری دارد.
از این عده یک صد هزار نفر جنگجو در قسمت عقب سپاه و صد هزار پیاده در جناح راست پهلوی درازه طلائی و پنجاه هزار از سربازان تعلیمیافته جدید (ینی چری) در جناح چپ تا کاخ بلانشرنی (بلاشیمار) قرار داشتند. خود سلطان در قلب سپاه جای داشت و پانزده هزار نفر از زبدهترین سربازان «ینی چری» با او بودند.
زغانوس پاشا یکی از فرماندهان با قسمتی از نیروها ارتفاعات ناحیۀ «غلطه» را اشغال کرد تا از آنجا تحرکات قوای ایتالیائیهای «جنوا» را تحت مراقبت قرار دهد.
در همان دم ناوگان ترکان در آبهای بسفر به حرکت درآمدند. این ناوگان در حدود چهار صد کشتی بود، از جمله بیست کشتی بزرگ جنگی در میان آنها وجود داشت. این کشتیها تحت فرماندهی دریا سالار دربار سلطان به نام «اوغلی» در خلیجی که تا امروز هم به این نام است، قرار داشت. این نخستین بار بود که در آن خلیج ناوگان عثمانی در میدان جنگ ظاهر میشدند، بدینگونه قسطنطنیه از خشکی و دریا در حلقهی محاصره نیروهای بزرگ سازمانیافتهای قرار گرفت که تا آن روز سابقه نداشت.
با اینکه مسلمانان در سال ۷۱۷ م توانستند در محاصرهی قسطنطنیه از دریا و خشکی نزدیک به همین تعداد، نیروی زمینی و دریائی را «پای دیوارهای آن بسیج کنند، مع الوصف آنچه مسلم است سپاهیان عثمانی از حیث تعداد نفرات و تجربه و آمادگی و اسلحه، بزرگترین نیروئی بود که برای دستیافتن بر پایتخت روم شرقی بسیج شده بود.
اما قوای مدافعان قسطنطنیه از لحاظ تعداد و آمادگی و روحیه ناچیز بود. آری، پایتخت قیصرها همچنان از استحکامات طبیعی خود برخوردار بود. دیوارهای بلند و قطور آن وضع رضایت بخشی داشت، بخصوص در ناحیه غربی آنکه عثمانیها حملات اساسی خود را متوجه آنجا کرده بودند. استحکام این نقطه از قسمت ناحیه دریا بیشتر بود؛ زیرا آبهای بسفر از ناحیهی شرقی شهر را حفاظت میکرد، و دهانه آن با زنجیر آهنی بزرگی میان دو قسمت ساحل را بسته و مانع ورود هرگونه کشتی بیگانه بود.
آتش یونانی همچنان در نزد یونانیها سلاح مؤثری بود که حملات نیروها و کشتیهای دشمن را عقب میزد. با این وصف موارد دفاع از شهری که در محاصره بود ناچیز مینمود. سکنه قسطنطنیه در آن روز از یکصد و پنجاه هزار نفر که بیشتر آنها از بازرگانان و کاهنان و زنان بودند تجاوز نمیکرد.
از اسناد تاریخی که زیرنظر «فرانزا» وزیر دولت قیصر تنظیم شده است، استفاده میشود که مدافعان شهر از پنج هزار نفر تجاوز نمیکرد که عدهی زیادی از روحانیون هم در میان آنها بودند. ولی امپراطور و وزیر وی سعی داشتند این راز دردناک را پنهان بکنند.
مدافعان در نقاط مختلف دیوارها به دفاع برخاستند. در حدود دو هزار نفر از مزدوران بیگانه که بیشتر آنها از مردم «جنا» و «ونیز» بودند به فرماندهی «یوحنا پوستینانی جنوائی» نیز به آنها پیوستند. این عده در «غلطه» که مستعمره ونیزیها و جنوائیها بود، اردو زده بودند.
حکومت «جنا» اندکی پیش از آن، پوستنیانی را با چند کشتی مملو از جنگجو و ذخایر، در پاسخ استمداد قیصر روانه قسطنطنیه کرده بود.
همچنین حکومت ونیز بعضی از کشتیها و معدات جنگی را ارسال داشته بود. در هر صورت تعداد مدافعان قسطنطنیه از نه هزار نفر جنگجو تجاوز نمیکرد [۱۳۱].
