برخی ویژگیهای شخصی که مرحوم برقعی بدانها ممتاز بود
مایلم در پایان این مقدمه، برخی صفات و ویژگیهای شخصی مرحوم برقعی را که در خلال دیدارها و ملاقاتهایم با او، با آنها آشنا شدهام، ذکر نمایم، به علاوۀ ویژگیهایی که درمیان نوشتههای کتاب حاضر (سوانح ایام) میتوان ملاحظه نمود.
مرحوم برقعی به پارهای صفات کمیاب، ممتاز بود که از مهمترین آنها صراحت و صداقت درگفتار و موافقت ظاهر و باطن اوست. زیرا آنچه در قلبش بود بر زبانش جاری میشد.ازظاهرسازی وخودنمایی کراهت داشت و ازتملق وچاپلوسی بیزار بود و زشتترین چیزها در نظراو سازشکاری در حق و کنار آمدن و بیتفاوتی در مسائل اصولی تحت هر بهانهای بود، ولو به بهانۀ نرمخویی و مدارا! و چه بسا گاهی در این امر به حدی پا را فراتر میگذاشت که شاید او را به گونهای تندخو جلوه میداد که گویا ابداً اهل مدارا نیست و تلاش نمیکند تا دیگران را با حکمت و موعظۀ حسنه و به آرامی، به سخنان و افکار خویش جلب نماید. شاید خشونتهای زندگی در دوران کودکیاش، و بیمهریها و اذیتهای سختی که از سوی مخالفین (اعم از آخوندها و دیگران) متوجه وی گردیده بود، این گونه در شخصیت و روحیۀ او تأثیر گذارده بود.
این صراحت افراطی- که گاهی به مرز تندخویی میرسید- موجب کمشدن مریدان و شاگردان وی بود و لذا نتوانست در پیرامون خویش تعداد زیادی از پیروان را تربیت کند، اما آن عده از یارانش که در ابتدا مقداری از تندمزاجیاش را تحمل نموده و او را عمیقاً میشناختند، با دریایی مواجه میشدند که از صفا، محبت، مهربانی، دلسوزی و پاکسرشتی موج میزد.
ازدیگر صفات او میتوان پاکی و زهد شگفتآور و طمع نداشتن به مال دنیا و قناعت او به متاع اندک آن را برشمرد. علامه برقعی درحالی از دنیا رفت که چیزی از اموال دنیا نیندوخته بود، با وجود آن که دهها کتاب تألیف کرد که ممکن بود فروش نسخههای بسیار آنها ثروت فراوانی نصیب وی کند، اما هدف برقعی چنین نبود!
علامه انسانی بسیار بخشنده وکریم بود، خواه ازنظر مال و مهماننوازی، یا از خودگذشتگی برای کمک به دیگران. هرگاه کسی هنگام ظهر یا شب به منزل وی میآمد، پس ازسلام و خوشآمدگویی، پیش از هرچیز از او میپرسید که ناهار یا شام خورده است یا نه، و اگر جواب منفی میداد، برقعی پیرمرد، شخصاً به آشپزخانه میرفت و هر غذایی که موجود بود را گرم نموده و همراه میوهای مختصر برای مهمانش میآورد؛ وچنانچه از شهر دیگری آمده بود، از وی میخواست که شب را در آنجا بگذراند و خودش برای او بساط خواب فراهم میکرد. این رفتارها نشانهای از فروتنی و عدم تکبر علامه بود.
