یادی از برقعی
ای جوانان که شکر گفتارید
چون شما ناطق و گل رخسارید
برقعی را پس موتش گه گاه
گاه گاهی اگرش یاد کنید
برقعی خادمتان بود و برفت
یاد آرید از این خسته که بود
دیـــد آزار بـــــس از مــــردمِ دون
خسته از زخم زبان، زخم قلم
دستش ار گشت ز دنیا کوتاه
مؤمن و سالم و خوش رفتارید
از خموشان جهان یاد آرید
زمحبان خدا بشمارید
دستی از بهر دعا بردارید
خدمتش را به نظر بسپارید
خسته از محنت این چرخ کبود
دل او گشت پر از غصه و خون
خسته از تهمت و بهتان و ستم
رفت در محکمه عدل إله
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
۲/۲/۱۳۷۰ش