ناوگان یونانی مرکب از چهارده کشتی جنگی بود که بیشتر آنها از ونیز و جنوا آمده بودند. این ناوگان در انتهای تنگه بسفر در آبهای دریای سیاه جبهه گرفته بودند. مدافعان جز تعداد کمی توپ و ذخایر ناچیزی، نداشتند. مضافاً به اینکه امپراطور و مردان مدافع شهر حالت یأس و ناامیدی به خود گرفته بودند.
بیشتر مردم شهر فکر میکردند پایان کار نزدیک است، و شکست حتمی است، بسیاری از بزرگان و عامۀ مردم به همین علت شهر را ترک گفته بودند. عدهی زیادی از ثروتمندان نیز از کمک مادی به مدافعان خودداری ورزیدند.
اموال آنها همچون دست نخورده ماند تا به دست جنگجویان فاتح افتاد! امپراطور قسطنطین پالیولوجوس وقتی پی به خطری که پایتخت و سلطنتش را تهدید میکرد برد، نالههای تضرعآمیزی به سایر دربارهای نصارا بخصوص دربار پاپ فرستاد. ولی نالههای وی انعکاس نیافت. بسیاری از دربارهای نصارا عقیده داشتند که قسطنطنیه در شرف سقوط است، و راهی برای نگاهداری آن وجود ندارد!
پاپ که در آن موقع نکولای پنجم بود ترتیب اثر به التماس امپراطور نداد و فقط بعد از فوت وقت بود که از گرفتاری او متأثر گردید! قسطنطنیه پیش از حرکت واحدهائی که اشاره به بسیج آنها در ونیز و جنوا شد، سقوط کرد. امرای «موره» و جزائر یونانی و از جمله برادر امپراطور «توماس ودیمتریوس» نیز بیطرفی نشان دادند و هیچکدامشان از جا تکان نخوردند!
علاوه در آن اوقات مصیبت سختتر و مرگبارتری وجود داشت. مردمی که در محاصره قرار داشتند و سرنوشت خود را به دست تقدیر سپرده بودند دست از کشمکش دینی حاد بر نمیداشتند. امپراطور در فکر بود برای جلب توجه پاپ و کاتولیکها اتحادی با کلیسای روم غربی برقرار سازد. به دنبال این فکر از پاپ خواست نمایندهای از جانب خود اعزام دارد.
پاپ مسئول او را اجابت کرد و «کاردینال ایزیدور» را با اموال و سربازانی روانهی دربار او نمود.
در روز ۱۲ دسامبر سال ۱۴۵۲ در کلیسای ایاصوفیه جلسه مشترکی از دو طایفهی مسیحیان کلیسای روم غربی و شرقی تشکیل گردید و وحدت دو طایفه اعلان شد. ولی این اتحاد صورت ظاهری بیش نداشت چون بیشتر مردم مخالف آن بودند، و نمیخواستند متحد کلیسای لاتین باشند.
این کشمکش در پشت دیوارهای بسته جریان داشت. کشمکش و جدال در باره اتحادی که جز جلب نظر پاپ اثر دیگری نداشت. هر روز این جدال و دشمنی میان دو طائفه از سر گرفته میشد.
همانطور که شهر میان دو دسته طرفدار اتحاد و مخالف آن تقسیم شده بود، همچنین در میان علمای نصارا و در بارهم دو دستگی پدید آمد و از این راه فتنه بالا گرفت.
افرادی در میان طرفداران سرسخت کلیسای شرقی بودند که میگفتند ترکان بهتر از لاتینها هستند! اشخاص معتدل هم عقیده داشتند که لاتینها بهتر از ترکان میباشند. بدینگونه کار اختلاف دو طائفه فزونی یافت، و وحدت ملت بهم خورد، مردم کلیساها را ترک کردند، و تعصب بر حکمت و مصلحت چیره شد. این نزاع اعتقادی بر اندیشههای مدافعان شهر هم تأثیر گذاشت و موجب تضعیف بیشتر روحیهی آنها گردید.
این کشمکش تاریخی بیزانسها، برای جدال بیهودهای که به هنگام بروز خطر روزافزون، در میگیرد ضرب المثل شده است [۱۳۲].
[۱۳۱] VON HAMMER: IBID. V. II. P. ۴۰۱ GIBBON: IBID CH. LXVIII [۱۳۲] MORDTMANN: IBIDE S. ۲۷, VON HAMMER: IBID. V. II. P ۳۹۶