ازجمله دلایل روشن بر میزان فروتنی، صداقت و عدم خودپسندی وی، این است که علیرغم اجازههای اجتهادی که از سوی برخی مراجع تقلید داشت و به مراتب علمی بلندی دست یافته بود و پس از گذراندن دهها سال درس و مطالعه و تحقیق، هرگز به دانش خود مغرور نگشت و برای خویش کسر شأن نمیدانست که سخن کسانی را بشنود یا از کسانی بیاموزد که از لحاظ علم و سنّ، بسیار کمتر از او بودند! و چنانچه سخن حقی درگفتار آنان مییافت، دراین که عقیدۀ سابق خود را رها کند و سخن حق ایشان را بپذیرد، لحظهای درنگ نمیکرد. بدون آن که تعصب بورزد که مدتی از عمر خود را در راه کسب آنها صرف کرده است. اینها صفات کمیابی است که دلالت بر اخلاص او در طلب حق و پذیرش آن و بندگی محض و خالص برای خداوند متعال دارد. بدین سبب میبینیم که درآثاروکتب خویش از مرحوم استاد حیدرعلی قلمداران و استاد سید مصطفی حسینی طباطبایی و استاد یوسف شعار و امثال ایشان، بسیار تعریف و تجلیل نموده و به برتری آنان نسبت به خویش و تأثیرپذیری از ایشان اعتراف میکند. نیز در پاورقی و حواشی آثار خود به مناسبت هر موضوعی، از ایشان نقل قول نموده و خوانندگان را به آثار وکتابهای ایشان ارجاع میدهد؛ و به ویژه در این کار از سه کتاب مرحوم قلمداران، یعنی خمس، زکات و زیارت و زیارتنامه، بسیار استفاده و تمجید و تجلیل نموده است. زیرا مرحوم قلمداران هیچگونه گواهی اجتهاد یا تحصیلات حوزوی، دانشگاهی و کلاسیک یا مکتبی نداشت و درعین حال، استاد و مدیر دبیرستان و پژوهشگری دانشمند و روشنگر بود که عمرش را در مطالعه، تحقیق و نوآوری در اندیشۀ دینی گذرانده بود!
اینها خلقیاتی است که در نزد علمای بزرگ و مراجع، کمتر یافت میگردد، چرا که ایشان معمولاً از نقل مطلبی از دیگران، به ویژه کسانی که در مرتبۀ پایینتر علمی و سنی نسبت به ایشان هستند یا این که تصریح کنند که از کتب آنان استفاده کردهاند، خودداری میکنند.
ازدیگر صفات آشکار مرحوم برقعی، تداوم و جدیت او در مطالعه و تحقیق و نگارش و تألیف بود و هرگز دوست نداشت که اوقاتش را در امور سطحی و بیهوده ضایع کند، بلکه بیشتر آن را - بعد ازعبادت و رفع نیازهای طبیعی بدن- یا به آموزش میگذراند و یا به یادگیری و مطالعه و تألیف و نیز به مراجعه به کتابهای سابقش و تنقیح و اصلاح آنها! پس میتوان گفت که به طور مداوم در حال تعلیم و مطالعه و تحقیق و تألیف به سر برده است.
برقعی (ره) در ابراز سخن حق، از سرزنش دیگران نمیهراسید، بلکه بدون ترس از اذیت و آزار مخالفان که دائماً بدو میرسید، مردم را به سوی آنچه حق یافته بود دعوت میکرد. حتی- چنان که خود او نقل میکرد- در دوران حبس، مأموران زندان را نیز با صراحت وشجاعت، به حق دعوت مینمود. در خارج زندان نیز اگر در خیابان با شخصی روحانی برخورد میکرد، او را بیپرده به عقاید توحیدی و پرهیز از خرافات فرا میخواند. مثلاً این که امام تابع دین است نه اصل دین، و ائمه، علمای ابراری بودند که مردم را به سوی خداوند و بندگی خالص او دعوت کردند نه به سوی خویش. دیگر این که امام در قبرش نیست، بلکه در جهان دیگر است و به عالَم دنیا بازنمیگردد و رجعت نمیکند، نیز نسبت به آنچه در دنیا میگذرد بیخبر است!
علامه برقعی نسبت به خانواده، فرزندان و نوادگان خود بسیار با محبت، مهربان، دلسوز و سخت خواستار هدایت ایشان به سوی حق و صواب، و دوری آنان از هر بدعت و عمل و عقیدۀ شرکآلود بود و هیچگاه از دعوت ایشان به حق و راستی خسته نمیشد و دست نمیکشید.
باری، این مقدمه را که دربارۀ علامه برقعی وافکار واخلاق وی بود، دراینجا خاتمه میدهم؛ اما مایلم که پیش از پایان، به این مطلب اشاره کنم که بنده در صورت لزوم و برای روشن شدن برخی موارد، توضیحاتی در پاورقی آوردهام، مانند: معرفی آیت الله سید محمد جواد موسوی غروی اصفهانی و شرح افکار، فقاهت و تألیفات وی .
الحمد لله أوّلاً وآخراً
س . ر بسم الله الرحمن الرحیم